eitaa logo
شاعرانه
21.9هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد تو را در این سخن، انکارِ کارِ ما نرسد اگر چه حسن‌فروشان به جلوه آمده‌اند کسی به حسن و ملاحت به یارِ ما نرسد به حق صحبت دیرین که هیچ محرمِ راز به یارِ یک‌جهت حق‌گزارِ ما نرسد هزار نقش برآید ز کِلکِ صُنع و یکی به دل‌پذیری نقشِ نگارِ ما نرسد هزار نقد به بازارِ کائنات آرند یکی به سکه‌ی صاحب‌عیارِ ما نرسد دریغ قافله عمر کآن چنان رفتند که گَردشان به هوایِ دیارِ ما نرسد دلا ز رنجِ حسودان مرنج و واثق باش که بَد به خاطرِ امّیدوارِ ما نرسد چنان بِزی که اگر خاکِ ره شوی کس را غبارِ خاطری از رهگذارِ ما نرسد بسوخت حافظ و ترسم که شرحِ قصه‌ی او به سمعِ پادشهِ کامگارِ ما نرسد 📜 @sheraneh_eitaa
ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی ز جام گل دگر بلبل چنان مستِ میِ لعل است که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیآموزی چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی طریق کام بخشی چیست؟ ترک کام خود کردن کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی ندانم نوحهٔ قمری به طرف جویباران چیست مگر او نیز همچون من غمی دارد شبان‌روزی؟ مِیی دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش خدایا هیچ عاقل را مبادا بختِ بد روزی جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی به عُجْبِ علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم بیا ساقی که جاهل را هنی‌تر می‌رسد روزی مِی اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش که بخشد جرعهٔ جامت جهان را ساز نوروزی نه حافظ می‌کند تنها دعای خواجه توران‌شاه ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی 📜 @sheraneh_eitaa
یارم چو قدحْ به دست گیرد بازارِ بُتانْ شکست گیرد هر کس که بدیدْ چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد؟ در بحرْ فِتاده‌ام چو ماهی تا یار مرا به شَست گیرد در پاشْ فِتاده‌ام به زاری آیا بُوَد آن که دست گیرد؟ خُرَّم دلِ آن که همچو حافظ جامی ز مِیِ اَلَست گیرد 📜 @sheraneh_eitaa
‍ به چشم و ابروی جانان سپرده‌ام دل و جان بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن ستاره‌ی شبِ هجران نمی‌فشاند نور به بامِ قصر برآ و چراغِ مَه بَرکُن شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
‍ برآی ای آفتاب صبح امید ‍ که در دست شب هجران اسیرم... |صبحتون بخیر و امید 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
خوشا شیراز و وضعِ بی‌مثالش خداوندا نگه دار از زَوالش ز رکن آباد ما صد لوحش الله که عمرِ خضر می‌بخشد زلالش میانِ جعفرآباد و مُصَلّا عبیرآمیز می‌آید شِمالش به شیراز آی و فیضِ روحِ قدسی بجوی از مردمِ صاحب کمالش که نامِ قند مصری برد آنجا؟ که شیرینان ندادند اِنفِعالش صبا زان لولیِ شنگولِ سرمست چه داری آگهی؟ چون است حالش؟ گر آن شیرین پسر خونم بریزد دلا چون شیرِ مادر کن حلالش مکن از خواب بیدارم خدا را که دارم خلوتی خوش با خیالش چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر نکردی شُکرِ ایامِ وصالش؟ 15اردیبهشت روز شیراز 📜 @sheraneh_eitaa
2.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | مَردی ز کَنندۀ در خیبر پرس❗️ اسرار کرم ز خواجۀ قنبر پرس✨️ گر طالب فیض حق به صدقی حافظ📜 سرچشمۀ آن ز ساقی کوثر پرس🌱 📜 @sheraneh_eitaa
‍ صبح و من و یڪ دسته‌ڪَل یاسمن و ناز یڪ شاخ نبات و غزل حافظ شیراز امـروز دعاے غزلم بدرقه تو زیبا بشود روز تو ، از لحظه آغاز |صبحتون پراز آرامش 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست دانم که بُگذرد ز سرِ جرمِ من که او گر چه پریوش است ولیکن فرشته‌ خوست چندان گریستیم که هر کس که برگذشت در اشکِ ما چو دید روان گفت «کاین چه جوست؟» هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان موی است آن میان و ندانم که آن چه موست دارم عجب ز نقشِ خیالش که چون نرفت از دیده‌ام که دَم به دَمش کار شُست و شوست بی گفت و گوی زلفِ تو دل را همی کُشد با زلف دلکَش تو که را روی گفت و گوست؟ عمری‌ست تا ز زلفِ تو بویی شنیده‌ام زان بوی در مشامِ دلِ من هنوز بوست حافظ بد است حالِ پریشانِ تو، ولی بر بویِ زلفِ یار پریشانیَت نکوست 📜 @sheraneh_eitaa
ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی چوگان حکم در کف و گویی نمی‌زنی باز ظفر به دست و شکاری نمی‌کنی این خون که موج می‌زند اندر جگر تو را در کار رنگ و بوی نگاری نمی‌کنی مشکین از آن نشد دمِ خلقت که چون صبا بر خاک کوی دوست گذاری نمی‌کنی ترسم کز این چمن نبری آستین گل کز گلشنش تحملِ خاری نمی‌کنی در آستین جان تو صد نافه مدرج است وان را فدای طرهٔ یاری نمی‌کنی ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک واندیشه از بلای خماری نمی‌کنی حافظ برو که بندگی پادشاه وقت گر جمله می‌کنند تو باری نمی‌کنی 📜 @sheraneh_eitaa
هرکه شد محرم دل.حافظ.mp3
زمان: حجم: 3.05M
🎙 | خوانش غزل حافظ هر که شد محرمِ دل در حرمِ یار بماند وآن که این کار ندانست در انکار بماند اگر از پرده برون شد دلِ من عیب مکن شُکرِ ایزد! که نه در پرده‌ی پندار بماند صوفیان واسِتَدَند از گروِ مِی همه رَخت دلقِ ما بود که در خانه‌ی خَمّار بماند محتسب شیخ شد و فِسقِ خود از یاد بِبُرد قصه‌ی ماست که در هر سرِ بازار بماند هر مِیِ لعل کز آن دستِ بلورین سِتَدیم آبِ حسرت شد و در چشمِ گهربار بماند جز دلِ من کز ازل تا به ابد عاشق رفت جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند گشت بیمار که چون چشمِ تو گردد نرگس شیوه‌ی تو نَشُدَش حاصل و بیمار بماند از صدایِ سخنِ عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبدِ دَوّار بماند داشتم دلقی و صد عیبِ مرا می‌پوشید خرقه رهنِ مِی و مطرب شد و زُنّار بماند بر جمالِ تو چنان صورتِ چین حیران شد که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند به تماشاگَهِ زلفش دلِ حافظ روزی شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند 📜 @sheraneh_eitaa
نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم آه از آن روز که بادَت گلِ رعنا ببرد رهزنِ دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد در خیال این همه لُعبَت به هوس می‌بازم بو که صاحب نظری نامِ تماشا ببرد علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد ترسم آن نرگسِ مستانه به یَغما ببرد بانگِ گاوی چه صدا بازدهد؟ عشوه مَخر سامری کیست که دست از یدِ بیضا ببرد؟ جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ دلیست مَنِه از دست که سیلِ غمت از جا ببرد راهِ عشق ار چه کمینگاه کمانداران است هر که دانسته رَوَد صَرفه ز اَعدا ببرد حافظ! ار جان طلبد غمزهٔ مستانهٔ یار خانه از غیر بپرداز و بِهِل تا ببرد 📜 @sheraneh_eitaa