eitaa logo
شاعرانه
27.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
751 ویدیو
73 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
محمدحسین غروی اصفهانی(۱۲۹۶ هـ.ق _ ۱۳۶۱ هـ.ق) معروف به «کمپانی اصفهانی» فقیه، شاعر و از مجتهدین مشهور معاصر شیعهٔ امامیه بود. وی در اشعارش، «مفتقر» تخلص می‌کرد. وی در روز دوم محرم سال ۱۲۹۶ هجری قمری در کاظمین به دنیا آمد. او که فرزند «محمدحسن» یکی از بازرگانان متدین و ثروتمند بود از این موقعیت در راه تحصیل علم و علوم استفاده نمود. پدرش اصالتاً نخجوانی بود و پس از امضای قرارداد ترکمانچای نخست به تبریز و بعد به اصفهان مهاجرت کرد و سپس به کاظمین رفت. محمدحسین در دههٔ دوم زندگی به حوزه نجف رفت و مشغول تعلیم در نزد استادان حوزه آن روز شد. وی در پنجم ذیحجهٔ سال ۱۳۶۱ هجری قمری برابر ۲۳ آذر ۱۳۲۱ شمسی در نجف درگذشت و در حرم علی بن ابی طالب در اتاقی که جنب گلدسته قرار دارد به خاک سپرده شد. وی آثار و تألیفات متعددی در باب فقه و اصول دارد. علت شهرت وی را به «کمپانی» شغل پدرش عنوان کرده‌اند. گفته شده است وی از این نام ناخشنود بود. با این حال، دیوان اشعار او در یکی از چاپ‌ها با عنوان «دیوان کمپانی» منتشر شده است. دیوان کمپانی، سروده‌های فارسی محمدحسین غروی اصفهانی در مدایح و مراثی اهل بیت(ع) است که غزلیات وی نیز به آن ملحق شده است. گفته شده، سروده‌های بخش نخست، بدون ترتیب خاصی نوشته شده بودند. کاظم موسوی، از تصحیح‌کنندگان این دیوان، اشعار را به ترتیب چهارده معصوم(ع) تنظیم کرده است. به باور یکی از تصحیح‌کنندگان دیوان کمپانی، همهٔ غزل‌های این دیوان برای امام مهدی(عج) سروده شده است. سروده‌های دیوان کمپانی، در قالب‌های قصیده، مسمط، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند، مُستزاد، غزل و مثنوی است. ترکیب‌بندهای او، از نکات قوت کار او دانسته شده؛ به ویژه ترکیب‌بندی که به استقبال از ترکیب‌بند محتشم کاشانی سروده است. غروی اصفهانی را در کنار مولوی، سنائی غزنوی و اهلی شیرازی جزء اندک شاعران فارسی‌زبان دانسته‌اند که در زِحاف خَبَب از بحر مُتدارَک، یکی از وزن‌های شعر عربی شعر ارزشمند سروده است. ولی غزل‌های او را به قدرت دیگر سروده‌های او ندانسته‌اند.‌ 📜 @sheraneh_eitaa
بیا ای بلبل خوش لهجۀ من بیا ای روح بخش مهجۀ من سخن گوی از گل و از عشوۀ گل نوائی زن بیاد بوی سنبل حدیث حسن لیلای قدم گوی ز مجنون وز صحرای عدم گوی بخوبی از لب شیرین سخن کن نوائی هم ز شور کوهکن کن سرودی زن چه مرغان شب آویز بیاد گلرخان شورش انگیز بگو از داستان محفل قدس بگو از دوستان مجلس اُنس بیا ای مطرب بزم حقیقت بزن سازی به آئین طریقت ولی زنهار زنهار از رقیبان ز خود خواهان و از مردم فریبان بزن در پرده این ساز و نوا را مکن رسوا تو مشتی بینوا را که هر گوشی نباشد محرم راز مگر صاحبدلی با عشق دمساز سماع مجلس روحانیان را نمی شاید مگر سودائیان را که هر کس را به سر سودای یار است به دنیا و به عقبی بختیار است سر پر شور از سودای شیرین نمی غلطد مگر در پای شیرین نه هر دل را گدازد عشق لیلی به مجنون می برازد عشق لیلی نگارا تا به چند این خودپرستی بفرما مطلقم از قید هستی چه سرو آزادم از هر خار و خس کن چه بلبل فارغم از این قفس کن بگلزار معارف بلبلم کن مرا دستان آن شاخ گلم کن بده چون خضر ازین ظلمت نجاتم بنوشان از کرم آب حیاتم مرا با خضر رهبر همرهم کن ز اسرار حقیقت آگهم کن تجلی کن در این طور دل من که تا فانی شود آب و گل من قیامت کن به پا زانقد و قامت دری بگشا ز باغ استقامت مرا پروانۀ آن شمع قد کن رها از ننگ و نام و نیک و بد کن بده بر باد زلف مشکسا را بباد فتنه ده بنیاد ما را ببر از بوی آن مشکین شمامه ز سر هوشم الی یوم القیامه بروی خویشتن کن دیده بازم بپا بوسی خود کن سر فرازم زهی منت زیمن کوکب من نهی گر غنچۀ لب بر لب من بنوشم جرعه ای زان چشمۀ نوش کنم دنیا و عقبی را فراموش بکوش ای مفتقر در تشنه کامی که تا گیری ز دست دوست جامی 📜 @sheraneh_eitaa
از عشق تو اندر تاب و تبم وز شوق تو در وجد و طربم از شمۀ لطف تو سلمانم وز شعلۀ قهر تو بو لهبم هندوی بت خال تو شدم رسوای تو در عجم و عربم با سر ره عشق تو می پویم گر مانده شود پای طلبم من بندۀ حلقه بگوش توام جز این نبود حسب و نسبم خود را بشمار غلامانت می آورم، و دور از ادبم ای شام غمم را صبح امید بازآ که شود چون روز، شبم از عشق تو سینه لبالب غم وز شوق تو آمده جان به لبم گر سوخته مفتقرت چه عجب از خامی مدعیان عجبم 📜 @sheraneh_eitaa
از یار نیاز ندیده کسی جز عشوه و ناز ندیده کسی گویند بسوز و بساز ولی این سوز و گداز ندیده کسی یک ساعت جور ترا بر من در عمر دراز ندیده کسی باز آگه اینهمه دوری را از محرم راز ندیده کسی جز لطف و نوازش دلجوئی از بنده نواز ندیده کسی این شور و نوای عراقی را در ملک حجاز ندیده کسی جز از لب مفتقرت هرگز این نغمه و ساز ندیده کسی 📜 @sheraneh_eitaa