toghrol.gif
حجم:
8.2K
محمدنقیبخان طُغْرُلِ اَحراری (زادهٔ ۱۸۶۵ میلادی روستای زاسون از توابع ناحیهٔ عینی کنونی در شمال تاجیکستان - ۱۹۱۹ میلادی) شاعر تاجیکستانی است. تبار وی به عبیدالله احرار میرسید. علوم رایج روزگارش را در سمرقند و بخارا آموخت. پس از اتمام تحصیلات، به زادگاهش بازگشت. وی در آغاز شاعری نقیب تخلص میکرد، اما بعدها تخلص طغرل را برگزید. در غزل پیرو بیدل دهلوی و در قصیده پیرو انوری و خاقانی بود.
وی پس از پیروزی بولشویکها به آنها پیوست، اما پس از شکست عسکران سرخ از دسته مجاهدینی که آن زمان «باسمهچی» خوانده میشدند، مورد سوء ظن قرار گرفت و در سال ۱۹۱۹ میلادی در دادگاه صحرایی از سوی سربازان ارتش سرخ محاکمه و به اعدام محکوم شد.
شعر طغرل پیوند شعر نوی تاجیک پس از فروپاشی فئودالیسم با شعر کهن آن سامان است. علاوه بر دیوان اشعار دو کتاب «گیاه مهر» و «کاروان محبت» از وی به جا مانده است.
#طغرل_احراری #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
اگر دل محو آن رخسار زیباست
ز جوهر موج این آیینه دریاست
ندارد داغدار عشق قدری
وطن با لاله اندر کوه و صحراست
مشو در مهر امکان همچو شبنم
جهان در سایه این بال عنقاست
به وقت عجز دشمن دوست گردد
به زانوی سکندر فرق داراست
حریم حرمت دلدار دور است
بسی در راه عشقش زیر و بالاست
بود عشاق مست باده غم
عروج نشئه ما کی ز میناست؟!
به عالم هرکجا باشد اگر دل
اسیر جعد آن زلف مطراست
بساط عشق شد تا مسند ما
کلاه افتخار ما فلکساست
دویی را نیست ره در مسکن عشق
دل عاشق ازین سودا مبراست
دهد صد مرده را جان از تکلم
به احیا لعل او رشک مسیحاست!
به یاد گیسویش اشکم گره زد
ز موج این بحر را زنجیر برپاست
خدا را جانب ما کن نگاهی
سفید از انتظارت دیده ماست!
خوشا زین مصرع بیدل که طغرل
خیالی سد راه عبرت ماست
#طغرل_احراری #شعر #غزل
📜 @sheraneh_eitaa
ای داده به باد عمر از نادانی
تو قیمت عمر خویش کی میدانی؟!
فردا که به زیر خاک تنها مانی
گویی که کنم توبه ولی نتوانی!
#طغرل_احراری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
دارم هوای عشق تو عمریست بر سرا
بهر خدا ز راه وفا هیچ نگذرا!
در ملک عشق مسند شاهی گزیدهام
تا کردهام ز نقش کف پات افسرا!
هر مدعی به دعوی عشقت نه صادق است
دارم ز رنگ زرد بهر تو محضرا!
مرغ دلم به سوی تو پرواز میکند
باشد رسا به شوق وصال تو شهپرا!
آهم نمیکند به دل سخت او اثر
او راست دل مگر از سنگ مرمرا؟!
دی با قد بلند گذر کرد سوی باغ
افتاد سرو و طوبی و شمشاد و عرعرا!
طغرل به کسب نکهت گیسوی او مگر
شوری است بین باد صبا بین صرصرا؟!
#شعر #طغرل_احراری
📜 @sheraneh_eitaa
اگر به گوشه چشمی نظر کنی ما را
به یک نگاه کنی صید خویش دلها را!
هزار عابد و زاهد همیشود میْنوش
به محفلی که تو گیری به دست صهبا را!
به طوق بندگی گردن نهد چو قمری سرو
ببیند ار به چمن این قد دلآرا را!
کشیده مردم چشمت برای قتلم تیر
کجا رهم که زند ناوک تو عنقا را!
مشام جان و دل از نکهت تو تر گردد
اگر به باد دهی زلف عنبرآسا را!
سنای پیر خرابات بایدم گفتن
که داد با من مخمور پای خُمجا را!
بیار ساقی قدح را چه جای اهمال است
به رهن باده دهم خرقه مصلا را!
شهید خنجر مژگان او شدم طغرل
بکش ز تربت من گر گذر کنی پا را!
#طغرل_احراری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
جهان تاریک شد امروز در چشم من ای قمری
مگر از سوز من بال تو گردد روشن ای قمری؟!
به یاد جلوه سرو سهی از چیست افغانت؟!
ز آب دیده جاری ساز آب گلشن ای قمری
#طغرل_احراری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
نشستم به رهت بهر تمنای وصال
دیده وقف تو نمودم شب و روز و مه و سال
بیجمال تو مرا زندگی دهر محال
از من دلشده یک بار نپرسیدی حال!
#شعر #طغرل_احراری
📜 @sheraneh_eitaa
ای عکس رخ جان دهد آیینه دل را
چون معجز عیسی!
طوطی شده حیران سخنهای تو جانا
با آن لب گویا!
تا با قد شمشاد گذشتی سوی گلشن
قمری به فغان شد
نرگس پی نظاره شود دیده سراپا
از بهر تماشا
از شرم جمال تو شده یوسف مصری
در زاویه چاه
سودای تو دارد به سر وامق و عذرا
تنها نه زلیخا!
پیراهن گل در چمن از شوق تو چاک است
از فرقت رویت
خون بسته دل غنچه ز لعل تو همانا
چون باده به مینا!
باد سحر از نکهت زلفت به گلستان
آورد نسیمی
سوسن به زبان طعنه زد آهوی خطا را
زان رفت به صحرا
خضر خط تو داده به ریحان ادب ناز
از قاعده بو
در کشور خوبی نبود لالهعذارا
چون تو شه والا!
تا لشکر حسن تو به تاراج ز هر سو
آورد شبیخون
چشم از پی جان بردن و رخ از پی یغما
در ملک دل ما!
طغرل به خیال سر زلف تو اسیر است
رستن نتواند
زنجیر بود هر سر مو پای جنون را
زان زلف مطرا
#شعر #طغرل_احراری
📜 @sheraneh_eitaa
از رخت آیینه تا لذت دیدار گرفت
وز نگاه دگران جانب خود عار گرفت
خاک ره از قدمت رتبه گلزار گرفت
از تو گلهای چمن زینت دستار گرفت
من چه گفتم که دل نازکت آزار گرفت
خاطرت از من بیچاره به یکبار گرفت؟!
تا نشستم به رهت بهر تمنای وصال
دیده وقف تو نمودم شب و روز و مه و سال
بیجمال تو مرا زندگی دهر محال
از من دلشده یک بار نپرسیدی حال!
من چه گفتم که دل نازکت آزار گرفت
خاطرت از من بیچاره به یکبار گرفت؟!
چند نالم ز گل روی تو چون بلبل زار
همچو پروانه زنم بال و پر خویش به نار؟
برده سودای تو یکسر ز دلم صبر و قرار
رنگ رخسار مرا بین و به حالم رحم آر!
من چه گفتم که دل نازکت آزار گرفت
خاطرت از من بیچاره به یکبار گرفت؟!
کلک تقدیر که تصویر تو میکرد رقم
در ازل با خط او من به تو بودم توأم
داشتم بر سر خود عشق تو در ملک عدم
از چه بسیار به ما سازی نوازشها کم؟!
من چه گفتم که دل نازکت آزار گرفت
خاطرت از من بیچاره به یکبار گرفت؟!
گریهام از غم هجرت به جهان طوفان کرد
شبنم اشک از آنجا به سر مژگان کرد
جوش این سیل بلا قصر دلم ویران کرد
عاقبت داغ تو با خاک مرا یکسان کرد!
من چه گفتم که دل نازکت آزار گرفت
خاطرت از من بیچاره به یکبار گرفت؟!
جیب ناموس مرا صبحصفت چاک زدی
از نگه تیر غضب بر دل غمناک زدی
ناز گفتی به دلم خنجر بیباک زدی
بردی در اوج و میان همه بر خاک زدی!
من چه گفتم که دل نازکت آزار گرفت
خاطرت از من بیچاره به یکبار گرفت؟!
#شعر #طغرل_احراری
📜 @sheraneh_eitaa
نه حب محب دلنشین میماند
نه تیر عدوی کینگین میماند
انسان به مقابل اصابت احسن!
دنیا گذران است همین میماند!
#شعر #طغرل_احراری
📜 @sheraneh_eitaa
سرم به زیر قدوم تو گر غبار شود
ز یمن مقدم تو خوان من مزار شود
یکی گذر به سر تربتم که بعد از مرگ
ز خاک من به رهت نرگس انتظار شود
دمی به سوی چمن بگذر و تماشا کن
که صحن باغ پر از غل غل هزار شود
سمن که زلف تو را دید سر فرود آرد
گل از طراوت رخساره تو خوار شود
لبت که وقت تکلم حیات میبخشد
مسیح از لب لعل تو شرمسار شود
امیر کشور حسنی و نیست مانندت
هر آن که روی تو را دید بیقرار شود
منم که حلقه به گوش توام نمیپرسی
چه میشود که تو را طغرل اعتبار شود؟!
#شعر #طغرل_احراری
📜 @sheraneh_eitaa