eitaa logo
شاعرانه
21.7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی کم است هزاران کفن اضافه کنید سه تا سه تا به تنش پیرهن اضافه کنید کمی خیال کنید و ضریحی از زنجیر به شکل پنجره بر این بدن اضافه کنید به سوی این همه زخمی که زیر زنجیر است به سینه کوفته زنجیر زن اضافه کنید چهار سال به بند است از او چه می ماند؟ به این حدود اگر که زدن اضافه کنید پس از سه روز حسینی به بام خواهد ماند اگر به زخم تن او دهن اضافه کنید حسینیان غم آقا به دست می آید به این حسین اگر که حسن اضافه کنید غریب کوچه غریب مدینه از امشب به ذکر سینه غریب وطن اضافه کنید 📜 @sheraneh_eitaa
آقای کاظمین(ع)... غمهای ما ببر... یک جمله والسّلام... آقای کاظمین(ع)... ای هفتمین امام(ع)... شهادت امام موسی کاظم(ع)، ابالرّضا(ع)تسلیت🖤 📜 @sheraneh_eitaa
«الهی سینه‌ای ده آتش افروز در آن سینه دلی وان دل همه سوز هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست دل افسرده غیر از آب و گل نیست» خدایا لطف خود را شاملم کن غمی جان‌سوز، مهمان دلم کن که من عاشق‌تر از هر روزم امروز خریدار غمی جان‌سوزم امروز درون سینه تا در یاد دارم غم زندانی بغداد دارم.. همان مولا که در بند بلا بود پیام او پیام کربلا بود چه بی‌جا انتظاری داشت قاتل ز اسلام مجسّم، رأی باطل! ز دست موسوی، چشم نوازش؟! ز فرزند علی، امید سازش؟! خبر دارند هفتاد و دو ملّت که از این خاندان، دور است ذلّت.. تراود نکهت وحی از سجودش تمنّای شهادت در وجودش جهانی که در آن جای نفس نیست فضایش دل‌گشاتر از قفس نیست فضای بی‌عدالت، بسته بهتر دل دور از محبت، خسته بهتر عدالت، بستۀ زنجیر تا کی حقیقت، کشتۀ شمشیر تا کی؟ چرا دشمن کِشَد در قید و بندش چرا زندان به زندان می‌برندش؟ اگر تنها، نماز و روزه‌اش بود رکوع و سجدۀ هر روزه‌اش بود وگر تنها عبادت، پیشه می‌کرد کجا دشمن از او اندیشه می‌کرد مناجاتی که آن معصوم فرمود سرود انقلابی آتشین بود اگر بند ستم بر پای دارد خدا داند که در دل جای دارد ملال خاطرش هجر وطن نیست غم و اندوه او فرزند و زن نیست ننالد هرگز از زندان و زنجیر کجا اندیشد از قید و قفس شیر؟ غم او غربت اسلام و دین است تشیّع مانده تنها، دردش این است :: خدایا داد از این فصل غم انگیز گل یاسین و... در زندانِ پاییز؟.. مبادا دیده بیدارش بماند به دل‌ها داغ دیدارش بماند بر این بیداد، دل کی صبر دارد غمِ خورشیدِ پشتِ ابر دارد 📜 @sheraneh_eitaa
روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت به وجد و عشرت و شادی خویشتن پرداخت مغنّیان خوش‌آواز و مطربان، در آن به گِرد مَسند او پای‌کوب و دست‌افشان... بگفت تا که بیاید ابوالعطا به حضور به شعر ناب فزاید بر آن نشاط و سرور ابوالعطاء که بر شعر و شاعریش درود ز بی‌وفایی دنیا زبان به نظم گشود ز مرگ و قبر و قیامت سرود اشعاری که اشک دیدۀ هارون ز چهره شد جاری چنان به محفل مستان به هوشیاری خواند که شعر او تن هارون مست را لرزاند زبان گشود به تحسین، که ای بلند‌مقام! کلام نغز تو شعر و شعور بود و پیام خلیفه را سخنان تو داد آگاهی ز ما بگو صلۀ شعر خود چه می‌خواهی بگفت گنج و درم بر تو باد ارزانی مرا به حبس بود یک امام زندانی مراست یار عزیزی چهارده سال است گهی به حبس و گهی گوشۀ سیه‌چال است ضعیف گشته به زیر شکنجه‌ها تن او بُوَد جراحت زنجیرها به گردن او من از تو هیچ نخواهم مقام و مکنت و زر به غیر حکم رهایی موسی جعفر چو یافت خواهش آن شاعر توانا را نوشت حکم رهایی نجل زهرا را نوشته را به همان شاعر گرامی داد بگفت صبح، امام تو می‌شود آزاد ابوالعطاء ز شادی نخفت آن شب را گشوده بود به شکرانه تا سحر لب را بدین امید کز او قلب فاطمه شاد است به وقت صبح، عزیزش ز حبس آزاد است علی الصباح روان شد به جانب زندان لبش به خنده و چشمش ز شوق اشک‌افشان اشاره کرد به سندی که طبق این فرمان عزیز ختم رسل را رها کن از زندان به خنده سندی شاهک جواب او را داد که غم مدار امامت شود ز حبس آزاد 📜 @sheraneh_eitaa
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست جز مُشتِ پر از طائر قدسی اثری نیست در دل اثر از شادی و امّید مجویید از شاخۀ بشکسته امید ثمری نیست گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم امّا به سیه‌چال، صبا را گذری نیست گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟ دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست امّید رهایی چو از این بند محال است ناچار به جز مرگ، نجاتِ دگری نیست ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی؟ در سینه دگر جز نفس مختصری نیست «تا بال و پرم بود قفس را نگشودند امروز گشودند قفس را که پری نیست» 📜 @sheraneh_eitaa
بپرس از آسمان ما کمی احوال باران را نگاه تو دگرگون می‌کند حال بیابان را بیا آرام کن دریای درهم برهم دل را فرو بنشان در امواج دعایت خشم طوفان را بیا از کوچه‌های شهر بگذر تا که بگذارد نگاهت، پیش روی بُشر، ردِّ پای ایمان را خجالت می‌کشد زنجیر افتاده به پای تو که چشمان تو گریان می‌کند هر جسم بی‌جان را پر از وَالصّالحینی تو پر از وَالکاظِمینَ الغَیظ تمنا می‌کنم از چشم تو تفسیر قرآن را نمازت جنگ سختی بود رو در روی دشمن‌ها نمازی که در آورده‌ست حتی اشک شیطان را بمیرم زنده کردی عاشقی را در قفس آقا که عاشق کرده‌ای حتی نگهبانان زندان را گرفتی بین آغوشت تمام شهرهایش را گرفته بوی گل‌های تو سر تا پای ایران را 📜 @sheraneh_eitaa
شهادت هفتمین اختر تابناک امامت و ولایت باب الحوائج موسی بن جعفر تسلیت باد این عرض ارادت هم تقدیم نگاهتان « کاظمین در ماتم است» کاظمین یکبار دیگر ماتم است روی دوش و سینه اش کوه غم است زین مصیبت سینهٔ دین گشته خون گرد غم بر دوش آل خاتم است گر چه شیعه شد سیه پوشش ولی مرثیه خوانش تمام عالم است او که در زندان و در زنجیر و غل بر تنش تنها همین دو محرم است از عذاب و ظلم هارون الرشید پیر گردیده است و قد او خم است آن دم آخر چنین دارد ندا وقت دیدار رضایم این دم است نوحه خوان هفتمین اختر کنون ضامن آهوست مهدی (عج ا..) همدم است او که شد باب الحوائج هر زمان بر تمام دردهایم مرهم است شد عزای موسی کاظم «غنی» محتشم شو این عزا هم اعظم است شورشی دیگر به پا شد در عراق روی دوش و سینه اش کوه غم است 📜 @sheraneh_eitaa
از درد نبود اگر که از پا افتاد هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد با این‌همه زنجیر، زمین‌گیر نشد زنجیر به دست و پای مولا افتاد 📜 @sheraneh_eitaa
دخیل بسته فلک بر ضریح زنجیرش نماز گریه کند با نوای تکبیرش شکسته ساقه‌ی او، آیه‌ای مقطعه بود که هیچ سوره نیاورد تاب تفسیرش چگونه حلقه‌ی آهن گرفت حلقش را چرا به گوشه‌ی زندان؟ چه بود تقصیرش؟ چگونه زهر هلاهل به زخمه‌ی الماس به نازنین جگرش می‌نوشت تقدیرش به روی تخته‌ی در می‌برند دریا را قلم به شرم در آمد ز شرح تصویرش عجب! که حامل عرش است دوش چار غلام زبان گشوده حقیری برای تحقیرش شبیه جد خودش روی خاک پرپر شد شبیه جد خودش زنده مانده تاثیرش 📜 @sheraneh_eitaa