ای پریشان کرده زلف تو همه احوال من
کاش می پرسیدی از این روزهای حال من
گوشه گیرم از فراقت ای نگار مهربان
روز و شبهایم سکوت ، گم گشته قیل و قال من
آن هیاهوها که می دیدی تو از من در شباب
با تبی گردیده خاموش ، مانده است تبخال من
می زنم خود را به مستی ، گاه هم دیوانگی
گشته ام رسوا ، نمودار است در افعال من
عهد بستم قهر باشم با همه ، حتی خودم
دیده بودی سال ها پیش قهر را در فال من
گر چه ظاهر قهرم از تو لیک باطن آشتی
بهر مشتاقی دیدار است این جنجال من
می روم از پیش تو دائم نگاهم پشت سر
بی تو اما خوب می دانی که سرد است سال من
#مهدی_صادقی #ارسالی_مخاطب #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
🖤🖤🖤🖤
دلت دریایی هم باشد ، گاه می سوزد
بگیریم بر سر دست کاسه آبی
لبان خشک دریا تشنه گردیده
امان از آن زمانی که دل دریا بگیرد تش
و چشمانش پر از خون جوانان وطن گردد
ببار باران ، لب دریا ترک خورده
جوانانی میان آتش و در خون خویش غلطیده
میان خانه ای پهن است یک سفره
ولیکن مهمانش گمشده در گوشه ساحل
دلم خون است ....
دلم خون است ...
تنم چون بید مجنون است ..
به دل گفتم صبوری کن ، خدا با ماست
خدا با ماست ، می دانم
خدایا ، بار الها ، به قلب مردم شهرم آرامش ده
شکیبایی و صبوری ده ، سکینه باش بهر دلهاشان
🖤🖤🖤
#مهدی_صادقی #شعر #ارسالی_مخاطب #بندرعباس #ایران_تسلیت
📜 @sheraneh_eitaa
خیالت می برد هر شب مرا تا ناکجاآباد
بیایم کوچه،کوچه پا به پایت هر چه بادا باد
کنار کوچه باغی سیب های سرخ را چیدی
دهانت بوی سیب سرخ میداد ، خانه ات آباد
نسیم شب ، ملایم گیسوانت را تکان می داد
تماشا کرد چشمانم ، ولیکن دل کمی واداد
نسیم عطر گیسویت مشامم را نوازش کرد
شفابخش است دیدارت برای کور مادر زاد
غمی دارم نهان در سینه ام ، اما تو می دانی
که با اندیشه و فکر و خیالت می شوم دلشاد
خودت قهری،خیالت را مگیر از من که می میرم
شدم ویران و ویرانه ، بکن ویرانه را آباد
نمی آیی خودت ، اما خیالت را بگو هر شب
که در یابد مرا ، در کنج ویران خراب آباد
#مهدی_صادقی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa