eitaa logo
شاعرانه
21.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
درخت شعرش را روی پاییز می‌نویسد پاییز شعرش را روی درخت من بر پاییز نوشته‌ام بر درختان افتاده دریغا من! دریغا پاییز! دریغا درخت! 📜 @sheraneh_eitaa
يکی بود يکی نبود شايد هم بود شايد چه بسيار بودند و فقط يکی بود که نبود با يکی بود و چه بسيار که نبودند مادربزرگ آغاز خاطرات ما با گيس بلند و سفيد ايمان داشت که يکی بود يکی نبود همچنان که رفت مادربزرگ با آن همه يکی بودهای دور و يکی نبودهای روزگار يخ شايد آنکه بود هنوز هم هست و ما نمی بينيم يا آن ديگری که نبود روزگاری بود و حالا نيست راستی آنکه بود عاشق بود يا آنکه نبود؟ چطور شد که نبود شايد زاده نشد هرگز يا مرده است و جایی در خاطرات ما دفن شده است شايد هم کشته شد آنکه نبود روزی با دست های آنکه بود چرا هرگز از مادربزرگ نپرسيديم و حالا چه کار کنيم با قصه های بی آغاز چرا آنکه نبود از کنارمان نمی گذرد و آنکه بود را هرگز نمی يابيم ! 📜 @sheraneh_eitaa
بیژن نجدی ، شاعر و داستان نویس بود. او در ۲۴ آبان ۱۳۲۰ از پدر و مادر گیلانی در خاش زاهدان متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در رشت گذراند. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۹ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال ۱۳۴۳ از همان دانشکده در رشته ریاضی فارغ التحصیل و با سمت دبیر در دبیرستانهای لاهیجان مشغول به تدریس شد. از سال ۱۳۴۵ فعالیت ادبی خود را آغازکرد.بیژن نجدی در چهارم شهریور ۱۳۷۶ به علت بیماری سرطان ریه درگذشت. آرامگاه او در شهر لاهیجان در جوار بقعه شیخ زاهد گیلانی قرار دارد.نجدی در زمان زندگی خود تنها مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویده اند» را در سال ۷۳ منتشر ساخت که در سال ۷۴ جایزه قلم زرین جایزه گردون را به خود اختصاص داد. بقیه آثارش پس از درگذشتش توسط همسرش به چاپ رسید. مجموعه داستان «دوباره از همان خیابانها» در سال ۷۹ نیز برگزیده نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد. نجدی همچنین در کارنامه ادبی خود، تندیس یادمان بنیاد شعر فراپویان به خاطر برگزیده اشعار دهه هفتاد و لوح افتخار به پاس جانسروده ها در پاس داشت آیین های ملی و میهنی را دارد. از وی اشعار گیلکی کمی نیز باقی مانده است. این شاعر و داستان‌نویس معاصر سرانجام چهارم شهریور ۱۳۷۶ پس از مدتی درگیری با سرطان ریه، درگذشت. او را در لاهیجان و در جوار شیخ زاهد گیلانی به خاک سپردند. 📜 @sheraneh_eitaa
سرزمین من همین قالی‌ست زیر پایه‌های مبل که بوی گل‌هایش از پوست پاهای شما راه می‌رود تا دل‌تان آینه من این آلبوم مقوایی‌ست گشوده روی میز با گریه‌های مقوایی لبخند و چشم‌های مقوایی آسمان من گچ‌بری‌ها و سقف مسجدهاست می‌بینید؟ که من چگونه‌ام؟ مرا می‌بینید؟ که موسیقی من صدای شماست که از کوچه می‌گذرید 📜 @sheraneh_eitaa
آفتاب را دوست دارم؛ به خاطر پیراهنت روی طناب رخت. باران را؛ اگر می‌بارد بر چتر آبی تو... 📜 @sheraneh_eitaa
بعد از تو در سایه‌‌ی هیچ‌ درختی‌ نخواهم‌ ماند در ابهام‌ِ سبز جنگل‌ و در سرخی‌ گل‌ سرخ‌ کنار رودی‌ از خطوط‌ِ لوقا چیزی‌ در من‌ تمام‌ خواهد شد و تشویش‌ افتادن‌ چشمی‌ با مخمل یا دریاچه‌ها با من‌ خواهد ماند کیست‌ در بالکن‌ که‌ با تلخی‌ می‌گرید؟ و باران‌ هم‌ بند نمی‌آید هر روز این‌ لحظه‌ را دارم‌ که‌ از پوستم‌ تو دور می‌شوی‌. 📜 @sheraneh_eitaa