تو آمدی
و بی آنکه بدانی ،
خدا با تو برای من
یک بغل شعر نگفته فرستاد
حالا بنشین و تماشا کن
چگونه آیه آیه کتاب
رسالت تو را خواهم سرود
پیامبر از همه جا بی خبر من
#افشین_یداللهی
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
من از پشت شبهای بیخاطره
من از پشت زندان غم آمدم
من از آرزوهای دور و دراز
من از خواب چشمان نم آمدم
تو تعبير رؤيای ناديدهای
تو نوری كه بر سايه تابيدهای
تو يک آسمان بخشش بیطلب
تو بر خاک ترديد باريدهای
تو يک خانه در كوچه زندگی
تو يک كوچه در شهر آزادگی
تو يک شهر در سرزمين حضور
تويی راز بودن به اين سادگی
مرا با نگاهت به رؤيا ببر
مرا تا تماشای فردا ببر
دلم قطرهای بیتپش در سراب
مرا تا تكاپوی دريا ببر..
#افشین_یداللهی
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانهای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچههای قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسمان ستارهی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت
من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت
تا از خیال گنگ رهایی، رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
شاید به پاس حرمت ویرانههای عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
تا از حصار حسرت رفتن، گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن منِ بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت!
#افشین_یداللهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
در من کوچه ای است که با تو در آن نگشته ام سفری است که با تو هنوز نرفته ام روز ها و شب هایی است که با تو به سر نکرده ام و عاشقانه هایی که با تو هنوز نگفته ام
#افشین_یداللهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
خسته تر از صدای من، گریه ی بی صدای تو
حیف که مانده پیش من، خاطره ات به جای تو
رفتی و آشنای تو ، بی تو غریب ماند و بس
قلب شکسته اش ولی، پاک و نجیب ماند و بس
طعنه به ماجرا بزن، اسم مرا صدا بزن
قلب مرا ستاره کن، دل به ستاره ها بزن
تکیه به شانه ام بده، دل به ترانه ام بده
راوی آوارگی ام، راه به خانه ام بده
یکسره فتح می شوم، با تو اگر خطر کنم
سایه ی عشق می شوم، با تو اگر سفر کنم
شب شکن صد آینه، با شب من چه می کنی؟
این همه نور داری و صحبت سایه می کنی!
وقت غروب آرزو بُهت مرا نظاره کن
با تو طلوع می کنم، ولوله ای دوباره کن
با تو چه فرق می کند ، زنده و مرده بودنم
کاش خجل نباشم از، زخم نخورده بودنم
#افشین_یداللهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آرام بگیر امشب،
ما هر دو پر از دردیم،
در آتش و یخبندان،
داغیم؛ ولی سردیم!
از مرهــم یکدیگر
تا زخمیِ هم بودن،
راهی ست که تا مقصد،
با عشق، سفر کردیم!
#افشین_یداللهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
وقتی گریبانِ عَدَم ، با دستِ خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را ، پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را، در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تو را ، با اشک هایم می چشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
#افشین_یداللهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
شب شکنِ صد آینه، با شب من چه می کنی؟
این همه نور داری و صحبت سایه می کنی!
وقت غروبِ آرزو ، بُهت مرا نظاره کن
با تو طلوع می کنم، ولوله ای دوباره کن
#افشین_یداللهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
خیال نکن
اگر برای کسی
تمام شدی
امیدی هست!
خورشید
از آنجا که غروب میکند
طلوع نمیکند...
#افشین_یداللهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa