eitaa logo
شاعرانه
21.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ خیالت هر شب آید بر سر بالین و ننشیند مگر شرمش ز پاس دیده‌یِ بیدار می‌آید 📜 @sheraneh_eitaa
با عشق هوس سوز غم کام کجا این دانه ببین کجا و این دام کجا ترطیب دماغ عشق چیز دگرست سودای تو و روغن بادام کجا 📜 @sheraneh_eitaa
بسم الله الرحمن الرحیم پیش نهالی‌ست ز باغ حکیم نخل سرافراز گلستان قدس مصرع برجستة دیوان قدس با الفِ ابجد لوح خداست طفل خرد را به خرد رهنماست چیست الف اصل همه حرف‌ها قطرة آبی پر ازو ظرف‌ها چیست الف هستی بی‌رسم و اسم هر چه جز او، اسم،‌چه جان و چه جسم هست برِ قدر شناسِ الف صورت هر حرف لباس الف جمله ز تکرار الف زاد حرف هر چه ازو زاد بدو گشت صرف سوی الف لایتعین نگر هر چه تعیّن همه بی‌بن نگر نیست تعیّن به جز از اعتبار لایتعیّن چه یکی، چه هزار رسم الف هم زالف دور کن دیدة کوته‌نظران کور کن رسم الف بر الف آلایش است جامه برِ کوردل آرایش است دستگه دیده چو بس تنگ شد هستی بی‌رنگ به صد رنگ شد دیده اگر پاک‌کنی از رمد صورت یک در نظر آید ز صد راز الف کشف چو شد مو به مو نسبت بسم‌الله و قرآن بجو نیست جز او هر چه به قرآن دَرَست آن همه باشد صدف، این گوهرست هر چه به قرآن سور و آیتست وحدتِ ساری شده در کثرتست حاصل قرآن همه بسم‌اللّهست بسم‌الله نه، که طلسم اللّهست ره به مسمّا نبری جز ز اسم مردی اگر می‌شکنی این طلسم گر تو ز بسم‌الله آگه شوی مِهر صفت توشه دِهِ مه شوی دیده ازین سرمه اگر پر کنی بر شوی از هر چه تصوّر کنی لیک نه در خورد تمنّاست این سود به هم بر زن سوداست این گوهر مقصود که زین بحر برد؟ بر سر این چشمه که سیراب مرد؟ عشق ازین باغ نَمی می‌کشد عقل هم از پی قدمی می‌کشد در چمن این گل گلشن فروز بر سر این چشمة لب تشنه سوز چید گل آن کس که گلش کس نچید برد پی آن کس که پیش کس ندید گر به مسمّا متوسل شوی در فن این اسم تو کامل شوی جز به مسمّا نتوان کشف اسم زور الهی شکند این طلسم آنکه جهان سر به سر اسم ویست گنج دو عالم ز طلسم ویست هست کن هر چه برون و درون هستی از اطلاق و تعیّن برون نادره معمارِ سرایِ وجود برزگر مزرع صحرای جود سرمه‌کش چشم سیه مست داغ رنگرز جامة طفلان باغ گونه ده جلوة زیبای گل درزی پیراهن والای گل وسمه‌کش ابروی پر خشم ناز گردفشان سر و روی نیاز جلوه ده قامت رعنای سرو شعله فروز دل زار تذرو سرمه کش نرگس فتّان حسن تاب ده زلف پریشان حسن جلوه‌فروش سر بازار عشق دایره ساز خط پرگار عشق در حرم غنچه فروزد چراغ در لگن لاله نهد شمع داغ کالبد خاک به جان پرورد باغ تن از آب روان پرورد جان صبا را تن گلشن که داد؟ شمع روان را لگن تن که داد؟ راز میان را که پدیدار کرد؟ سرّ دهان را که نمودار کرد؟ در نگه ناز که جنگ آفرید؟ دستگه خنده که تنگ آفرید؟ چاشنی جان به تکلّم که داد؟ نشئة مستی تبسم که داد؟ زلف بتان را که کند دلربای؟ چشم سیه را که شود سرمه‌سای؟ دل که برد از نگه کنج چشم؟ خوی بتان را که برآرد به خشم؟ ابروی کین را که دهد تیغ جنگ؟ طفل نگه را که کند شوخ و شنگ؟ خانة گُل را که بر آرد به آب؟ خیمة گردون که زند بی‌طناب؟ گوش فلک را که تواند کشید؟ ناف زمین را که تواند برید؟ قطرة نیسان که کند درّ ناب؟ پنجة مرجان که نماید خضاب؟ کرد زیک جنبش ابروی کین زلزلة تب لرزة جرم زمین طرفه برآمیخت ز نیرنگ و رنگ چاشنی صلح به تلخی جنگ دشت ازل یکسره میدان اوست ملک ابد عرصة جولان اوست صیقلی آینة سینه‌ها عکس نماینده آئینه‌ها 📜 @sheraneh_eitaa
fayyaz.gif
حجم: 8.4K
ملا عبدالرزاق علی بن حسین لاهیجی متخلص به فیاض (درگذشتهٔ ۱۰۷۲ قمری) از متکلمان مسلمان و شیعه، صاحب تألیفاتی چون گوهر مراد، سرمایه ایمان و شوارق الالهام است. او و فیض کاشانی شاگرد و داماد ملاصدرا بودند. میان فیاض و فیض دوستی برقرار بود. او از فیض با احترام یاد می‌کند و گاهی با عنوان «بعض افاضل اخواننا الالهیین» نام می‌برد. ملاصدرا به وی لقب «فیاض» را داد. دختر ملاصدرا و همسر لاهیجی، ام‌کلثوم (۱۰۱۹-۱۰۹۰ق) نام داشت که زنی فرهیخته و فاضله بود که علوم حِکمی را نزد پدر و همسرش آموخت و گاه در مجالس علما شرکت می‌کرد و با آنان مباحثه می‌کرد. 📜 @sheraneh_eitaa
الا یا ایّها السّاقی ادر کأساً و ناولها که اقبال تو آسان کرد بر ما حلّ مشکل‌ها الا ای کعبة مقصود رخ بنما که تا عمری درین وادی به امید تو پیمودیم منزل‌ها ره گم کرده چون یابم کزین جمّازه آرایان به گوشم مختلف می‌آید آواز زلازل‌ها مگر تقدیر شد یارب که کشتی‌های مشتاقان ازین گرداب‌ها هرگز نبیند روی ساحل‌ها ره پست و بلندی دارد این وادی خبر دارم سبک بندید ای جمّازه‌داران بار محمل‌ها چنان افتاده بارو خر گرانباران دانش را که تا روز جزا بیرون نمی‌آیند ازین گل‌ها به پای جسم نتوان رفت ره فیّاض امدادی که بار از دوش برداریم و بربندیم بر دل‌ها 📜 @sheraneh_eitaa
امشب ز غمت روح و روانم می‌سوخت وز تاب تب جسم تو جانم می‌سوخت زان تب که شب دوش ترا داشت به رنج مغزی که نداشت استخوانم می‌سوخت شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
ای شعله ز دست خوی بیدادگرت می‌سوزم و هیچ نیست از من خبرت گفتی که چو پروانه چه گردی گردم می‌گردم قربان سرت گرد سرت 📜 @sheraneh_eitaa
ها مژده که جانانه خرامید به صحرا با شیشه و پیمانه خرامید به صحرا از خواب دگر وا نشود چشم غزالان کان لعل پر افسانه خرامید به صحرا در دشت که زد آتش رخساره که دیگر هر شمع چو پروانه خرامید به صحرا! محمل شده میخانه ز عکس لب لیلی ناقه‌ست که مستانه خرامید به صحرا هر برگ درین دشت ترا آینه دارست گویی که پریخانه خرامید به صحرا 📜 @sheraneh_eitaa
در آرزوی وصال آن خوشرفتار زان‌رو که خلا محال باشد هر بار خلوتگه دیده از همه پردازم شاید که به دیده‌ام درآید ناچار 📜 @sheraneh_eitaa
بی‌تپش آرام کی باشد دل زار مرا ذوق جستن زنده دارد نبض بیمار مرا من کجا و این‌قدر تاب تزلزل‌های عشق عطسة گل می‌کند اشفته دستار مرا شکوة نازکدلان از برگ گل نازک‌ترست می‌توان در یک نفس طی کرد طومار مرا کرده‌ام کوته به خود راه دراز آرزو یک گره درهم نوردد رشتة کار مرا نغمه روحانیست زاهد پنبه‌ای در گوش نه بو که بتوانی شنیدن نالة زار مرا گلبنم را ناامیدی از بهار فیض نیست یک گلستان گل در آغوش است هر خار مرا در فروغ آفتاب عشق منزل کرده‌ام نیست دست سایه دامن‌گیر دیوار مرا خون دل بی‌خواست می‌جوشد ز شریان نفس نیش مضرابی نمی‌باید رگ تار مرا تا زبان عشق دارم در دهان فیّاض‌وار سرخط کردار می‌سازند گفتار مرا 📜 @sheraneh_eitaa