eitaa logo
شاعرانه
22.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
مثلِ هر صبح..‌ تو خورشیدی و من مشتری ات؛ در مدارِ تو و چشمت،همه دنیاست؛سلام |صبحتون بخیر و پر عشق 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
در بندم از آن دو زلف بند اندر بند نالانم از آن عقیق قند اندر قند ای وعدهٔ فردای تو پیچ اندر پیچ آخر غم هجران تو چند اندر چند 📜 @sheraneh_eitaa
دادند به حکمت و به لطفی به شما از این همه سوره، سوره ی کوثر را کوتاه ترین سوره ی قرآن، یعنی کوتاه ترین راه رسیدن به خدا... 📜 @sheraneh_eitaa
این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید این تویی کز تو مرا روز چنین باید دید من همانم که به من داشتی از گیتی چشم چه فتاده ست که در من نتوانی نگرید من همانم که مرا روی همی اشک شخود من همانم که مرا دست همی جامه درید زندگانی را با مرگ بدل باید کرد چو مرا کار ازین کار بدین پایه رسید دل من بستدی و باز کشیدی دل خویش دل ز من بیگنهی باز نبایست کشید نفریبی تو مرا کز تو من آگه شده ام من نخواهم سخن و لابه تو نیز خرید دل بدخواه من از انده من شادی کرد دوستی کس چو تو بد عهد و جفا کار ندید آنچنان کار بیکبار چنین داند شد در همه حال زهر کار نباید ترسید 📜 @sheraneh_eitaa
تا چادر مشکی به سر دارم با عفتم گویا سپر دارم در خیمه‌گاه مادرم زهرا آرامش دنیا به بردارم 📜 @sheraneh_eitaa
شاعرانه
⭕️ مرکز فرهنگی رسانه‌ای هاتف برگزار می‌کند: 💠 مسابقه بزرگ کتابخوانی 🔹 با موضوع منطق مقاومت 🔸 همرا
📚📚📚📚📚📚📚📚 مخاطبان گرامی! این مسابقه رو از دست ندید، هم جوایز خوبی داره، هم فرصت خوبیه برای آشتی با کتاب و اطلاع از وضع منطقه. کلا 20 صفحه هست. حتما بخونید و شرکت کنید 📚📚📚📚📚📚📚📚📚
بهاء الدین محمد عاملی مشهور به شیخ بهایی از دانشمندان بنام عهد شاه عباس صفوی است. وی در سال ۹۵۳ هجری قمری در بعلبک متولد شد. در ۱۳ سالگی همراه پدرش به ایران مهاجرت کرد. وی تألیفاتی به فارسی و عربی دارد که مجموعهٔ آنها به ۸۸ کتاب و رساله بالغ می‌شود. از آثار او می‌توان به کشکول، دیوان غزلیات، جامع عباسی (در فقه)، خلاصةالحساب، تشریح الافلاک و دو مثنوی معروف «نان و حلوا» و «شیر و شکر» اشاره کرد. وی در سال ۱۰۳۰ هجری قمری در اصفهان دار فانی را وداع گفت. جنازهٔ او را به مشهد انتقال دادند و در مسجد گوهرشاد دفن کردند. 📜 @sheraneh_eitaa
زین رنج عظیم، خلاصی جو دستی به دعا بردار و بگو یارب، یارب، به کریمی تو به صفات کمال رحیمی تو یارب، به نبی و وصی و بتول یارب، به تقرب سبطین رسول یارب، به عبادت زین عباد به زهادت باقر علم و رشاد یارب، یارب، به حق صادق به حق موسی، به حق ناطق یارب، یارب، به رضا، شه دین آن ثامن من اهل یقین یارب، به تقی و مقاماتش یارب، به نقی و کراماتش یارب، به حسن، شه بحر و بر به هدایت مهدی دین‌پرور کاین بندهٔ مجرم عاصی را وین غرقهٔ بحر معاصی را از قید علائق جسمانی از بند وساوس شیطانی لطف بنما و خلاصش کن محرم به حریم خواصش کن یارب، یارب، که بهائی را این بیهده گرد هوائی را که به لهو و لعب، شده عمرش صرف ناخوانده ز لوح وفا یک حرف زین غم برهان که گرفتارست در دست هوی و هوس زارست در شغل ز خارف دنیی دون مانده به هزار امل، مفتون رحمی بنما به دل زارش بگشا به کرم، گره از کارش زین بیش مران، ز در احسان به سعادت ساحت قرب رسان وارسته ز دنیی دونش کن سر حلقهٔ اهل جنونش کن 📜 @sheraneh_eitaa
5.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شاعر، شعر معروف« تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه» کیست 📜 @sheraneh_eitaa
چو برکندم دل از دیدار دلبر نهادم مُهر خرسندی به‌دل بر تو گویی داغ سوزان برنهادم به‌دل کز دل به دیده درزد آذر شرر دیدم که بر رویم همی‌جَست ز مژگان همچو سوزان سونش‌ِ زر مرا دید آن نگارین چشم‌گریان جگر بریان، پر از خون عارض و بر به چشم اندر شرار آتش عشق به چنگ اندر عنان خنگ ره‌بر مرا گفت آن دلارام (ای) بی‌آرام همیشه تازیان بی‌خواب و بی‌خور ز جابلسا به جابلقا رسیدی همان از باختر رفتی به خاور سکندر نیستی لیکن دوباره بگشتی در جهان همچون سکندر ندانم تا ترا چند آزمایم چه مایه بینم از کار تو کیفر مرا در آتش سوزان چه سوزی‌؟ چه داری عیش من بر من مکدر‌؟ فرود آ زود زین زین و بیارام فرو نه یکسر و برگیر ساغر فغان زین باد‌پای کوه‌دیدار فغان زین رهنورد هجر گستر همانا از فراق است آفریده که دارد دور ما را یک ز دیگر خرد زینسو کشید و عشق زانسو فرو ماندم من اندر کار مضطر به دلبر گفتم ای از جان شیرین مرا بایِسته‌تر وز عمر خوشتر سفر بسیار کردم راست گفتی سفرهایی همه بی سود و بی ضرر بدانم سرزنش کردی روا بود گذشته‌ست‌، از گذشته یاد ماور مخور غم می‌روم درویش زینجا ولیکن زود باز آیم توانگر برفت از پیشم و پیش من آورد بیابان‌بَر ره‌انجامی مُشَمّر رهی دور و شبی تاریک و تیره هوا چون قیر وزو هامون مُقیّر هوا اندوده رخساره به‌دوده سپهر آراسته چهره به گوهر گمان بردی که باد اندر پراکند به روی سبز دریا برگ عبهر خم شَوله چو خم زلف جانان مُغرّق گشته اندر لؤلؤ تر مُکلّل گوهر اندر تاج اکلیل به تارک بر نهاده غفر مغفر مجره چون به دریا راه موسی که اندر قعر او بگذشت لشکر بنات‌النعش چون طبطاب سیمین نهاده دسته زیر و پهنه از بر همی‌گفتی که طبطاب فلک را چه گویی کوی شاید بودن ایدر زمانی بود مه برزد سر از کوه به رنگ روی مهجوران مزعفر چو زر اندود کرده گوی سیمین شد از انوار او گیتی منور مرا چشم اندر ایشان خیره مانده روان مدهوش و مغز و دل مفکر به ریگ اندر همی‌شد باره زانسان که در غرقاب مرد آشنا‌ور برون رفتم ز ریگ و شکر کردم به سجده پیش یزدان‌ِ گَروگَر دمنده اژدهایی پیشم آمد خروشان و بی‌آرام و زمین‌در شکم‌مالان به هامون بر همی‌رفت شده هامون به زیر او مقعر گرفته دامن خاور به‌دنبال نهاده بر کران باختر سر به باران بهاری بوده فربه ز گرمای حزیران گشته لاغر ازو زاده‌ست هرچ اندر جهان است ز هرچ اندر جهان است او جوان‌تر شکوه آمد مرا و جای آن بود که حالی او دخانی بود منکر مدیح شاه برخواندم به جیحون برآمد بانگ از او الله اکبر تواضع کرد بسیار و مرا گفت ز من مشکوه و بی‌آزار بگذر که من شاگرد کف‌راد آنم که تو مدحش همی‌برخوانی ازبر به فر‌ّ شاه ازو بیرون گذشتم یکی موی از تن من ناشده تر وز آنجا تا بدین درگاه گفتی گشادستند مر فردوس را در همه بالا پر از دیبای رومی همه پستی پر از کالای شُشتر کجا سبزه است بر فرقش مقعد کجا شاخ است بر شاخش مشجر یکی چون صورت مانی منقّش یکی چون نامهٔ‌ آزر مصور تو گفتی هیکل زردشت گشته است ز بس لاله همه صحرا سراسر گمان بردی که هر ساعت برآید فروزان آتش از دریای اخضر بدین حضرت بدانگونه رسیدم که زی فرزند یعقوب پیمبر همان کاین منظر عالی بدیدم رها کردم سوی جانان کبوتر کبوتر سوی جانان کرد پرواز بشارت‌نامه زیر پرش اندر به نامه در نبشته کای دلارام رسیدم دل به کام و کان به گوهر به درگاهی رسیدم کز بر او نیارد در گذشتن خط محور سرایی بُد سعادت پیشکارش زمانه چاکر و دولت کدیور به صدر اندر نشسته پادشاهی ظفر یاری به کنیت بوالمظفر به تاجش بر نبشته عهد آدم به تیغش در . . . سرشته هول محشر زن ار از هیبت او بار گیرد چه خواهد زاد‌؟ تمساح و غضنفر جهان‌را خور کند روشن ولیکن زرای اوست دایم روشنی خور ز بار منت او گشت گویی بدین کردار پشت چرخ چنبر 📜 @sheraneh_eitaa
فراق دیدن جانان دل و جانم دژم دارد دلم پر آب و چین دارد تنم پر تاب و خم دارد کسی کو گم کند یاری که ده خوبی بهم دارد سزد گر نالد از دردش ولیکن سود کم دارد ایا شاهی که تیغ تو زمین را زیر دم دارد فلک فرق همه شاهان ترا زیر قدم دارد زمین اندر عدم گوهر فزون از آب کم دارد بجود از تو کند موجود و جود اندر عدم دارد مرنجان جان بغم چندین که جان بیمار غم دارد ازیرا کز سقیمی جان بر اینسان هم سقم دارد تنم بر دل بر انبازان سزد گر دل دژم دارد قضای ایزدی خواندن ستم بر وی ستم دارد بهر جائی که او باشد بخوبی چون حرم دارد خدای ما بجان ما فزون زین خود کرم دارد 📜 @sheraneh_eitaa
نه نام فدای نان خود خواهم کرد نه پشت به آرمان خود خواهم کرد از روی حساب آبروداری را سرلوحه ی امتحان خود خواهم کرد 📜 @sheraneh_eitaa