eitaa logo
شاعرانه
25.7هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
850 ویدیو
83 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی خانم پروانه علیپور 📜 @sheraneh_eitaa
۲۷ دی
گفتم به یار غمزه چشم تو دلرباست لعل تو شکر است کلام تو جان فزاست زلف تو عنبر است ز کوتش به ما رواست ای نازنین صنم دل تو مایل جفاست عمر عزیز ماست چه حاصل که بی بقاست یکدم ز دام عشق تو جانا رها شدم بنگر چسان به درد و الم مبتلا شدم از بهر تو ز قوم و ز خویشان جدا شدم «تنها نه من به خال لبت مبتلا شدم » «بر هر که بنگری به همین درد مبتلاست» از بهر تو مدام اسیرم به درد و غم جور و جفا بس است رها کن مرا زغم زلف سیاه تست چه پرپیچ و پر زخم چشمت گر اندکی به سیاهی زند رقم فیروزه را نظر چه کنی دیده را جلاست تکذیب غیر، نقص کمالت نمی‌شود ماه بلند همچو هلالت نمی‌شود ابروی زرد نقص جمالت نمی‌شود سر سوره کلام خدا اکثرش طلاست ترسم از آنکه مرگ هوای دلم کند تب عارضم گرفته اجل غافلم کند غسال شوید و بر دو در گلم کند رفتم بر طبیب علاج دلم کند آهی کشید و گفت که این درد بی دواست چشم طمع بپوش تو ایدل از این جهان پیمانه پر کنیم چه از پیر و از جوان روزی به عزم سیر به صحرا شدم روان صیاد می دوید و اجل از پیش دوان گفتم مرو مرو که تو را مرگ در قفاست ساقی ز جای خیز و میم در پیاله کن بر رغم مدعی ز غمم آه و ناله کن ما را به خاندان مروت حواله کن «حاجب » به خم باده وحدت غساله کن گر زین میانه جام ببرم شاهدم خداست 📜 @sheraneh_eitaa
۲۷ دی
بیا اجازه نده عاشقت عذاب ببیند چرا همیشه حرم را فقط به خواب ببیند?! به خواب دیدم از اینجا نمای گنبدتان را عجیب نیست اگر تشنه ای سراب ببیند مرا به پشت در عادت بده به خرده طعامی همین بس است تو را "دیده" در نقاب ببیند گدا نمی رود از پشت درب خانه ی مولا اگر دوباره امیدی به فتح باب ببیند نگاه چپ بکند دشمنی به سمت حریمت جهان دوباره به خود باید انقلاب ببیند مدافع حرمت گفته بود قبل شهادت مگر بمیرد و این صحن را خراب ببیند 📜 @sheraneh_eitaa
۲۷ دی
ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست دگر قمار محبت نمی‌برد دل من که دستِ بردی از این بختِ بدبیارم نیست حساب جاری من گو ببند باجهٔ بانک که من به بودجهٔ عمر، اعتبارم نیست من اختیار نکردم پس از تو یار دگر به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست جهان فریب دهد آدمی به نقش و نگار مرا چه نقش فریبنده چون نگارم نیست به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست تو می‌رسی به عزیزان سلام من برسان که من هنوز بدان رهگذر گذارم نیست قطار قافلهٔ همرهان مرا بگذشت که من بلیت و گذرنامهٔ قطارم نیست چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست به لاله‌های چمن چشم بسته می‌گذرم که تاب دیدن دل‌های داغدارم نیست غزال من تو چه شاخ نبات بودی، حیف که من چو خواجه غزل‌های شاهکارم نیست ز نام بردنِ خود نیز شرمم آید و ننگ که شهریارم و آن شعر شهریارم نیست 📜 @sheraneh_eitaa
۲۷ دی
شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست وین جان به لب رسیده در بند تو نیست گر تو دگری به جای من بگزینی من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
۲۷ دی
‍ ‍ اولين صبح پس از او ديدم زندگى بى وقفه بى تعصب به جدا بودنمان در تب ثانيه ها مى گذرد اولين صبح پس از او ديدم زندگى در همه جريان دارد الا من زندگى خواب نبود كه من از آن بپرم باورش هم سخت است حس تلخى مى گفت او بدون تو ولى خوشبخت است |صبحتون بخیر و پر امید🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ دی
آمد به صد شوخی ز در ترکی که خون‌ها ریخته خون دل یک شهر را چشمش به تنها ریخته چون او نباشد هیچکس سالار خوبانست و بس خوبانش زین ره هر نفس سر در کف پا ریخته خورشید شمع خرگهش کیوان غلام درگهش جانهای شیرین در رهش طوعا و کرها ریخته در مکتب او جاودان آدم بود سر عشر خوان تا نقش علمه البیان بر لوح اسما ریخته ادریس در تدریس او شوید ورق در آب جو وز نامه خود آبرو قسطای لوقا ریخته با معجز عیسی لبش با نوش احمد مشربش با دست قدرت قالبش ایزد تعالی ریخته بخشد تعین ذات را روزی دهد ذرات را اشباح موجودات را او در هیولا ریخته از حرز مریم جوشنی بر کتف عیسی دوخته وز مغز آدم عطسه ای بر خاک حوا ریخته فضل همیمش صبح و شام این چار عنصر را بجام آنسان که بایستی مدام از هفت آبا ریخته بر کاخ نصرش ای فتی نصر من الله آیتی در جام فتحش شربتی ز انا فتحنا ریخته چون پرده بردارد ز رو گیرد جهان از چارسو از بس کرشمه ناز او از روی زیبا ریخته روح الله آید جان بکف در درگهش با صد شعف گردد براهش از شعف خون مسیحا ریخته دجالها را برکشد با صد مذلتشان کشد هم نار گبران خامشد هم آب ترسا ریخته خونی که هنگام جدل در سینه کرار یل از اهل صفین و جمل وز این گوارا ریخته خواهد تلافی کرد تا فرصت بدست آورد تا خونشان کند از گرد نا بر سطح غبرا ریخته ای مهدی صاحب زمان کز عکس تیغت آسمان رنگ شفق را جاودان بر طاق خضرا ریخته لختی به محزونان نگر سوی جگرخونان نگر در ساغر دونان نگر شهد گوارا ریخته ما تلخکام از زهر غم خونمان شراب و طعمه هم بر خوان شومان دژم صد گونه حلوا ریخته خصم ترا با آبها آمیخته جلابها ما در غمت خونابها از چشم بینا ریخته ای سایه مهر تو پر گسترده بر شمس و قمر وی مایه قهرت شرر بر هفت دریا ریخته بنما رخ چون ماه را مرآت وجه الله را و آن غمزه جانکاه را کز چشم شهلا ریخته در مولدت میر اجل آراسته جشنی بی خلل وز دست او در این محل زر بی تقاضا ریخته میراست یکدریا کرم میراست یک گردون همم جودش گه بخشش درم بر پیر و برنا ریخته ویژه بمن کز شعر تر مدح ترا خواندم ز بر دارم ببارش چون گهر ابیات غرا ریخته چون نیک خواندی مقطعش بشنو چهارم مطلعش تا بینی از هر مصرعش شهد مصفا ریخته 📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ دی
دیدیم بسی چون تو درین عمر قلیل کز کبر چو پشه بود در چشمش پیل ریشش بدمید و شد گدای سر کوی آری از ریش می‌شوند ابن سبیل 📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ دی
السلام علیک یا بقیة الله الاعظم یا حجة بن الحسن ارواح العالمین لتراب مقدمک الفداء 🌹🌾🙏🌹🌾🙏🌹🌾🙏🌹🌾🙏 جمعه شد باز ز کف داده دلم ، صبر و قرار از غم غیبت او خون به دلم ، لیل و نهار انتظارش زده آتش به دل پیر و جوان گشته ام خسته ز هجران رخ حضرت یار سینه ام شرحه شد از بس که زدم آه و فغان شده ام بی پر و بال و ز غمش زار و نزار خون ز دل گشته روان و همه جا گشته خران خم شده قامت جانم ، شده ام لاله عذار هر کجا هست دلم در پی دیدار رخش دشت و صحرا و به هر منزل و ماوا و دیار می رسد وارث پیغمبر و زهرا و علی می شود زنده عدالت ، همه جا سبز و بهار تو بیا تا که دلم زنده شود با نگهت روح و جانم بفدایت بشود بذل و نثار پسر فاطمه ای جان به فدای رخ تو تو بیا یوسف زهرا که تویی اصل و مدار تو بیا تا که جهان زنده شود از قدمت تو همان قلب جهانی و همان وزن و عیار 📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ دی
نوای عشق را ساز است آدم گشاید راز و خود رازست آدم جهان او آفرید این خوبتر ساخت مگر با ایزد انباز است آدم 📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ دی
آقای "هوشنگ ديناروند" شاعر خوزستانی، در ۲۹ شهریور ماه ١٣٥٣ خورشیدی، در شوش به دنیا آمد. او که دارای مدرک کارشناسی مدیریت دولتی و کارمند دادگستری است؛ سرودن شعر را از سال ١٣٧٢، آغاز کرد و سبک کلاسیک را برگزید و قالب‌‏های غزل، رباعی و مثنوی را برای سرودن اشعار خود انتخاب کرد و نخستين شعرش در مجموعه‌ای از شعرهای آيينی كه به كوشش حوزه هنری خوزستان منتشر شد به چاپ رسيد. دیناروند مسئول انجمن شعر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شوش بوده است و در چندین جشنواره همچون شعر ناله‌‏های فرات، شعر بسیج کشور و... مقام نخست را کسب کرده است. ‏‌‏‏‏‏‏‏ 📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ دی
خسته از ماندن و دل خسته‌تر از تكرارم از در و پنجره و آينه‌ها بی‌زارم مثل يك عقربه هی دور و برم می‌چرخم قسمتم نيست سرم را به زمين بگزارم چون كه در سينه‌ی من آه عمل می‌آيد كشت اين مزرعه را بغض فقط می‌كارم قافيه آمده و دور و برم می‌چرخد شعر گه‌گاه سرك می‌كشد از ديوارم ولی افسوس كه من خسته‌تر از ديروزم باز هم حال بد شعر نگفتن دارم. 📜 @sheraneh_eitaa
۲۸ دی