سعید قصاب کاشانی از شاعران دورهٔ صفویه بود که در سدهٔ یازدهم و دوازدهم قمری میزیست. از زندگی وی اطلاعات دقیقی در دست نیست و خود نیز در اشعارش به احوال خود اشاره نکرده است. اما آنچه به طور جسته و گریخته از اشعار او درک میشود این است که مردی کاسب و تهیدست بوده است. بهطور قطع و یقین حرفهٔ او قصابی بوده و به همان جهت تخلص خود را «قصاب» قرار داده است. وی در مقاطع بعضی غزلها از حرفهٔ خود مضامین عالی برآورده است، مانند تشبیه مژهها به قناره (چنگک قصابی) در بیت زیر:
«قصاب! دور دیده ز مژگان شوخ او
از هر طرف ز بهر دل ما قنارهایست»
در تذکرة المعاصرین حزین لاهیجی آمده: سعید قصاب اهل کاشان بود و حرفهاش قصابی. وی شعر بسیاری از مردم را حفظ داشت و به مجلس شعرا رفته و در گفتن غزلها با ایشان همراهی میکرده است. وی معاصر و معاشر صائب تبریزی بود و مکرر اشعار خود را نزد وی میخواند و نزد او میآموخت.
گفتهاند که او سواد نداشته اما معروف بوده که در قوافی و استعمال لفظ اشتباه نمیکرده است.
نقل شده که قصاب کاشانی در اواخر عمر ترک پیشهٔ خود کرده و ساکن مشهد شده و تا آخر عمر آنجا ساکن بوده است. وی پس از درگذشت در آنجا دفن شد (در مورد محل دفن و سال درگذشت او اطلاعات دقیقی در در دست نیست اما با توجه به ذکر درگذشت او در تذکرهٔ حزین، میبایست چند سالی قبل از سال تألیف آن کتاب یعنی ۱۱۶۵ هجری قمری درگذشته باشد
#معرفی_شاعر #قصاب_کاشانی
📜 @sheraneh_eitaa
شبم به فکر که شاید تو را به خواب ببینم
زهی تصورِ باطل، که بی تو خواب ندارم...
#قصاب_کاشانی #شعر
شبتون در پناه حق🌙
📜 @sheraneh_eitaa
عشقت چو شمع سوخت سراپا تن مرا
چون موم و رشته پیرهن و دامن مرا
سوز درون گداخته از بس که جان من
با هم شمرده تن نخ پیراهن مرا
من عندلیب گلشن تصویر گشتهام
در کار نیست آب و هوا گلشن مرا
موری به کام دانهای از حاصلم برد
کو برق تا به باد دهد خرمن مرا
چون آتشی که میل به خاشاک میکند
عشق تو میکشد سوی خود دامن مرا
ای دیده باددستی بیصرفه درگذار
خالی مکن ز خون جگر معدن مرا
غیر از هما که طعمه شدش استخوان من
پیدا نکرده است کسی مسکن مرا
من صیدم و رضا به قضای تو دادهام
بیرون ز طوق خویش مکن گردن مرا
در واجبات عشق همین بس کز آب تیغ
تعلیم داده دست ز جان شستن مرا
دیدم تو را و دست و نگاهم ز کار رفت
محروم ساخت وصل تو گلچیدن مرا
غیر از زبان که محرم غمخانه دل است
قصاب پی نبرد کسی مخزن مرا
#قصاب_کاشانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
گیرم ز تو بینایی و گردم به تو حیران
القصه به غیر از تو کسی در نظرم نیست
#شعر #قصاب_کاشانی
📜 @sheraneh_eitaa
ندارد گرچه قدری هیچ در پیشت بیان من
بیا بنشین زمانی گوش کن بر داستان من
اگر قصاب بستند اندر این عالم زبان من
صف صحرای محشر میشود پر از فغان من
#شعر #قصاب_کاشانی
📜 @sheraneh_eitaa
آخر آن وحشی نگه بر دل ره تدبیر بست
ای شوم قربان این آهو که ره بر شیر بست
زد به جانم ناوکی یعنی که مطلب حاصل است
نامه ما را جواب آن جنگجو بر تیر بست
حلقه هر تار مویش مطلبی سازد روا
زلف او در عدل چون نوشیروان زنجیر بست
میشود از بس پشیمان زود آن بدخو دلم
شد پر از خون تا به قتلم در میان شمشیر بست
تیغ ابرویش ندانستم که زهرآلود بود
یافتم آن دم که خونم بر زمین چون شیر بست
خواستم قصاب بر زلفش شبیخونی زنم
خواب غفلت بر دو چشمم رایت شبگیر بست
#شعر #قصاب_کاشانی
📜 @sheraneh_eitaa
ای ذات پاکت از همه ماسوا، سوا
وز درگه تو یافته هر بینوا، نوا
انعام توست بر همه خاص و عام، عام
تشریف توست بر قد هر نارسا، رسا
گمگشتگان وادی جهل مرکبیم
راهی ز روی مرحمت ای رهنما، نما
ما را چو حاصلی نبود غیر معصیت
ای وای اگر دهی تو روز جزا، جزا
در دم چهار موجه دریای خون شود
در کشتیای که نیست در آن ناخدا، خدا
پنهان ز خلق تکیه زدن بر سر سریر
بهتر ز طاعت به سر بوریا، ریا
قصاب خسته دل به جناب تو کرده رو
او را ببخش زین در دارالشفا، شفا
#شعر #قصاب_کاشانی
📜 @sheraneh_eitaa
کوکبم شد تار و سالم خشک و ماهم پاک سوخت
آنچه با من بود از بخت سیاهم پاک سوخت
دامن افلاک را یکباره کرد آهم خراب
منزل آرامم از اشک نگاهم پاک سوخت
در گلستان محبت خورد بر پا تا سرم
برق رخساری که این مشت گیاهم پاک سوخت
خواستم قصاب شرح دوری روز فراق
پیش او گویم زبان عذرخواهم پاک سوخت
#شعر #قصاب_کاشانی
📜 @sheraneh_eitaa
یک نفس بی یاد جانان زندگانی مشکل است
بی حدیث لعل او شیرین بیانی مشکل است
غیر شرح عشق گنجایش ندارد زندگی
بی غمش در هر دو عالم زندگانی مشکل است
اهل دل بی شورش مطرب نیاید در سماع
بی تلاطم بحر را رقص روانی مشکل است
گفتمش ای دیده سودایی چنین کار تو نیست
بر فراز قلعه دل دیدبانی مشکل است
در کمینگاه است دشمن از پی تاراج دل
در هجوم خواب غفلت پاسبانی مشکل است
وصل ممکن نیست ای غافل چه میخواهی ز دهر
گشتن آگه از نشان بی نشانی مشکل است
تا تو از سر نگذری نتوان تو را سردار کرد
تا نبازی دل در این ره دلستانی مشکل است
رد مکن از گلّه قربانیان قصاب را
جان من بیسگ در این صحرا شبانی مشکل است
#شعر #قصاب_کاشانی
📜 @sheraneh_eitaa