eitaa logo
شاعرانه
27.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
751 ویدیو
73 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
میرزا محمد فرخی یزدی ملقب به تاج الشعرا (۱۲۶۸ شمسی – ۲۵ مهر ۱۳۱۸ شمسی) شاعر و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه و دموکرات صدر مشروطیت است. وی سردبیر روزنامهٔ طوفان بود. او همچنین نمایندهٔ مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود و در زندان قصر کشته شد. مدفن او ناشناخته است. 📜 @sheraneh_eitaa
دوش یارم زد چو بر زلف پریشان شانه را موبه‌مو بگذاشت زیر بار دل‌ها شانه را نیست عاقل را خبر از عالم دیوانگی گر ز نادانی ملامت می‌کند، دیوانه را در عزای عاشق خود شمع سوزد تا به حشر خوب معشوق وفاداری بود، پروانه را جز دل سوراخ سوراخش نبود از دست شیخ دانه‌دانه چون شمردم سبحه صد دانه را این بنای داد یارب چیست کز بیداد آن دادها باشد به گردون محرم و بیگانه را از در و دیوار این عدلیه بارد ظلم و جور محو باید کرد یکسر این عدالتخانه را 📜 @sheraneh_eitaa
در موقع سخت می نباید شد سست کز عزم، شکسته را توان کرد درست خورشید موفقیت رخشان را در سایه اتفاق می باید جست 📜 @sheraneh_eitaa
خوبرویان که جگر گوشه نازند همه پی آزار دل اهل نیازند همه سوخت پروانه گر از شمع به ما روشن کرد که رخ افروختگان دوست گدازند همه بر سر زهد فروشان جهان پای بکوب که بر ابناء بشر دست درازند همه نتوان گفت به هر شیشه گری اسکندر گرچه از حیث عمل آینه سازند همه خواجگانی که خدا را نشناسند ز عجب عجبی نیست اگر بنده آزند همه بسکه در جنس بشر گشته حقیقت نایاب مردم از پیر و جوان اهل مجازند همه فرخی آه از آن قوم که در کشور خویش دوست با دشمن و بیگانه‌نوازند همه 📜 @sheraneh_eitaa
دردا که ز جهل درد‍ نادانی ما چون سلسله شد، جمع پریشانی ما با حق قضاوت اجانب امروز یک داغ سیاهیست به پیشانی ما 📜 @sheraneh_eitaa
بی چیزیِ من اگرچه پا بست مرا غم نیست که تاب نیستی هست مرا با بی سر و پائی ز قناعت دایم سرمایه روزگار در دست مرا 📜 @sheraneh_eitaa
عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت یادگاری در جهان از تیشه بهر خود گذاشت بیستون را گر ز خون خویش رنگین کرد و رفت دیشب آن نامهربان مه آمد و از اشک شوق آسمان دامنم را پر ز پروین کرد و رفت پیش از این‌ها ای مسلمان داشتم دین و دلی آن بت کافر چنینم بی‌دل و دین کرد و رفت تا شود آگه ز حال زار دل، باد صبا موبه‌مو گردش در آن گیسوی پرچین کرد و رفت وای بر آن مردم‌آزاری که در ده روز عمر آمد و خود را میان خلق ننگین کرد و رفت این غزل را تا غزال مشک موی من شنید آمد و بر فرخی صد گونه تحسین کرد و رفت 📜 @sheraneh_eitaa
دوش از مهر به من آن مه محبوب گذشت چشم بد دور که آن ماه به من خوب گذشت مگذر از بیشه ما نیست گرت جرأت شیر که در اینجا نتوان با دل مرعوب گذشت مردم از کشمکش زندگی و حیف که عمر همه در پیچ و خم کوچه آشوب گذشت فرخی عمر امانی نفسی بیش نبود آن هم از آمد و شد گر بد و گر خوب گذشت 📜 @sheraneh_eitaa
شب غم روز من و ماه محن سال منست روزگاریست که از دست تو این حال منست بسکه دلتنگ از این زندگی تلخ شدم مردن اکنون به خدا غایت آمال منست دوست با هر که شدم دشمن جانم گردید چکنم اینهمه از شومی اقبال منست در میان همه مرغان چمن فصل بهار آنکه بشکسته شد از سنگ ستم، بال منست به گناهی که چو خورشید گرفتم پیشی چشم هر اختر سوزنده به دنبال منست فرخی چون تو و من کس به سخندانی نیست شعر شیرین ز تو و ملک سخن مال منست شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa