در سلسله جای عشق خالیست
دیگر صنمی به دل روا نیست
دادی به سرم روان پریشی
این درد به اختیار ما نیست
با کودکی ام چکار کردی؟
آهو تو مرا شکار کردی
من در پی عشق می دویدم
جز غم چه به من نثار کردی؟
یا رب به قمار آنچه دادی
خانمان بسوختم تو دانی
اکنون که فراق یار دارم
مرحم به جراحتم چه داری؟
زلف است تمام ارزویم
از شور و حرارتم چه گویم
سودای سرم گره گشاییست
با شانه اشک دیده شویم
#محمدباقر_رحیمی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa