دلـــداده و بی تــــاب تو برمی خیزم
مســـت از غزل نــاب تو برمی خیزم
برداشـته خانه را شمیــم گــل یــاس
هر صبح که از خواب تو برمی خیزم
#شهراد_میدری #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
غما ز اندازه بیرون می شدی کاش
دلا پر خون شدی، خون می شدی کاش
تنا از پای تا سر خستی ای جان
ازین ویرانه بیرون می شدی کاش
#نشاط_اصفهانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات...
یا حسین بن علی عشق، دعای عرفهست
عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات
پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم
به منا با سر رفتی پی رمی جمرات...
تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع
تو همه حج و جهادی، تو همه صوم و صلات
ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق
که هم آیین صفاتی و هم آیینۀ ذات
مرحبا آجرک الله بزرگا مردا
نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات
شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود
جان ناقابل من چیست که گویم به فدات
تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟
از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟
جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی
پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
#علیرضا_قزوه #شعر #عرفه #امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
جابهجا میکنم ...
صدایت
عطرت
نامههایت
و شمارهی تلفن
و صندوق پستی ات را
می آویزمشان به کمدِ سال جدید
و
اقامت دائمی
در قلبم را
به تو می دهم...
#نزار_قبانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای نگاهت خنده ی مهتاب ها
بر پرندِ رنگ رنگِ خواب ها
ای صفای جاودان هرچه هست:
باغ ها، گل ها، سحر ها، آب ها
ای نگاهت جاودان افروخته
شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها
ای طلوع بی زوال آرزو
در صفای روشن محراب ها
ناز نوشینی تو و دیدار توست
خنده ی مهتاب در مرداب ها
در خَرام نازنینت جلوه کرد
رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها
#شفیعی_کدکنی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
هم موسم بخشش است روز عرفه
هم لحظه ی رویش است روز عرفه
بیچاره کسی که جای خالق از خلق
محتاج گشایش است روز عرفه
#محمدجواد_منوچهری #روز_عرفه #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
میثم داودی ۶ تیر ۱۳۷۴ در قم متولد شد. وی در دو رشته اقتصاد و سینما به تحصیل در دانشگاه پرداخته است. او سرودن را از سال ۱۳۸۸ بهطور جدی آغاز کرد و پیشرفت او در شعر چشمگیر بود. داودی توانست در مدت کوتاهی در کنگرههای متعددی از جمله جشنواره جوان خوارزمی برگزیده شود؛ همچنین تنها مجموعه شعر او با نام «کودتآه» برگزیده کتاب سال قیصر امینپور شده است.
#میثم_داودی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
چه جای شکوه که با آسمان قرار ندارم
شکسته قفلِ قفس، جرأت فرار ندارم
تو باز کردهای آغوش رو به بیکسی من
به گریه چشم فرو بستهام که: «یار ندارم!»..
گناه کردم و با افتخار توبه نکردم
به این بهانه که از خویش اختیار ندارم
دلم کدر شد و دستی به رخوتش نکشیدم
به این خیال که آیینهام، غبار ندارم!..
اگرچه دیر، به این باور بزرگ رسیدم
که بیتو پیش خودم نیز اعتبار ندارم
ولی به داد دلم میرسی، نجات دهنده!
درست لحظۀ آخر که انتظار ندارم!
#شعر #میثم_داودی #عرفه
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شاعرِ ریاضیدانی که کنج عزلت را به دربار شاه ترجیح داد!
#فرزند_ایران
📜 @sheraneh_eitaa
عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده است جان در پنجة گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع
جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید
بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن
حلة احرام از انوار ربانی کنید
در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته
گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید
پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت
گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید
از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید
تا همه لبریز از نور جمال او شوید
شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین
حلة احرام پوش از شهپر روح الامین
پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا
تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین
گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ
تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین
تیغ از الماس در دست پدر برنده تر
ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین
نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید
هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین
پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز
از چه کندی می کنی در امر رب العالمین
تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر
تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر
ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل
مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل
تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو
فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل
ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را
تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل
ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان
ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل
هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید
هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل
کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت
چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل
تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود
بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود
ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست
تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست
غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو
مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست
فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح
این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست
حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری
حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست
جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو
پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست
ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود
ذبح زهرا با لب عطشان سرش از تن جداست
ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دوعین
آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین
کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین
بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین
تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا
تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین
آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات
تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین
خون تو جاری است در رگ های احکام خدا
بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین
تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی
تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین
تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت
تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین
آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای
نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای
#غلامرضا_سازگار #شعر #عید_قربان
📜 @sheraneh_eitaa
مثل ملکند، حاجیان عرفه
از فیض پر است آسمان عرفه
نومید نمیرود ز درگاه خدا
جاری است شفا ز ناودان عرفه
#معصومه_مشهدی_زاده #عرفه #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد
دف بزن ، ساغر بچرخان ، قل هوالله احد
گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان
آه از این مضمون سوزان ! قل هوالله احد
حضرت لیلی ! بیا در صحنه و چرخی بزن
یک غزل مجنون برقصان ، قل هوالله احد
ساغری آغوش وا کن ، یک تبسم مِی بریز
اندک اندک جمع مستان ... ، قل هوالله احد
می کنم سجاده را رنگین به می ، فتوا بده
" زهد " من را می بنوشان ، قل هوالله احد
بر سر آنم به حکم عشق ، رقص خون کنم
با دلی عاشق ، غزلخوان ، قل هوالله احد
در کمند زلف تو پیچید دل ، یا للعجب !
دید صدها عید قربان ، قل هوالله احد
زیر شمشیر غمت ، عشق ست سر دادن به شوق
دست افشان ، پایکوبان ، قل هوالله احد
من شبی تاریک تاریکم ، تبسم کن مرا
جلوه کن ای ماه تابان ! قل هوالله احد
تشنۀ وصلم ، الا یا ایهاالساقی ! وصال
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد
#رضا_اسماعیلی #شعر #عید_قربان
📜 @sheraneh_eitaa
فکر و ذکر هر شبم تو ، مونس جانم تویی
سرو قامت یا شکر لب ، هرچه میدانم تویی
گر تمام این جهان توقیع بر نامم شود
برنتابم من نگارا سقف و سامانم تویی
می دهندم وعدهٕ جنّت بهشتان برین
ناپذیرم وعده این چون ، باغ و رضوانم تویی
گر تمام سنگ های قیمتی را آورند
در نظر ناید که مارا ، گوهر کانم تویی
تا تو را دیدم خداحافظ بگفتم بر قضا
چون غذای جانمی گویم که جانانم تویی
در تمام زندگی ام علّت کارم شدی
یار! حتّا باعث این درد دندانم تویی
مبتدا و منتهایی ، آدمیّت را جدایی
چون فرشته زان خدایی ، نُقلِ قندانم تویی
انتهای شعر گویم ، این تویی و آن تویی
بیت پایانی ندارد زی که پایانم تویی
#حسین_قربانزاده #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
در آرزوی جلوهی مهتاب جمالش
یا رب! گذراندیم چه شبهای سیاهی...
شبتون در پناه حق
#شهریار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
صبح است و هوای دل من مثل بهار است
پلکی بزن و صبح بخیر غزلم باش....
#مجتبی_رافعی #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
تیغ اما دگر نمیبرید
محو زیبایی پسر شده بود
پدر آن لحظه خوب میدانست
امتحانی بزرگ در پیش است
آه! گویی مقابل این سرو
تیغ اندازه تبر شده بود
باز میشد میان آن برهوت،
جادهای به دریچۀ ملکوت
سفر وحی بود و... اسماعیل،
اینچنین راهی خطر شده بود
و زنی که تمام جانش را
تکه تکه به آسمان میداد
جان و دل میسپرد دست خدا
گویی از راز باخبر شده بود
ناگهان دید آسمان منا
سبز شد با ندای لبیکش
او که در امتحان ابراهیم
باز هم صاحب پسر شده بود
و خدا گفت: وقت اعجاز است
مرد اینبار هم سرافراز است
دیگر آن زن نبود هاجر، او
از فرشته فرشتهتر شده بود...
#ساراسادات_باختر #شعر #عید_قربان
عید قربان مبارک🌺🌺🌺🌺
📜 @sheraneh_eitaa
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
که من، مرآت نور ذوالجلالم
عروس پردۀ بزم وصالم
مرا دست خلیل اللَه برافراشت
خداوندم عزیز و نامور داشت
نباشد هیچ اندر خطۀ خاک
مکانی همچو من، فرخنده و پاک
چو بزم من، بساط روشنی نیست
چو ملک من، سرای ایمنی نیست...
مقدس همتی، کاین بارگه ساخت
مبارک نیَّتی، کاین کار پرداخت
در این درگاه، هر سنگ و گل و کاه
خدا را سجده آرد، گاه و بیگاه
«أنا الحق» میزنند اینجا در و بام
ستایش میکنند اجسام و اَجْرام
در اینجا عرشیان تسبیحخواناند
سخنگویان معنی، بیزباناند...
در اینجا رخصت تیغآختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
نه دام است اندر این جانب نه صیاد
شکار آسوده است و طائر آزاد
خوش آن استاد کاین آب و گل آمیخت
خوش آن معمار کاین طرح نکو ریخت...
مرا زین حال بس نامآوریهاست
به گردون بلندم برتریهاست
بدو خندید «دل» آهسته، کای دوست
ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست
چنان رانی سخن، زین تودۀ گِل
که گویی فارغی از کعبۀ دل
تو را چیزی برون از آب و گل نیست
مبارک کعبهای مانند دل نیست
تو را گر ساخت ابراهیم آذر
مرا بفراشت دست حیِّ داور
تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است
مرا از پرتو جان، آب و رنگ است
تو را گر گوهر و گنجینه دادند
مرا آرامگاه از سینه دادند
تو را در عیدها بوسند درگاه
مرا باز است در، هرگاه و بیگاه
تو را گر بندهای بنهاد بنیاد
مرا معمار هستی، کرد آباد...
تو جسم تیرهای، ما تابناکیم
تو از خاکی و ما از جان پاکیم
تو را گر مروهای هست و صفایی
مرا هم هست تدبیری و رایی
در اینجا نیست شمعی جز رخ دوست
وگر هست، انعکاس چهرۀ اوست
تو را گر دوست دارند اختر و ماه
مرا یارند عشق و حسرت و آه
تو را گر غرق در پیرایه کردند
مرا با عقل و جان، همسایه کردند
در این عزلتگه شوق، آشناهاست
در این گمگشته کشتی، ناخداهاست...
چه محرابیست از دل با صفاتر
چه قندیلیست از جان روشناتر...
خوش آنکس، کز سر صدق و نیازی
کند در سجدگاه دل، نمازی...
#پروین_اعتصامی #شعر #عید_قربان
📜 @sheraneh_eitaa
فاش می گوییم شما را یک کلام
شده دوران بزن در رو تمام
گر زنید از پشت یک خنجر به ما
صد زنیم از روبرو ما والسلام
#شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
مردان میدان در عروج از آسمان ها
بردند بر دوش خود اسماعیل جان را
امروز ابراهیم ها در آتش عشق
مبهوت خود کردند چشمان جهان را
جان بر کفان عرصه اخلاص و ایثار
پیوسته در جنگیم با کفر جهانی
قربان حق تنها نه این تن های فانی است
داریم با شیطان مصافی جاودانی
امروز قربانگاه طفلان است غزه
در خون خود غرق اند اسماعیل هامان
در قدس باید بست احرام منا را
«موسی» کنار ما و نابود است «هامان»
دیروز اگر تنها سلاح ات بود یک سنگ
امروز پشتیبان تو خلق جهان است
شد وعده صادق شکست دشمنانت
مثل همیشه یاورت صاحب زمان است
روز سقوط آل نمرود است نزدیک
اهل یمن، سوریه، لبنان و فلسطین
تا آسمان ها گلسرود فتح بر لب
از نهر تا بحر است جاری صوت آمین
از نو بزن بر خانمان غاصبان سنگ
چون کعبۀ ما مسجدالاقصی است امروز
مردانگی، تقوا و رسم پاکبازی
در زندگی از حیدر کرار آموز
صهیون بداند هست این پایان بازی
دیگر نخواهد دید روز خوش در این خاک
از طور سینا هست پیدا معجزاتی
تأیید بر نابودی این قوم ناپاک
#عباس_ایمانیان_بیدگلی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
سيدحبيب نظاری سال ۱۳۵۱ در آبادان متولد شد. وی سالیانی است در قم زندگی میكند و سابقۀ مدیریت مرکز آفرینشهای ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قم را بر عهده داشته است. اشعار او از اوايل دهۀ ۷۰ در مجلات منتشر شد و رباعی قالب مورد علاقۀ او است. از آثار او میتوان به «بگو تا صبح چند آدینه مانده است»، «از این دست»، «تنها برای تو میبارد» و «خدا تسبیحی از گنجشک دارد» اشاره کرد.
#معرفی_شاعر #سیدحبیب_نظاری
📜 @sheraneh_eitaa
بیا، با اشکهای ما وضو کن
جهان را با نگاهی زیر و رو کن
تو که سنگ صبور اهل دردی
کمی بنشین و با ما گفتوگو کن
جهان در انحصار بیش و کمها
شکستنها، بریدنها، ستمها
تو حتماً خوب میدانی که بیتو
به روز ما چه آوردند غمها؟
جهان ما جهان بیکسیها
خزان لالهها و اطلسیها
اگر تو سایهسار ما نبودی
چه میکردیم با دلواپسیها؟
همه صبحیم، شب در بین ما نیست
یکی بیتاب و تب در بین ما نیست
به درد دوری تو خو گرفتیم
دلی راحتطلب در بین ما نیست
بهار تا ابد! زخم است با ما
زمان تا میرود، زخم است با ما
بیا تاریخ ما را منتشر کن
هزار و چارصد زخم است با ما
به ما ای کاش پاکی یاد میداد
به غنچه، سینهچاکی یاد میداد
زبان آسمان را انتظارت
به آدمهای خاکی یاد میداد!
شب توفان، کسی باید بیاید
بهار نورسی باید بیاید
کسی که باعث آرامش ماست
در این دلواپسی باید بیاید
#سیدحبیب_نظاری #شعر #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | دلم قربانِ شادیِ تو، قربانِ غمت حتی...
شعرخوانی آقای علی چاوشی در حضور رهبر انقلاب
📜 @sheraneh_eitaa
🕋 چه خوش است اگر ببینیم عرفات و کربلا را
شب بین الحرمین و شب مشعر و منا را
🌷 چه نکوتر اَر ببینیم رخ یار را در آنجا
که شود به روی او دید جلوات کبریا را
🌹 عرفات کوی مهدی، عرفات روی مهدی
چه شود اگر که مهدی نظری کند گدا را
🌸 گل فاطمه کجایی تو تمام حج مایی
چه شود دمی نمایی تو جمال دلربا را
🌺 تو مقام را مقامی تو به حاجیان امامی
تو حرم کنی حرم را تو صفا دهی صفا را
🎊🎈🎉 عید سعید قربان بر مولایمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و شیعیان آن حضرت مبارک باد.
🤲🏻 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#امام_زمان #شعر #عید_قربان #عرفه
📜 @sheraneh_eitaa
شعر گفتم تا بسوزم بلکه کردم راضی اش
هرکسی یکجور میباشد غزل پردازی اش
یک جهان با من همش جنگ جهانی میکند
هیتلری در چشم های توست با آن نازی اش
پای لنگت را بپوشان این جهان پر کلک
خوب نامرد است و خیلی خوب سنگ اندازی اش
فکر فردای فراق از عمر ماها میخورد
حال ما هر روز بدتر میشود از ماضی اش
آن دلی که با دو صد لبخند آوردی به دست
گاه از یک اخم ساده، ساده تر میبازی اش
#شبگرد #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa