eitaa logo
شاعرانه
21.7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شهری که مثل کعبه نظر کردۀ خداست نامش به افتخارِ علی «مشهد الرضا»ست این شهر با بهشت تفاوت نمی‌کند اینجا که پایتختِ غریبانِ آشناست.. این، کارِ دست و آجر و کاشی و سنگ نیست این شاهکار، سازۀ دل‌های بی‌ریاست درها گشاده‌روی و ستون‌ها نمازخوان گلدسته‌ها قنوتِ سرافرازِ دست‌هاست فولادِ سردِ پنجره‌اش محکم است و سخت اما اگر زلال شوی، چشمۀ شفاست وقتی دلت شکست، نمازت درست‌تر گیرم که جانمازِ تو آلودۀ خطاست.. ای قطرۀ رسیده به دریا! سلام کن بر پهنۀ محبت مولا، سلام کن :: مردی کنار پنجره‌فولاد، ایستاد با دخترش به ضامن آهو سلام داد.. خود را دخیل بست و دعا کرد و ضجّه زد آورد آن تصادفِ بی‌رحم را به یاد با چشم‌های باز به خوابی زلال رفت کم‌کم شکفت در دلِ تنگش، گلِ مراد عطری وزید عین گلاب محمدی نوری رسید و آن گرهِ بسته را گشاد ناگاه داد زد که «شِفا یافتم... شِفا» دنیا پرید، زلزله شد، ساعت ایستاد.. نقاره‌خانه بود و طنینِ «رضا... رضا...» صحن عتیق بود و شبی مثل بامداد.. دختر به روی دوش پدر، مقصدش ضریح زوار هم سلام‌کنان: «یا اباالجواد».. سلطانِ سربلند شفاعت که روحِ‌ ماست یک چشمه از کرامت دریایی‌اش شِفاست :: در بارگاه روشنِ مولا، زلال باش ای رودِ سر نهاده به دریا! زلال باش با تیرگی به نور ولایت نمی‌رسی یا ادعای عشق نکن یا زلال باش.. دیروز در هوای حرم می‌گریستی امروز در حریم تولا زلال باش.. این کاروان به کشورِ خورشید می‌رود با زائران کعبۀ فردا، زلال باش ما نائب‌الزیارۀ دل‌های عاشقیم عشق است این پیام که «با ما زلال باش» هر کس به قدر روشنی‌اش بهره می‌برد هر قدر ممکن است در اینجا زلال باش گردن بزن برای براندازی ستم اما برای اهل مدارا زلال باش مثل گلاب قمصر کاشان که عطر آن پیچیده در سراسرِ دنیا، زلال باش با چلچراغ‌های تمام رواق‌ها همرنگ باش و مثل دعاها زلال باش وقت دلت گرفت به این آستان بیا از خاکدان به روشنی آسمان بیا 📜 @sheraneh_eitaa
ساحتِ عرش ، غرق غم ها بود جگری در حصار سَم‌ها بود ناله ی او به آه بند شده دادِ انگورها بلند شده هرچه را خورده بود ، پس می زد من بمیرم! نفس‌نفس می زد هی نشست و بلند شد در راه تا زمین خورد گفت: وا اُمّاه! آه! با مادرش چه بد کردند چادرش را همه لگد کردند خاتمِ عشق بی نگین افتاد با سر و صورتش ، زمین افتاد در دل شیعه ها شرر انداخت با عبایی که روی سر انداخت سینه ی او مسیر سوختن است اثر زهر ، تشنه‌لب شدن است لااقل داده اند تسکینش پسرش آمده به بالینش این غریبی که سخت ، بی‌حال است کُنج حجره به یاد گودال است یاد آن تشنه‌ای که عریان شد بدنش پایمال اسبان شد باز هم شکر پا نخورده تنش نوک نیزه نرفته در دهنش قدرِ یک نصفه روز پیر نشد شیرخوارش ذبیحِ تیر نشد پای قاتل در آستانش نیست زجر دنبال دخترانش نیست همسرش این همه عذاب نداشت خواهرش غصه ی حجاب نداشت اهل بیتش ندیده بددهنی وسط بزم مِی نرفته زنی 📜 @sheraneh_eitaa
🔹یا امان الخائفین🔹 سیر من سیر الی‌الله است تا مقصد تویی کیستم؟ دست نیازم، لطف بیش از حد تویی کیستم؟ عرض سلامم، بال در بالِ نسیم می‌کشد آن‌که مرا هر صبح تا مشهد تویی صبح مشهد زندگی تازه‌ای در من دمید حس شیرینی که در خود زندگی دارد تویی ای نگاه لطف تو بی‌ابتدا بی‌انتها من چه می‌فهمم، گمانم معنی سرمد تویی یا امان الخائفین! آیا امانم می‌دهی؟ آن‌که نگذارد تفاوت بین خوب و بد تویی آمدم از خویش تا تو ای نگاه بی‌کران سیر من سیر الی‌الله است تا مقصد تویی 📜 @sheraneh_eitaa
زهر کاری شد و افتاد به جانِ جگرش آتش انداخته بر دامنِ عالم شررش یادِ زهرای جوان بود در آن وقتی که خورد بر کوچه باریکِ خراسان گذرش هی زمین خورد و زمین خورد و به سختی برخاست بیشتر میشود این زهر دمادم اثرش منتظر بود اباصلت ببیند چه شده ناگهان دید کشیده است عبا‌ روی سرش دست بر سر زد و شد مضطرب و میدانست حضرت یار رسیده است زمانِ سفرش داشت از درد کفِ حجره به خود می پیچید زخمی از جور و جفا گشت همه بال و پرش چشم خود را به درِ حجره فقط دوخته بود تا در این لحظه بیاید ز مدینه پسرش آه از آن شاه که با کُنده ی زانوش رسید در دل معرکه پیشِ پسرِ محتضرش 📜 @sheraneh_eitaa
دوباره میزنم از دل صدا امام رضا بیا برای خودت کن مرا امام رضا چه دارم از همه دنیا به جز همین یک دل دلی که هست به نام شما امام رضا هوای نفس گرفته مرا، گرفتارم مرا ز دست خودم کن رها امام رضا خدا کند دم آخر به داد من برسی که گفته‌ام همه دم هرکجا امام رضا به دست هیچکسی رو نمیزنم بس که گرفته دست مرا بارها امام رضا تورا که داشته باشم همیشه دارایم هزار شکر که دارم تورا امام رضا چقدر حاجت ناگفته را روا کردی الا اجابت هرچه دعا امام رضا چنین که فکر یتیم و اسیر و مسکینی پس السلام علی هل اتی امام رضا چقدر پیش تو وقت زیارتت گفتم زمان مرگ تو پیشم بیا امام رضا غریب‌های دو عالم چقدر دل گرم اند که هست با دلشان آشنا امام رضا مرا اگر به حرم هم نیاوری عشق است که راضیم به رضای تو یا امام رضا کنار پنجره فولاد تازه فهمیدم که هست بانی کرببلا امام رضا دلم گرفته، دلم باز روضه میخواهد گرفته از غم تو دل عزا امام رضا نوشته‌اند که پنجاه مرتبه افتاد به درد زهر که شد مبتلا امام رضا برای اینکه کسی با خبر از او نشود کشید روی سر خود عبا امام رضا ولی نیامده جایی به او سنان زده‌اند ندید ضربه‌ی سر نیزه را امام رضا سرش جدا نشد از تن، تنش کشیده نشد نخورد نیزه و سنگ و عصا امام رضا شهادت امام رضا علیهما السلام رو خـدمت هـمه شـما همـراهان گرامی تسلیت عــرض میکنیم🖤 📜 @sheraneh_eitaa
زهر کاری شد و افتاد به جانِ جگرش آتش انداخته بر دامنِ عالم شررش یادِ زهرای جوان بود در آن وقتی که خورد بر کوچه باریکِ خراسان گذرش هی زمین خورد و زمین خورد و به سختی برخاست بیشتر میشود این زهر دمادم اثرش منتظر بود اباصلت ببیند چه شده ناگهان دید کشیده است عبا‌ روی سرش دست بر سر زد و شد مضطرب و میدانست حضرت یار رسیده است زمانِ سفرش داشت از درد کفِ حجره به خود می پیچید زخمی از جور و جفا گشت همه بال و پرش چشم خود را به درِ حجره فقط دوخته بود تا در این لحظه بیاید ز مدینه پسرش آه از آن شاه که با کُنده ی زانوش رسید در دل معرکه پیشِ پسرِ محتضرش 📜 @sheraneh_eitaa
نفس‌های آخر، عطش، روضه‌خوان شد که لب‌های تشنه، به یادم بیاید اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را قرار است امشب جوادم بیاید قرار است امشب شود طوس، مشهد شود قبله‌گاه غریبان مزارم اگر چه غریبی شبیه حسینم ولی خواهری نیست اینجا کنارم به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا و قبرٍ بطوسی که خواندم برایش بگو این نفس‌های آخر هم اشکم روان است از بیت کرب و بلایش از آن زهر بی‌رحم پیچیده‌ام من به خود مثل زهرای پشت در از درد شفا بخش هر دردم از بس که خواندم در آن لحظه‌ها روضهٔ مادر از درد بلا نیست جز عافیت عاشقان را تسلای دردم نگاه طبیب است من آن ناخدایم که غرق خدایم «رضا»یم، رضایم رضای حبیب است.. اباصلت آبی بزن کوچه‌ها را به یادِ سواری که با ذوالفقارش بیاید سحر تا بگردند دورش خراسان و یاران چشم انتظارش 📜 @sheraneh_eitaa
شدی به زهر حرامی دچار، افتادی به راه حجره به چشمان تار افتادی شبیه فاطمه، بی اختیار افتادی نوشته اند که پنجاه بار افتادی به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را عبایِ روی سرت کُشت شیعیانت را دلیل و منشأ نور و وجود خورشیدی اگرچه خاک بر اندام و جامه ات دیدی تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی شبیه مارگزیده به خویش پیچیدی به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی گلیمِ جمع شده، از خجالتت گریید عبای روی سر از هتک حرمتت گریید میان مشت تو، تسبیح تربتت گریید دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید نبود حجره ی دربسته، بسترت ای کاش زمان پر زدنت بود خواهرت ای کاش به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را طلب نموده ای از سوی حق، مرادت را از آستان خدا خواستی شهادت را صدا زدی به لب تشنه ات جوادت را به خاک حجره تنت را رسانده ای آقا هزار شکر که تشنه نمانده ای آقا هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی اسیر خنجر خولی تندخو نشدی به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی چقدر خورد به گودی قتلگه، ضربه حسین و خنجر کُند و دوازده ضربه 📜 @sheraneh_eitaa
می‌شود دست دعای تو به باران نرسد؟! یا بتابی به تن پنجره‌ای جان نرسد؟! می‌شود گوشۀ چشم تو بیفتد به زمین این شب تیره به خورشید درخشان نرسد؟! عطر گیسوی تو در شهر بپیچد روزی دل لرزان نشابور به سامان نرسد! آمدم پیش تو با این‌همه اندوه ولی چه غمی هست که پیش تو به پایان نرسد؟! وای اگر لطف تو راهم ندهد وای اگر دست مهر تو به آهوی پریشان نرسد وای ای وای به کوتاهی آن بخت سیاه که به پیشانی او خاک خراسان نرسد 📜 @sheraneh_eitaa
جهان دل بسته بر کویت رضا جان همه لب ها ثنا گویت رضا جان چو می آیی ملاقاتم سه منزل شدم زائر، ثناگویت رضا جان اگر اذنم دهی پابوست آیم شوم با جان و دل سویت رضا جان نصیبم گر شود دیدار رویت ببوسم طاق ابرویت رضا جان منم دل خسته و بیمار رویت دوایم ده ز دارویت رضا جان اگر تلخ است کامم روزیم کن عسل از شهد کندویت رضا جان چو آهو در پناهت شاد گشته منم باشم چو آهویت رضا جان کشَم سرمه برای مرهم چشم غبار و خاک جارویت رضا جان بنازم بر همه صحن و سرایت شدم سرمست از بویت رضا جان همه شاهان به درگاهت گدایند چه دارد؟ خوان نیکویت رضا جان معطّر گشته مشهد تا قیامت ز مشک و عطر گیسویت رضا جان شفاعت کن «غنی» را نزد دادار به جان ماه خوش رویت رضا جان 📜 @sheraneh_eitaa