eitaa logo
شاعرانه
21.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ملا محمد شیرین مغربی تبریزی معروف به شیرین یا ملامحمد شیرین و مشهور به شمس مغربی (۷۴۹–۸۰۹ هجری) صوفی و شاعر ایرانی نیمه دوم قرن هشتم هجری است. سال و محل وفات وی را یکی از سالهای ۸۰۹ تا ۸۱۰ قمری در سرخاب تبریز نوشته‌اند. وی در حظیره بابافرید به خاک سپرده شده است. علت ناموری و تخلص وی به مغربی را عده‌ای سفر او به مغرب و خرقه پوشیدن از دست یکی از منسوبین ابن عربی می‌دانند. مغربی در طریقت پیرو اسماعیل سیسی از یاران نورالدین عبدالرحمان اسفراینی و مصاحب کمال الدین خجندی بود. علاوه بر اشعار فارسی، اشعاری به زبان عربی و فهلوی آذری از وی به دست رسیده‌است. دیوان مغربی حاوی سه هزار بیت در قالب غزل، ترجیع بند و رباعی است که مضمون بیشتر آنها موضوعات عرفانی به ویژه وحدت وجود، اهمیت سلوک، تقرب و حسب حال عرفانی سالک است. علاوه بر دیوان فارسی، اشعاری به زبان عربی و فهلوی آذری این آثار از او بر شمرده شده است: اسرار الفاتحه، رسالهٔ جام جهان‌نمادر شرح آراء ابن عربی، منتخبی از شرح قصیده تائیه ابن فارض، درالفرید فی معرفة التوحید به زبان فارسی در توحید و افعال و صفات حق، نزهة الساسانیه، نصیحت نامه، ارائة الدقایق فی شرح مرآت الحقائق. 📜 @sheraneh_eitaa
ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا‏ ‏وی روی تو در آینۀ کَون هویدا‏ ‏‏تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد‏ ‏عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا بر دیده خود جلوه بصد کسوت زیبا از دیده عشاق برون کرد نگاهی تا حسن خود از روی بتان کرد تماشا رویت ز پی جلوه گری آینه ساخت آن آینه را نام نهاد آدم و حوّا حسن رخ خود را بمه روی در او دید زان روی شد او آینه جمله اسما چون ناظر و منظور توئی غیر تو کس نیست پس از چه سبب گشت پدید این همه غوغا ایمغربی افاق پر از ولوله گردد سلطان جمال چون بزند خیمه به صحرا 📜 @sheraneh_eitaa
ساقی باقی که جانم مست اوست باده در داد کان بیرنگ و بوست بی دهن جان باده را در کشید کاو منزه از خم و جام و سبوست نور می در جان و در دل کار کرد نار وی در استخوان و مغز و پوست دیدم از مستی چو مستی را قفا عالمی را بی قفا دیدم که روست چون حجاب ما یقین شد مرتفع هردو عالم را بکل دیدم که اوست مهر بکد آنرا که ذره خواندمی بحر بود آنرا که می گفتم جوست زشت و نیکو می نمود اما نبود هر کرا من گفتمی زشت و نکوست هر کرا دشمن همی پنداشتم آخرالامرش چو دیدم بود دوست مغربی چون اختلافی نیست هیچ رو زبان درکش چه جای گفتگوست 📜 @sheraneh_eitaa
ای گشته عیان روی تو از جام جهان پیدا شده از نام خوشت نام جهان پیدای جهان تویی و پنهان جهان آغاز جهان تویی و انجام جهان 📜 @sheraneh_eitaa
آن کس که بدو می شنوم می گویم وانکس که بدو هرطرفی می‌پویم هم اوست ز من که هر زمان می گوید پیدا و نهان که او من و من اویم 📜 @sheraneh_eitaa
مرا دلیست کا او را نه انتهاست و نه غایت نهایت همه دلها به پیش دوست هدایت چو برزخی که بود در میان ظاهر و باطن میان ختم نبوت فتاده است ولایت ازوست بر همه جانها فروغ تاب تجلی ازوست بر همه دلها ظهور نور هدایت روان او ز تصور گذشته است و تفکر عیان او ز خبر وارهیده است و حکایت علوم او ز طریق تجلی است و تدلی نه از طریقه عقل است و بخت و نقل روایت دلیکه عرش و نظرگاه ذات پاک قدیمست چو ذات پاک قدیم است و بیکران و نهایت زهی ظهور و زهی جلوه‌گاه مظهر جامع زهی سریر و زهی پادشاه ملک و ولایت بود ز اسم و ز رسم و صفات نعت مجرد برون ز عالم مدحست و دم شکر و شکایت ز بسکه مغربی با دوست گشته است مصاحب صفات دوست در او کرده است جمله سرایت 📜 @sheraneh_eitaa
بر چهره یار ما نقابست جهان بر بحر وجود او حباب است جهان در دیده تشنگان آب هستی در بادیه طلب سراب است جهان 📜 @sheraneh_eitaa
گنجی که طلسم اوست عالم ماییم ذاتی که صفات اوست آدم ماییم ای آنکه تویی طالب اسم اعظم از ما مگذر که اسم اعظم ماییم 📜 @sheraneh_eitaa