eitaa logo
شاعرانه
21.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
میرزا حسن اصفهانی متخلص به «صفی» و ملقب به صفی‌علی‌شاه (زادهٔ ۱۲۵۱ قمری در اصفهان، درگذشتهٔ ۱۳۱۶ قمری در تهران)، قطب دروایش نعمت‌اللهی و از شاعران بزرگ صوفی مشرب سده‌های اخیر است. او مردى ادیب و شاعر و در نظم انواع شعر توانا بود. پدرش بازرگان بود. وی در کودکى به همراه پدر به یزد رفت و تا سن بیست سالگى در آن شهر زیست. میرزا حسن پس از آموختن مقدمات علوم به شیراز، کرمان، مشهد و سپس به هند و حجاز مسافرت‌هایی کرد، و بالاخره به تهران آمد. در تهران یکی از مریدان وی قطعه زمینی در محلهٔ شاه آباد به او هدیه کرد و او در آنجا خانقاهی وسیع بنا نهاد که پس از مرگ در همانجا به خاک سپرده شد. هم‌اکنون خیابان مجاور خانقاه و آرامگاه وی در تهران به خیابان صفی‌عیشاه معروف است. وی صاحب آثار متعددی به نظم و نثر است که از آن جمله می‌توان به تفسیر منظوم قرآن در سی و دو هزار بیت و زبدة‌الاسرار مشتمل بر بیان اسرار شهادت امام حسین علیه‌السلام و یارانش و تطبیق آن با منازل سیر و سلوک اشاره نمود. 📜 @sheraneh_eitaa
ای صفی معشوقت آخر دیدی اندرخانه بود بر سراغش گرد عالم گشتنت افسانه بود شاهدی کآواز او از کعبه می‌آمد بگوش عشق بردم بر نشانش مست در میخانه بود زان بت بی‌پرده پوشد ار که شیخ شهر چشم عذر او خواهم من از پیرمغان بیگانه بود زاهد ار پنداشت با تسبیح او گردد سپهر بیخبر زان چشم مست و گردش پیمانه بود روز آدم را سیاه آنخال مشکین کرد و عقل بر گمان افتاد کان دلبردگی از دانه بود دود او در سوختن می‌کرد ظاهر حال شمع کاین شرر پنهان نه تنها در دل پروانه بود از صفی جو داری ار گمگشته ای در راه عشق زانکه در زنجیر زلفش سال‌ها دیوانه بود 📜 @sheraneh_eitaa
4.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معشوق چنانکه جاذب عشاق است غفران خدا بجرم ما مشتاق است در روز حساب هر کرا نیست گناه شرمنده به پیش رحمت خلاق است 📜 @sheraneh_eitaa
ای حسین ابن علی از باطن پاکت مدد و ز دم عشاق و جان مست سلاکت مدد نیست قلب یار من آنسان که باید سوی من بهر جذب قلب او از روح چالاکت مدد خاکساری کوی عشق تست جای جن و انس تا شود معشوق من خاک من از خاکت مدد عقلها حیران عشق تست و عقل یار من تا شود حیران من از عقل و ادراکت مدد هر سری را هست شوری بسته فتراک تست تا فتد شور منش در سر ز فتراکت مدد تا ز غیر من بپوشد چشم امید وصال از دل حق بین و دست و دیده پاکت مدد جز تو کس در عشق حق امساک از هستی نکرد تاکند او ترک غیر از من ز امساکت مدد گر نبودی تو نبود از عشق در عالم ثمر خواهم اندر جذب یار از سر لولاکت مدد گشت عالی عرش و افلاک از علو همتت بر مرادی کن مرا از دور افلاکت مدد 📜 @sheraneh_eitaa
ای آنکه هر غمی توئی یار و مغیث نالم به تو از وساوس نفس خبیث گوش دل من به نطق خود کن شنوا تا نشنوم از غیر تو یک بار حدیث 📜 @sheraneh_eitaa
یار آمد و از جان و جهان بیخبرم کرد برطلعت خود غیرت اهل نظرم کرد زان طره که از دوش فرور ریخته تا ساق هم زانوی غم در دل کوه و کمرم کرد حاضر بکفم بهر نثارش دل و جان بود بس خنده بزیر لب از این ما حضرم کرد سیلاب سر شکم بخرابی نبرد دست زان چشم بلاخیز که زیر و زبرم کرد دیوانه صفت در خم آنزلف چو زنجیر پیچیدم و از کون و مکان در بدرم کرد باکس نتوان گفت مگر دیده کند فاش کاری که بدل غمزه بیداد گرم کرد آمد به عیادت سر بیمار خود او لیک بر وعده دیدار دگر جان بسرم کرد از رهن می این بار صفی خرقه چو بگرفت اتش زد و صوفی صفتی را سپرم کرد کس خرقه بمی رهن نمی‌کرد از این پیش در میکده زین کار مغی معتبرم کرد 📜 @sheraneh_eitaa
چو آندو زلف شب آسا حجاب مه گردد چه روز‌ها که در آن سال و مه سیه گردد چه جای رندی و تقوی کز آن دو چشم خمار خراب کار خرابات و خانقه گردد فقیه شهر که گفت از تباه کاری ما ندیده خال تو کایمان کجا تبه گردد بسر کلاه چو گرداند از خود آرائی گذشته کار دل از کار تا گله گردد گره ز طره به مگشا و ره ز خط به مبند که دل اسیر تو بی‌لشکر و سپه گردد دل ار که رفت ز دنبال چشم او چه عجب که پیش رفتن آن چشم دل ز ره گردد کجا توان دل و دین داشت ز اختیار نگاه که بیخود این همه زان گردش نگه گردد جز آن دو چشم که بر خون ما گواهی داد ندیده کس که به خون قاتلی گره گردد پناه دل بز نخدانش زان دو طره گرفت رضا که دید که زندانئی بچه گردد ز راه دانه خال تو برد آدم را سزد که ضامن ابلیس در گنه گردد صفی پیر مغان سر سپرده و تاج گرفت گدای میکده زیبد که پادشه گردد 📜 @sheraneh_eitaa
باری ز جنون و عقل ما بار نشد این باب بحیله بر کسی باز نشد وین نقص کمال و کفر و دین کار نشد وین یار بشیوه با کسی یار نشد 📜 @sheraneh_eitaa