تو اینگونه در دور دستها،
من، ایستاده بر آستانهی نگرانیها
و فاصلهی میان من و دیدارت
پُلی از شب است.
#غادة_السمان
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
و اشتهی اَن اقطف لک کلمات
و کلمات من اشجار البلاغه
ولکن
کل الکلمات رثه
وحبک جدید جدید
و میل دارم برای تو کلمه بچینم
و کلمههایی از درختان فصاحت
امّا همهی کلمات کهنهاند
و عشقات جدید است جدید...
#غاده_السمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
أشهد قبل ذلك كله أنني لولا حبك
لتناثر جسدي حفنة من الرماد
في ليلٍ كَونيٌ بلا قاعٍ ولانهاية!!
ولاضوء آخر النفق
لولا حبك لفقدتُ صبري
وبوصلتي ومظلتي وتقويمي...
پیش از همه چیز، گواهی میدهم
اگر عشق تو نبود
جسم من همچو مشتی خاکستر پراکنده میشد
در شبی وجودین و ژرف و بیانتها!!
و پایان دالان را روشنایی نیست
اگر عشق تو نبود، صبرم را از دست میدادم وُ
قطبنما و چتر و گاهشمارم را...
#غادة_السمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
عمري ألف رسالة حُب لم تُكتَب لِعينيك
عمرم هزار نامه ی عاشقانه ست ، نانوشته برای چشمانت..!
#غادة_السمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
الليلة
أنا وحيدة، ولا أرى سواي.
وحينما لا أرى سواي، أراك أنت...
امشب
تنها هستم، و چیزی جز خویشتن نمیبینم.
و آن هنگام که جز خود کسی را نمیبینم، تو را میبینم...
#غاده_السمان #شعر
شبتون بخیر
📜 @sheraneh_eitaa
به من بیاموز
چگونه عطر به گل سرخاش باز میگردد
تا من به تو بازگردم
مادر!
به من بیاموز
چگونه خاکستر،دوباره اخگر میشود
و رودخانه، سرچشمه
و آذرخشها، به ابر
و چگونه برگهای پاییز دوباره به شاخهها
باز میگردد
تا من به تو بازگردم
آنگه که صدای تو را میشنوم
میپندارم
که میتوانم دیگر بار از تو شعلهور شوم
و بر مدخل کشتزارانات،
بارها و بارها جان دهم
اینجا هر انچه برای من آزار دهنده است
یافت نمیشود.
#غاده_السمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
از روزی که شناختمت،
ماهیان در فضا پرواز میکنند
گنجشگکان در آب شنا...
و مرگ خودکشی میکند اما نمیمیرد...
از روزی که شناختمت،
همزمان میخندم و میگریم
نیمی از عشقت روشنایی و نیم دیگرش تاریکیست
یک بام و دو هواست
شاید برای همین است که همچنان دوستت دارم...
#غادة_السمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آنگاه كه در گذشتم!
از من مركب بساز
و با من سطر به سطر آفرینشهایت را بنویس
تا طعمِ جاودانگی را
درونِ حروفات دریابم
و
اینبار از نو تا ابد
زنده بمانم
#غاده_السمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
میدانم رفتنت حتمی است
همانگونه که عشقت حتمی است
میدانم شبهایی خواهم داشت
که در آن طولانی خواهم گریست
به اندازهی خندههای اکنونم
و سعادت امروزم
همان اندوه آیندهام خواهد بود
اما رقص بر لبهی پرتگاهت را
به خواب شبانه ترجیح میدهم
همچون یک مومیایی
که زمان را بیحرکت در تابوتش میخواباند.
#غادة_السمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa