چه شوک انگیز کابوسی که خواهد شد خیالی کال
فزوده حیرتم از شاپرک چون پر زند بی بال
درون این تقاطع های شهر پر ترافیکم
به تار گیسوی سرگشته ات همچون جوانی جال
ندانستم که طعم عشق، تلخ انجام و جادویی است
اگر دانسته بودم کی به من می رفت این منوال؟
ز بعد رفتنت، غم لنگری انداخت در سینه
بگیر از حافظ سرمست، ای ساقی! تو سیمین فال
به تسبیحی کنم توبه من از عشق و سرانجامش
نخواهم دم زدن از عشق با این شوری اقبال
چه رد تلخی افتاده است بر فنجان این قهوه
تمشک وحشی لبهای آن معشوق شیرین خال
ز بس ناکامی عاید شد در این بیراهه ی بن بست
شدم چون یک خرافاتی اسیر باور رمال
*جال: دام و تله
#امیرحسین_کوهنورد #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
مرد حیران در سرای بی سر و سامانیم
خورده مُهری بر سکوت مشقی پیشانیم
طفلکی عمری دلم با درد و غم ها آشناست
از پریشان های شهر هرت صد تومانیم
خانه ات ای عشق، آباد است می دانی چرا؟
طعم چای تلخ پهلوی تو را قندانیم
عشق عهد ناصری، جیران چه خاتون بوده است
از چه ای خاتونکم صدبار می پیچانیم
در توقع نیستم از تو به قدر یک پشیز
صید آن چشمان آهو افکن جیرانیم
کاش می شد با همان خالی که داری قهوه خورد
حیف، من از نفس خود در این قفس زندانیم
با تو دنیایم گلستان تر ز سعدی می شود
بی تو اما با سونامی های غم، قربانی ام
#امیرحسین_کوهنورد #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa