آئینه ی جان، تیره اگر نیست ترا
پس بهرِ چه، بر دوست نظر نیست ترا؟
در آینه از وی اثری می طلبی
آئینه همه اوست، خبر نیست ترا
#ابن_یمین
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
امیر فخرالدین محمود بن امیر یمینالدین طُغْرایی فَریومَدی (زاده ۶۸۵ هجری قمری در فریومد از توابع سبزوار، درگذشته ۷۶۹ هجری قمری) فیلسوف، شاعر و بزرگ ترین قطعهسرای ایرانی است.
پدرش امیر یمینالدین، مردی ادیب و شاعر بود که در زمان سلطان محمد خدابنده میزیست و در دستگاه امیران خراسان، به شغل دفتری و طُغْرانویسی اشتغال داشت و ظاهراً از همین روی به «طغرایی» شهرت یافته بود.
سالهای نخستین زندگانی ابنیمین در خراسان گذشت. در دوران جوانی، به تبریز رفت و به درگاه غیاثالدین محمد بن رشیدالدین فضلالله، وزیر پیوست و آن وزیر را ستایش کرد، ولی کارش در آن شهر دوام نیافت چنان که ناگزیر شد در قطعهای که خطاب به غیاثالدین محمد سرود، از او اجازهٔ بازگشت به شهر خویش را بخواهد. قطعهٔ دیگری در دیوان او هست، که نشان از زندگی وی در عراق عجم و بازگشتش به خراسان میدهد.
علاوه بر دیوان اشعار، بعضی منشآت او نیز در کهنترین ویرایش دیوانش که ظاهراً پیش از سال ۹۳۱ هجری قمری نوشته شده، موجود است و دو نامه از آنها نیز انتشار یافتهاست.
#معرفی_شاعر
#ابن_یمین
📜 @sheraneh_eitaa
اصل علمی را که بخشد ایمنی از مهلکات
در حقیقت با علوم منجیاتش انتماست
حاسد از درد حسد هرگز کجا یابد نجات
بی اشاراتش که کلیات قانون شفاست
شاهباز همتش بر لامکان سازد مکان
تا نپنداری که او را شاخ سدره منتهاست
سر فرو نارد بطوبی و بکوثر همتش
کی فرود آرد که آن با همتش آب و گیاست
بس عجب ناید نعیم خلد اگر خوش نایدش
چون ز مهمان خانه قدسش ابا اندر اباست
از نژندی خصم او را جایگه تحت الثری
از بلندی قدر او فوق سماوات العلاست
همت عالی او را خاک و زر یکسان بود
اینکه زر بر خاک پاشیده است بر حالش گواست
قبه گردون گردان حلقه درگاه اوست
زآنسبب چون حلقه دائم قامتش در انحناست
هر که مهرش در میان جان ندارد چون الف
قامتش روز جزا از غم چو جیم و نون دو تاست
ایجنابت قبله حاجات ارباب نیاز
حاجتی کاینجا رود معروض بی شبهت رواست
حاجت ابن یمین را هم روا کن بهر آنک
حاجت خلقان روا کردن ز اخلاق شماست
در ره اخلاص تو جز افتقارم هیح نیست
و آنکه زاد او نه فقرست اندرین ره بینواست
نیستم محتاج دنیا چون فنایش در پی است
کار عقبی دار و حالش را که در دار البقاست
جرم اینعاصی مجرم روز حشر از حق بخواه
کز تو استغفار و غفران فراوان از خداست
وین شکسته بسته بیتی چند ازین مسکین پذیر
کاین نه مدح تست بهر شهرت اخلاص ماست
من کدامین مدح گویم کان ترا لایق بود
چون صفات ذات پاکت برتر از حد ثناست
کردگارا طاق این فیروزه قصر زرنگار
تا بحکم واضع دین قبله اهل دعاست
حضرت عالیش را بر داعیان مفتوح دار
کز جنابش یافت داعی هر مراد دل که خواست
#ابن_یمین
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای ز آتش سودات، دل اندر تب و تاب
وی عالم خاکیم، ز عشق تو خراب
دارم ز غمت، مردمِ چشمی چو حباب
دائم ز هوا خیمه زده بر سر آب
#ابن_یمین #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
دیدم میان ظلمت شب نور روز را
کردم بسی تأمل و جای تأملست
گفتم مگر که هاله مشکست گرد ماه
یا بر جبین زهره فروغ تو کاکلست
#شعر #ابن_یمین
شبتون در پناه حق
📜 @sheraneh_eitaa
هر که بیند رخ آندلبر یغمائی را
نکند هیچ ملامت من شیدائی را
جان زیان کرد دلم بر سر بازار غمش
وینزمان سود بود این دل سودائی را
دلبرا زلف تو عیسی دم و زنار و شست
بو که احیا نکند ملت ترسائی را
تا نیابد ز رخت شمع فلک پروانه
روشنائی ندهد گنبد مینائی را
ز آنکه آن خط مسلسل چو محقق گردد
بیگمان نسخ کند آیت موسائی را
کاش بینم نفسی خیل خیال تو بخواب
تا بدو باز برم محنت تنهائی را
گفته بودم که بگویم غم دل پیش رخت
خود گشادی رخ و بستی در گویائی را
عشق آمد ز در ابن یمین رفت شکیب
کی بود طاقت عشق تو شکیبائی را
#شعر #ابن_یمین
📜 @sheraneh_eitaa