eitaa logo
شاعرانه
21.7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌شناسم قدم و قامت دلتنگی را قدم ‌آهسته‌ی شبهای سیه رنگی را مات و سرگشته به هر سویم و آرامم نیست کوچه‌ای نیست نبیند غم دلتنگی را منم و سینه‌ی خاموشِ پر از فریادش که ندارد دلم این تاب نفس تنگی را نای محزونم اگر لب بگشاید به سخن بشکند آه من از ناله دل سنگی را کوچه باغ دلم از تلخی ايام ندید جز هزاران گل پژمرده‌ی آونگی را هیچکس جز من و غیر از تو نخواهد فهمید راز این زمزمه آواز شباهنگی را 📜 @sheraneh_eitaa
دل به دل بستن و در دام نگاه اُفتادن شعله در سینه و خاموش براه اُفتادن کوچه باغ دل من رام قدمهایت شد به نخستینِ قدم چشم به ماه اُفتادن راز آشفتنم از جلوه‌ی مهتاب ، همین که به هرلحظه زسر شال‌و‌کلاه‌افتادن شوق دیدار تو در سینه نفس می‌شکند به دلم نیست دگر طاقت آه اُفتادن تو زلیخایی و من یوسف کنعان ، اما ترسم از گرگ بیابان و به چاه اُفتادن برده‌ی عشق شدم تا که عزیزم دارند نیست در ناصیه‌ام قرعه‌ی شاه اُفتادن گفته بودند گناه است نگاهت کردن ای خوش آنروز به دامان گناه اُفتادن 📜 @sheraneh_eitaa
وقتی‌از کوچه‌ی تنهایی خود می‌گذرم چه غریبانه به دیوار و درَش می‌نگرم آشنایی که از آن کوچه گذر می‌کردم ولی افسوس کنون از همه بیگانه‌ترم... 📜 @sheraneh_eitaa
گاهی بیا "کنار غزلهای من بخواب" همچون گلی‌رهاشده در برکه‌روی آب ای ماه روشنای شب بی قراری‌ام از لابه‌لای شعر غم‌انگیز من بتاب گاهی‌مرا ببوس پر از زخم کاری‌ام تا التیام بوسه بکاهد از التهاب میخواهم از حکایت نایم شکایتی بنویسم از ملالِ خزانهای بی‌حساب یک شب بیا به روی غزلهای من‌بخند حتی اگر به دیده‌ی اِغماز و از عتاب بس‌روز‌ و‌شب به‌یاد توعمرم‌گذشت و رفت هرگز نشد نصیب جوانی مرا به خواب دیگر بیا غزال غزلهای سرکشم با من بمان، همیشه، نه نوبت به آسیاب آری بمان که بی تو به شعرم قلم شکست غیر از قلم، دلم، تن و جانم از اضطراب 📜 @sheraneh_eitaa
طلوع چشم و نگاهت که نور دیده‌ی ماست چراغِ مجلسِ اُنسِ به شب رسیده‌ی ماست خیال ماه جمالت غنیمتی به شب است رفیق راه خطرها به جان خریده‌ی ماست نمای آینه گردانِ قبله‌‌ات هرجا به هر طرف که کند رو همان عقیده‌ی ماست شراب کهنه‌ی شب‌های بی‌قرار منی دوام حالِ پریشانِ رُخ پریده‌ی ماست ترانه‌ای که به گوشت زسینه می‌شنوی بدان که پای خرامان دلِ رمیده‌ی ماست چگونه بار فراغت به دوش خود بکشم گواه بی‌رمقی بر تن خمیده‌ی ماست اگرچه غنجه‌ی دلتنگی‌ام به گلُ ننشست ولی به یاد تو بودن همیشه ایده‌ی ماست به سوز سینه بساز و به ساز دل "نظری" بزن که نای حزین شرحی از جریده‌ی ماست 📜 @sheraneh_eitaa
طلوع چشم و نگاهت که نور دیده‌ی ماست چراغِ مجلسِ اُنسِ به شب رسیده‌ی ماست خیال ماه جمالت غنیمتی به شب است رفیق راه خطرها به جان خریده‌ی ماست نمای آینه گردانِ قبله‌‌ات هرجا به هر طرف که کند رو همان عقیده‌ی ماست شراب کهنه‌ی شب‌های بی‌قرار منی دوام حالِ پریشانِ رُخ پریده‌ی ماست ترانه‌ای که به گوشت زسینه می‌شنوی بدان که پای خرامان دلِ رمیده‌ی ماست چگونه بار فراغت به دوش خود بکشم گواه بی‌رمقی بر تن خمیده‌ی ماست اگرچه غنجه‌ی دلتنگی‌ام به گلُ ننشست ولی به یاد تو بودن همیشه ایده‌ی ماست به سوز سینه بساز و به ساز دل "نظری" بزن که نای حزین شرحی از جریده‌ی ماست 📜 @sheraneh_eitaa
دیشب دلم برای تو در سینه می‌گریست تا بانگ صبح از غم دیرینه می گریست دیشب دلم هوای تو می‌کرد و چشم من پنهان به زیر خرقه‌ی پشمینه می‌گریست اشکم که خود حکایت خونینِ لاله‌ هاست اما دلم ، دلم به طمأنینه می گریست شاید چو غنچه خنده زنم در خیال تو باور مکن، که دیده‌ی آئینه می‌گریست مائیم و سینه ای که پر از آشیان آه مائیم و دیده‌ای که چو تهمینه‌ می‌گریست دیشب چو شمع بودم و اشکم بپای خویش سوسو کنان که در شب آدینه می گریست جانا زمن رمیدی و جانم نیارمید دل، باز در فراق تو بی‌کینه می‌گریست دیشب به کنج خلوتم آوای ناله بود زیرا دلم برای تو در سینه می‌گریست 📜 @sheraneh_eitaa
"آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پائیز شد" صد هزاران برگ‌ گل در شاخه‌ حلق‌ آویز‌ شد من نمیدانم به یکباره بهاران را چه شد از جفای روزگاران خون دل لبریز شد آمدی، بنشین و بنگر فصل‌ِ غارت پیشه‌ را تا ببینی چون هجوم لشکر چنگیز شد گل‌ چه میداند‌ که در اندیشه‌ی‌ پائیز چیست باغبان هم خامِ لبخند فریب انگیز شد آمدی اما خبر از‌ شعله‌ی خورشید نیست ماهِ تنها هم اسیر زمهریر تیز شد بعد عمری آشنایی آمدی ، حالا چرا این‌ غزل هم مثل شعر شاعر تبریز شد نقش کوهِ بیستون را بینوا فرهاد کند دل‌ اَسیرش‌ ماند‌ و‌ شیرین‌ قسمت پرویز‌ شد. 📜 @sheraneh_eitaa
پرده در پرده بسی سرّ و سری دارد جهان صدهزاران شیوه‌ی افسونگری دارد جهان عاشقان را وعده‌ی امروز و فردا می‌هد برجهان دیگری شاید دری دارد جهان چیست عالم؛ رنگ شب، آهنگ غم، سوز و گداز خوی آتش ، چهره‌ی خاکستری دارد جهان... 📜 @sheraneh_eitaa
نگذار که از حسرت دیدار تو گاهی آهی کشم از شکوه به درگاه الهی دلخونم و آزرده از این عشق نفس‌گیر تا چند مکدّر کنم آئینه به آهی ... 📜 @sheraneh_eitaa
پای دامان وطن خون شهیدان ریخته خون عاشق پیشه‌گانِ مردمِ فرهیخته هر شب آهنگِ دلِ خون‌گشته‌ی این سرزمین بند بندِ ناله‌ی نی را به شور آمیخته هرگز این آتش فرو ننشیند از دامانتان چونکه بر خاک وطن خون سیاوش ریخته... 📜 @sheraneh_eitaa
ما هرچه بلا بود کشیدیم و چشیدیم اینجا همه یعقوب‌تر از دوری فرزند ما مردم‌ تب کرده زآتش نهراسیم هیزم به دل سوخته‌ی ما نرسانند... 📜 @sheraneh_eitaa