eitaa logo
شاعرانه
21.7هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
رو ‌به‌ روی من فقط تو بوده‌ای؛ از همان نگاهِ اولین، از همان زمان که آفتاب با تو آفتاب شد... از همان زمان که جستجوی عاشقانه‌ی مرا نگاهِ تو جواب شد. 📜 @sheraneh_eitaa
محمدرضا عبدالملکیان از شاعران معاصر ایرانی است که در سال 1331 خورشیدی در نهاوند دیده به جهان گشود. او از شاعران نوگو و نوجوی عصر انقلاب و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی محسوب می‌شود. در ابتدا به قالب چهارپاره‌های پیوسته روی آورد. اما بیشتر اشعارش در قالب نو نیمایی و سپید سروده شده‌است. اغلب شعرهای وی رنگ و بوی عاشقانه با درون‌مایه اجتماعی دارد که با لحنی ساده و خوش‌آهنگ به دور از ابهام بیان شده‌اند. عبدالملکیان، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در نهاوند ادامه داد و پس از ادامه تحصیل در رشته کشاورزی، با اخذ درجه کارشناسی « مهندسی کشاورزی » در سال ۱۳۵۷ در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به کار مشغول و در سال ۱۳۶۳ به وزارت کشاورزی منتقل شد. او تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته مدیریت ادامه داد و در حال حاضر به عنوان مدیرکل دفتر آموزش‌های رسمی و حرف کشاورزی مشغول کار است. عبدالملکیان کار شعر را از دورة دبیرستان آغاز کرد و در سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه شعرش را منتشر کرد. او طی بیش از ۳۰ سال فعالیت شعری علاوه بر چاپ و انتشار چندین عنوان مجموعه شعر، عهده‌دار مسئولیت‌های گوناگون فرهنگی و ادبی نیز بوده‌است و از جمله در حال حاضر مدیر عامل دفتر شعر جوان، عضو هیئت مدیره انجمن شاعران ایران و عضو شورای عالی خانه هنرمندان است. وی پدر گروس عبدالملکیان، شاعر جوان ایرانی است 📜 @sheraneh_eitaa
دلى داشتم شانه بر شانه رفت دريغا كه خورشيد اين خانه رفت دريغا از آن شور شيرين دريغ ازاينجا ازاين داغ سنگين دريغ ازاينجا كه غم روى غم ميرود واندوه دريا به هم ميرود ازاينجا كه كوه است و پژواك غم وجنگل كه سر برده در لاكِ غم ازاينجا كه از سينه خون ميرود وماتم ستون در ستون ميرود ازاينجا كه قامت دوتا كرده ام خبر را لباس عزا كرده ام خبر فرصت تيغ باسينه بود خبر پتك سنگين در آيينه بود خبر آمد و هر چه بر پاشكست خبر آمد و پشت دريا شكست خبر تيشه بر ريشه ى جان گرفت خبر از دلم بود و باران گرفت خبر آمدو چشم اين خانه رفت دلى داشتم شانه بر شانه رفت دلم رفت و شيون تماشايى است وديگر غم اينجا غم اينجايى است غم و غربت و من به هم آمدند شب و شهر و شيون به هم آمدند در اين شهر و شيون كسى گم شده ست ودرسينه ى من كسى گم شده ست دريغا ستونهاى اين سينه سوخت ويك شهر در سوگ آيينه سوخت 📜 @sheraneh_eitaa
زیبا ! هوای حوصله ابری است چشمی از عشق ببخشایم تا بشوید رود آفتاب ، دلتنگی مرا زیبا ! هنوز عشق در حول و حوشِ چشم تو می چرخد از من مگیر چشم! دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد! یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامیِ دل ها معنا شود... 📜 @sheraneh_eitaa
زیبا ! زیبا تمام حرف دلم این است؛ من عشق را به نام تو آغاز کرده ام در هر كجای عشق كه هستی آغاز كن مرا... 📜 @sheraneh_eitaa