eitaa logo
شاعرانه
26.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
821 ویدیو
81 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | آقا اجازه! درد دندان کشت ما را! در حسرت یک تکه ی نان کشت ما را! گفتند برخی "عند رب.. یرزقون.." اند این تکه از آیات قرآن کشت ما را! با مرگ گاوان محل‌ در هر طویله، این ماومای گاو داران کشت ما را! ما از نژاد برتر خورشید بودیم سرمای سنگین زمستان کشت ما را! گفتیم می آیی که در پایت بباریم سیلاب وحشتناک باران کشت ما را! این بار جای پاره-قرآن روی نیزه پیراهن خونین عثمان کشت ما را! در عصر خونین، عصر شب، عصر شبیخون؛ پیشانی جا مهر ایمان کشت ما را! دیشب تراشیدم تمام صورتم را این ریش های نامسلمان کشت ما را! آقا بیا تا بی خیال نان بمانیم! آه گدایان خیابان کشت ما را! از خیر این یک تکه ی نان هم گذشتیم آقا اجازه... درد دندان کشت ما را! شعر: به گویندگی و اجرای: سیده‌ صدیقه‌ هاشمی 📜 @sheraneh_eitaa
خور از کُه چو بفراخت زرین کلاه شب از سر بینداخت شعر سیاه سپاه از لب رود برداشتند چو یک نیمه زان بیشه بگذاشتند غَوِ پیشرو خاست اندر زمان که آمد به ره چار ببر دمان سپهبد همی راند بر پیل راست چو دیدارشد اسپ‌و خفتان بخواست به شبرنگ شولک درآورد پای گرایید با گرز گردی ز جای بغرّید چون تندر اندر بهار به کین روی بنهاد بر هر چهار به پیش اندر آمد یکی تند ببر جهان‌چون‌درخش‌و‌خروشان چوابر دو چشمش ز کین چشمه خون شده ز دنبال گردش به هامون شده سر چنگ چون سفت الماس تیز چو سوزن همه موی پشت ازستیز خمانیده دُم چون کمانی ز قیر همه نوک دندان چو پیکان تیر درافکنده بانگش به هامون مغاک زکفکش چوقطران شده روی خاک ز دندان همی ریخت آتش به جنگ ز خارا همی کرد سوهان به چنگ به یک پنجه ران تکاور ببرد بزد بر زمین گردنش کرد خُرد یکی گرز زد پهلوان بر سرش که زیر زمین برد نیمی برش به دیگر شد و زدش زخمی درشت چنان کش ز سینه برون برد پشت سوم ببر تیز اندر آمد به خشم ز بس خشم چون لاله بگشاد چشم به دستی گرفتش قفا یل فکن به دستی کشیدش زبان از دهن به زیر لگد پاک مغزش بریخت چهارم دوان سوی بیشه گریخت بینداخت گرز از پسش پهلوان شکستش دو پای و بر پهلوان ز مغز ددان چون برآورد دود پیاده سوی بیشه بشتافت زود دگر نیز بسیار جست و نیافت چو بشنید مهراج زآن‌سو شتافت ببد خیره زان دست و زان دستبرد گرفت آفرین بر سپهدار گرد کشیدند نزدیک دشمن سپاه رسیدند هردو به یک روز راه سپهبد بزد خیمه آمد فرود ز هر سو طلایه برافکند زود به نزد بهو نامه‌ای کین گذار بفرمود پرخشم و پر کار زار 📜 @sheraneh_eitaa
ای کرده گران غمت سبکباری من خندان دو لبت ز گریه و زاری من دیوانه شدم دریغ هشیاری من ای خفته میازمای بیداری من 📜 @sheraneh_eitaa
💬 توییت (شعر) یک شاعر عرب: 🔹‏ای جولانی، به جولان برو آخرین منطقه سوریه را آزاد کن شما می‌گفتید رژیم بشار، ایرانی است و من می‌ترسم که انقلابتان عبری باشد 📜 @sheraneh_eitaa
چو رستم بدید آنک قارن چه کرد چه‌گونه بود ساز ننگ و نبرد به پیش پدر شد بپرسید از وی که با من جهان پهلوانا بگوی که افراسیاب آن بد اندیش مرد کجا جای گیرد به روز نبرد چه پوشد کجا برافرازد درفش که پیداست تابان درفش بنفش من امروز بند کمرگاه اوی بگیرم کشانش بیارم بروی بدو گفت زال ای پسر گوش‌دار یک امروز با خویشتن هوش‌دار که آن ترک در جنگ نر اژدهاست در آهنگ و در کینه اَبر بلاست درفشش سیاهست و خفتان سیاه ز آهنش ساعد ز آهن کلاه همه روی آهن گرفته به زر نشانی سیه بسته بر خود بر ازو خویشتن را نگه‌دار سخت که مردی دلیرست و پیروز بخت بدو گفت رستم که ای پهلوان تو از من مدار ایچ رنجه روان جهان آفریننده یار منست دل و تیغ و بازو حصار منست برانگیخت آن رخش رویینه سم برآمد خروشیدن گاو دم چو افراسیابش به هامون بدید شگفتید ازان کودک نارسید ز ترکان بپرسید کین اژدها بدین گونه از بند گشته رها کدامست کین را ندانم به نام یکی گفت کاین پور دستان سام نبینی که با گرز سام آمدست جوانست و جویای نام آمدست به پیش سپاه آمد افراسیاب چو کشتی که موجش برآرد ز آب چو رستم ورا دید بفشارد ران بگردن برآورد گرز گران چو تنگ اندر آورد با او زمین فرو کرد گرز گران را به زین به بند کمرش اندر آورد چنگ جدا کردش از پشت زین پلنگ همی خواست بردنش پیش قباد دهد روز جنگ نخستینش داد ز هنگ سپهدار و چنگ سوار نیامد دوال کمر پایدار گسست و به خاک اندر آمد سرش سواران گرفتند گرد اندرش سپهبد چو از چنگ رستم بجست بخائید رستم همی پشت دست چرا گفت نگرفتمش زیرکش همی بر کمر ساختم بند خوش چو آوای زنگ آمد از پشت پیل خروشیدن کوس بر چند میل یکی مژده بردند نزدیک شاه که رستم بدرید قلب سپاه چنان تا بر شاه ترکان رسید درفش سپهدار شد ناپدید گرفتش کمربند و بفگند خوار خروشی ز ترکان برآمد بزار ز جای اندر آمد چو آتش قباد بجنبید لشگر چو دریا ز باد برآمد خروشیدن دار و کوب درخشیدن خنجر و زخم چوب بران ترگ زرین و زرین سپر غمی شد سر از چاک چاک تبر تو گفتی که ابری برآمد ز کنج ز شنگرف نیرنگ زد بر ترنج ز گرد سواران در آن پهن دشت زمین شش شد و آسمان گشت هشت هزار و صد و شصت گرد دلیر به یک زخم شد کشته چون نره شیر برفتند ترکان ز پیش مغان کشیدند لشگر سوی دامغان وزانجا به جیحون نهادند روی خلیده دل و با غم و گفت‌وگوی شکسته سلیح و گسسته کمر نه بوق و نه کوس و نه پای و نه سر 📜 @sheraneh_eitaa
‍ هجران و شبِ وصل و غمِ تلخِ جدایی در ‌عشقِ تو دیدیم و شنیدیم و چشیدیم شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ لبخنـــد بـــزن غــــرق عســــل کن خود را دیــــوانه ی دیـــــوان غــــــزل کن خود را صبح است و هوا هوای عاشق شدن است برخیــــــز و در آییــــنه بغـــــل کن خود را |صبحتون بخیر و پر نشاط 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
تا در دو جهان قضای معبود بود تا خلق جهان و چرخ موجود بود گر ملک بود بدست محمود بود ور سعد بود بدست مسعود بود 📜 @sheraneh_eitaa
چشم تو که فتنهٔ جهان خیزد ازو لعل تو که آب خضر می‌ریزد ازو کردند تن مرا چنان خوار که باد می‌آید و گرد و خاک می‌بیزد ازو 📜 @sheraneh_eitaa
کزین پس ایا دل به دنیا مناز که عزش عذابست و نازش نیاز دو سرو سهی را به یک بوستان بپرورد در شادکامی و ناز ابی آن که ز آن هر دو آمد گناه ز یک دیگرانشان جدا کرد باز ایا ورقه دوری تو از یار خویش شدم بی تو کوتاه عمری دراز مرا گفته بودی که آیم برت شدی از برم باز نایی تو باز قضا تا در مرگ تو باز کرد به خود بر در غم نکردم فراز به نزد تو خواهم همی آمدن مرا هم بر جای خود جای ساز 📜 @sheraneh_eitaa
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق نیم رسوا عاشق، اندر فن خود استاد نیست ای دل از حال من و بلبل چه می‌پرسی برو ما دو تن شوریده را کاری به جز فریاد نیست به به از این مجلس ملی و آزادی فکر من چه بنویسم قلم در دست کس آزاد نیست رأی من اینست کاندید از برای انتخاب اندرین دوره مناسب‌تر کس از شداد نیست حرف‌های تازه را فرعون هم ناگفته بود بلکه از چنگیز هم تاریخ را در یاد نیست ای خدا این مهر استبداد را ویران نما گرچه در سرتاسرش یک گوشه‌ای آباد نیست گر که جمهوری است این اوضاع برگیر و به بند هیچ آزادی طلب بر ضد استبداد نیست قلب (عشقی) بین که چون سرتاسر ایران‌زمین از جفای گلرخان یک گوشه‌اش آباد نیست 📜 @sheraneh_eitaa
soofi.gif
8.5K
صوفی محمد هروی شاعری ناشناخته از قرن نهم هجری قمری است که به تقلید از بسحق اطعمه دیوان اطعمه‌ای به طنز و در وصف غذاها ساخته است. تک‌نسخهٔ باقیمانده از اشعار وی که در سال ۸۷۸ قمری به دست یعقوب بن اسحاق اسماعیلی قهستانی نسخه‌برداری شده با عنوان «دفتر اشعار صوفی» به همت ایرج افشار به چاپ رسیده است. 📜 @sheraneh_eitaa