eitaa logo
شاعرانه
21.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ای حکیمی کز استقامت طبع آسمان را بری خمی از پشت طول عالم به دست همت تو یک بدست‌ست کم به چار انگشت حدس تو چون عنان بجنباند عقل پیشش رود به پشتاپشت نبود با نسیم خلق خوشت سنگلاخ فراق نیز درشت بنده را در فراق حضرت تو تلخی زهر زندگانی کشت 📜 @sheraneh_eitaa
میرزا فصیح‌الدین فصیحی هروی فرزند ابوالمکارم (زادهٔ بخارا احتمالاً در سال ۹۸۷ قمری، درگذشتهٔ سال ۱۰۴۹ قمری در هرات) شاعری که از بزرگان سادات هرات بود و نسبش به خواجه عبدالله انصاری می‌رسد. پس از چیرگی عبیدالله خان ازبک بر هرات در ۹۹۷ق، ابوالمکارم با خانواده‌اش به هرات بازگشت و همانجا ساکن شد و در همان زمان، فصیح‌الدین ده ساله بود. صیحی در هرات تحصیل نمود و در شعر شهرت یافت. او نزد والیان و بیگلربیگی‌های هرات و خراسان ارجمند گشت و آنان را ستود. در ۱۰۲۲ق ناگهان تصمیم به مهاجرت به هند گرفت، از هرات به قندهار گریخت اما در راه گرفتار سواران والی خراسان شد، او را به هرات بازگرداندند و به فرمان حسین‌خان (والی) به زندان افتاد، اما پس از اندکی بخشوده شد. چند سال بعد، در عهد حسن‌خان شاملو و در نشستی نزد او، مناظره‌ای میان حکیم شفایی و فصیحی روی داد. در این مناظرهٔ ادبی که به مشاجره انجامیده بود، «حسن‌خان جانب فصیحی را گرفت، شفایی رنجید و از هرات برآمد و فصیحی را هجو گفت.» فصیحی چون به هند نرفت، به ناچار دیوان اشعارش را به هند فرستاد، با آمدن شاه عباس اول در ۱۰۳۱ ق به هرات، مورد توجه شاه قرار گرفت و در ملازمت وی به قزوین رفت. پس از چندی به هرات بازگشت. وی را «ملک‌الشعراء خراسان» نامیده‌اند. وی در سرودن شعر، به‌ویژه قصیده و غزل، توانا بود و شاعرانی چون ناظم هروی، درویش واله و میرزا جلال اسیر شهرستانی، از شاگردان و تربیت یافتگان او هستند. وی خط شکسته را نیز به خوبی می‌نوشت. اشعارش ساده و روان و دارای مضامینی دقیق و عاشقانه و نزدیک به شاعران سبک خراسانی است و در عین حال از مفاهیم پیچیده و ترکیبات استعاری دشوار بر کنار است 📜 @sheraneh_eitaa
ناله را بهر تگ و پو چو کمر بربندم اول از شش جهتش راه اثر بر‌بندم اضطرابم چو به دریوزه دیدار آرد روم از رشته جان بال نظر بر‌بندم زخم بر دل خورم و مضطربش بگذارم مرهم حوصله بر جای دگر بر‌بندم جگر از برق تجلی شود ار چشمه نور آب آن را همه در جوی نظر بر‌بندم در نظر ار تب حرمان شود آتشکده سوز برم از دیده و در نار جگر بر‌بندم دزدم از زلف هوس جان گران جانان را به فسون بر نفس مرغ سحر بر‌بندم پاره‌ای معجزه از طره غم وام کنم برقع شب به رخ شاهر خود بر‌بندم بعد از آن پرده رخسار خیالت گیرم نسخه مردمک دیده ز خالت گیرم دیده را چون حرم روی نکوی تو کنم بگدازم نگه و پرده روی تو کنم چون صبا سوی گلستان جمالت از رشک بی‌مشام آیم و تن نافه بوی تو کنم شوق هر موی مرا قبله‌نمایی آموخت لیک کو حوصله تا روی به سوی توکنم گر به سودای تو بر خلد تجلی گذرم تا در آن آینه نظاره روی تو کنم بر گل و سنبل آن باغ فسونی بدمم همه را شیفته آتش خوی تو کنم عشقم آتشکده‌ای کرد و به هر دل که رسم شکوه ز افسردگی جام و سبوی تو کنم مشت خاکسترم و باد به هر جا بردم سجده شکر پریشانی موی تو کنم 📜 @sheraneh_eitaa
بی روی تو بر دیده نظر بهتانست ور یوسف بیندی بر او تاوانست زین پیش در او گر نگهی یافتمی پنداشتمی که سایه مژگانست 📜 @sheraneh_eitaa
ای کشته ز اشک شوق مژگان پرواز ایمن بادا شمع تو از سوز و گداز ای نرگس مست گریه مشکن دل ناز خون ریز ولی ز چشم مستان نیاز 📜 @sheraneh_eitaa
در عشق تو ای غم ز غمت مرهم دل ما را نه غم جان بود و نی غم دل ماتمکده‌ایست کوی عشقت کانجا دل ماتم جان دارد و جان ماتم دل 📜 @sheraneh_eitaa
امشب می درد آسمان بی ‌غش باد در خرمن صبح این شب ما آتش باد خورشید اگر ز رشک امشب سوزد نوروز جهان تویی که روزت خوش باد شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
برقیم ولی رنجه نسازیم گیا را همت بگماریم که سوزیم صبا را شمعیم و تهی‌دستی ما بین که درین بزم سامان فروغی نبود شعله ما را در کعبه و بتخانه ره قرب نیابند آنها که به تقلید پرستند خدا را چون چهره به خون سرخ کند آنکه همه عمر پرورده چو گل در کف جان رنگ حنا را از دولت آن زلف چنانیم که امروز گیرند سراغ از دل ما کوی بلا را خلوت چه حدیث‌ست به معشوق که هرگز بیرون نتوان کرد از آن بزم حیا را مشاطه دردم که درین باغ فصیحی از خون جگر رنگ کنم دست صبا را 📜 @sheraneh_eitaa
گر در تو چمن طراز کنعان می‌دید رنگ گل حسن را به سامان می‌دید دیدار تو آفرید در دیده نگاه گویی همه زین پیش به مژگان می‌دید 📜 @sheraneh_eitaa