eitaa logo
شاعرانه
27.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
755 ویدیو
74 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست وآنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست زندگی خوش‌تر بود در پرده‌ی وهم و خیال صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست شب ز آه آتشین یک‌دم نیاسایم چو شمع در میان آتش سوزنده جای خواب نیست مردم چشمم فرومانده‌ست در دریای اشک مور را پای رهایی از دل گرداب نیست خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است کوه گردون‌سای را اندیشه از سیلاب نیست ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته‌ایم ورنه این صحرا تهی از لاله‌ی سیراب نیست آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست جلوه‌ی صبح و شکرخند گل و آوای چنگ دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست جای آسایش چه می‌جویی رهی در ملک عشق موج را آسودگی در بحر بی پایاب نیست 📜 @sheraneh_eitaa
دل آرامی ، یا بلای منی قبله ی عشقی یا خدای منی؟ شور عشق و جوانی تویی تو مراد من از زندگانی تویی تو اگر جویم مه تو بر بام آیی اگر نوشم می تو در جام آیی به چشمت که بی تو زجان سیرم نگاهی نگاهی که می میرم 📜 @sheraneh_eitaa
حال تو روشن است دلا از ملال تو فریاد از دلی که نسوزد به حال تو یاران چو گل به سایه ی سرو آرمیده‌اند ما و هوای قامت با اعتدال تو در چشم کس وجود ضعیفم پدید نیست باز آ که چون خیال شدم از خیال تو در کار خود زمانه ز ما ناتوان‌تر است با ناتوان‌تر از تو، چه باشد جدال تو؟ خارِ زبان‌دراز به گل طعنه می‌زند در چشم سفله، عیب تو باشد کمال تو ناساز گشت نغمه ی جان‌پرورت رهی باید که دست عشق دهد گوشمال تو... 📜 @sheraneh_eitaa
چشم فروبسته اگر وا کنی در تو بود هر چه تمنا کنی عافیت از غیر نصیب تو نیست غیر تو ای خسته طبیب تو نیست از تو بُوَد راحت بیمار تو نیست به غیر از تو پرستار تو همدم خود شو که حبیب خودی چاره خود کن که طبیب خودی غیر که غافل ز دل زار تست بی خبر از مصلحت کار تست بر حذر از مصلحت اندیش باش مصلحت اندیشِ دل خویش باش چشم بصیرت نگشایی چرا؟ بی خبر از خویش چرایی چرا؟ صید که درمانده ز هر سو شده است غفلت او دام ره او شده است تا ره غفلت سپرد پای تو دام بود جای تو ای وای تو خواجه ی مقبل که ز خود غافلی خواجه نِه ای، بنده ی نا مقبلی 📜 @sheraneh_eitaa
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند... 📜 @sheraneh_eitaa
گر شود آنروی روشن جلوه گر هنگام صبح پیش رخسارت کسی بر لب نیارد نام صبح |صبحتون بخیر❄️☃️ 📜 @sheraneh_eitaa
ز کینه دور بود سینه‌ای که من دارم غبار نیست بر آیینه‌ای که من دارم ز چشم پرگهرم اختران عجب دارند که غافلند ز گنجینه‌ای که من دارم به هج ر و وصل مرا تاب آرمیدن نیست یکی‌ست شنبه و آدینه‌ای که من دارم سیاهی از رخ شب می‌رود ولی از دل نمی‌رود غم دیرینه‌ای که من دارم تو اهل درد نه‌ای ورنه آتشی جان‌سوز زبانه می‌کشد از سینه‌ای که من دارم رهی ز چشمه خورشید تابناک‌تر است به روشنی دل بی‌کینه‌ای که من دارم 📜 @sheraneh_eitaa
شب این سر گیسوی ندارد که تو داری آغوش گل این بوی ندارد که تو داری شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
مستان خرابات ز خود بی‌خبرند جمعند و ز بوی گل پراکنده‌ترند ای زاهد خودپرست با ما منشین مستان دگرند و خودپرستان دگرند 📜 @sheraneh_eitaa
همراه خود نسیم صبا می‌برد مرا یا رب چو بوی گل به کجا می‌برد مرا؟ سوی دیار صبح رود کاروان شب باد فنا به ملک بقا می‌برد مرا با بال شوق، ذره به خورشید می رسد پرواز دل به سوی خدا می‌برد مرا گفتم که بوی عشق که را می‌برد ز خویش؟ مستانه گفت دل که مرا می‌برد مرا برگ خزان رسیده بی طاقتم رهی یک بوسه نسیم ز جا می‌برد مرا 📜 @sheraneh_eitaa
ای جلوهٔ برق آشیان‌سوز تو را ای روشنی شمع شب‌افروز تو را زآن روز که دیدمت شبی خوابم نیست ای کاش ندیده بودم آن روز تو را 📜 @sheraneh_eitaa
من کیستم ز مردمِ دنیا رمیده‌ای چون کوهسار پای به دامن کشیده‌ای از سوز دل، چو خرمن آتش گرفته‌ای وز اشک غم، چو کشتی طوفان رسیده‌ای چون شام، بی رخ تو به ماتم نشسته‌ای چون صبح، از غم تو گریبان دریده‌ای سر کن نوای عشق که از های و هوی عقل آزرده‌ام چو گوش نصیحت شنیده‌ای رفت از قفای او دل از خود رمیده‌ام بی تاب تر ز اشک به دامن دویده‌ای ما را چو گردباد ز راحت نصیب نیست راحت کجا و خاطر ناآرمیده‌ای بیچاره‌ای که چاره طلب می کند ز خلق دارد امید میوه ز شاخ بریده‌ای از بس که خون فرو چکد از تیغ آسمان ماند شفق به دامن در خون کشیده‌ای با جان تابناک ز محنت سرای خاک رفتیم همچو قطرهٔ اشکی ز دیده‌ای دردی که بهر جان رهی آفریده‌اند یا رب مباد قسمت هیچ آفریده‌ای 📜 @sheraneh_eitaa
درود بر دل من باد کز ستم کیشان ستم کشید ولی بار منتی نکشید ز گرد حادثه روشندلان چه غم دارند غبارتیره چه نقصان دهد به صبح سپید؟ 📜 @sheraneh_eitaa
رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم چون آهوی رمیده ز وحشت‌سرای شهر رفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیم ما را به آفتاب فلک هم نیاز نیست این شوخ‌دیده را به مسیحا گذاشتیم بالای هفت پردهٔ نیلی است جای ما پا چون حباب بر سر دریا گذاشتیم ما را بس است جلوه‌گه شاهدان قدس دنیا برای مردم دنیا گذاشتیم کوتاه شد ز دامن ما دست حادثات تا دست خود به گردن مینا گذاشتیم شاهد که سرکشی نکند دل‌فریب نیست فهم سخن به مردم دانا گذاشتیم در جستجوی یار دل‌آزار کس نبود این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم ایمن ز دشمنیم که با دشمنیم دوست بنیان زندگی به مدارا گذاشتیم صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد هرجا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم ما شکوه از کشاکش دوران نمی‌کنیم موجیم و کار خویش به دریا گذاشتیم از ما به روزگار حدیث وفا بس است نگذاشتیم گر اثری یا گذاشتیم بودیم شمع محفل روشندلان رهی رفتیم و داغ خویش به دل‌ها گذاشتیم 📜 @sheraneh_eitaa
خیال‌انگیز و جان‌پرور، چو بوی گل سراپایی نداری غیر از این عیبی ، که می‌دانی که زیبایی من از دلبستگی‌های تو با آیینه دانستم که بر دیدار طاقت‌سوز خود عاشق‌تر از مایی به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را تو شمع مجلس‌افروزی تو ماه مجلس‌آرایی منم ابر و تویی گلبن که می‌خندی چو می‌گریم تویی مهر و منم اختر که می‌میرم چو می‌آیی مراد ما نجویی ورنه رندان هوس‌جو را بهار شادی‌انگیزی حریف باده‌پیمایی مه روشن میان اختران پنهان نمی‌ماند میان شاخه‌های گل مشو پنهان که پیدایی کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی منِ آزرده‌دل را کس گره از کار نگشاید مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن که با این ناتوانی‌ها به ترک جان توانایی 📜 @sheraneh_eitaa
امشـب کمنـــد زُلف ترا تاب دیگری ست ای فتنه ! در کمیـن دل و هوش کیستی؟! شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
اونجا که رهی معیری میگه: آن که خواب خوشم از دیده ربوده است تویی شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
شب این سر گیسوی ندارد که تو داری آغوش گل این بوی ندارد که تو داری نرگس که فریبد دل صاحبنظران را این چشم سخنگوی ندارد که تو داری شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ آخر ای اشک! دل سوخته ام را مددی که به جز ناله مرا نیست پرستار امشب شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
تا دامن از من کشیدی ای سرو سیمین تن من هر شب ز خونابه دل پرگل بود دامن من بنشین چو گل در کنارم تا بشکفد گل ز خارم ای روی تو لاله زارم وی موی تو سوسن من ای جان و دل مسکن تو خون گریم از رفتن تو دست من و دامن تو اشک غم و دامن من ای گریه دل را صفا ده رنگی به رخسار ما ده خاکم به باد فنا ده ای سیل بنیان کن من وی مرغ شب همرهی کن زاری به حال رهی کن تا بر دلم رحمت آرد صیاد صیدافکن من 📜 @sheraneh_eitaa
ای بی خبر از محنتِ روز افزونم دانم که ندانی از جدایی چونم باز آی که سرگشته تر ازفرهادم دریاب که دیوانه تراز مجنونم 📜 @sheraneh_eitaa
داریم دلی صاف‌تر از سینه ی صبح در پاکی و روشنی چو آیینه ی صبح پیکار حسود با من امروزی نیست خفاش بود دشمن دیرینه ی صبح 📜 @sheraneh_eitaa
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم غرق تمنای توام موجی ز دریای توام من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی چند ار غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم 📜 @sheraneh_eitaa
نمرده‌اند شهیدان که ماه و خورشیدند که کشتگان وطن، زندگان جاویدند خلاف شمع، که می‌گرید از هلاکت خویش به روز رزم، سپردند جان و خندیدند.. به جان خصم فکندند لرزه همچون بید ولی چو کوه، ز باد اجل نلرزیدند بر آستان رضا، چون غبار بنشستند بر آسمان شرف، همچو مه درخشیدند به جنگ دشمن، اگر نقد جان نمی‌دادند به جان دوست، چنین منزلت نمی‌دیدند اگر به دیدۀ بیگانه‌اند، چون شب تار ولی به دیدۀ ما، همچو صبح امیدند به جان پاک شهیدان که زنده‌اند «رهی» دلاوران، که سزاوار جشن جاویدند 📜 @sheraneh_eitaa
نسیم عشق ز کوی هوس نمی‌آید چرا که بوی گل از خار و خس نمی‌آید ز نارسایی فریاد آتشین فریاد که سوخت سینه و فریادرس نمی‌آید به رهگذار طلب آبروی خویش مریز که همچو اشک روان باز پس نمی‌آید ز آشنایی مردم رمیده ایم رهی که بوی مردمی از هیچ کس نمی‌آید 📜 @sheraneh_eitaa