میرزا عبدالحسین کرمانی معروف به میرزا آقاخان کرمانی (زادهٔ ۱۲۳۲ هجری شمسی در بردسیر کرمان، مقتول به سال ۱۲۷۵ هجری شمسی در تبریز) نویسنده، آزادیخواه، منتقد و از شخصیتهای دورهٔ مشروطهٔ ایران است.
#میرزا_آقاخان_کرمانی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
سر نامه بر نام زروان پاک
که رخشید ازو هرمز تابناک
خداوند زاووش و کیوان پیر
فروزندهٔ ماه و ناهید و تیر
وز او آفرین باد بر ایزدان
که هستند فرمانبرش جاودان
هم امشاسپندان با زور و دست
که دارند بر کوه ها را نشست
وهومانو آن پیک هوش و خرد
کزو برتر اندیشه برنگذرد
دگر ثاریوهرا سروش شهان
کزاو گردد آباد ویران جهان
سپندار میتا شه زندگی
که جان ها ازو یافت پایندگی
فراواشی امشاسفند روان
که آخر شتابد سوی آسمان
بسی باد نفرین ناخوب و زشت
ابر انگرومانیوس پلشت
که اهریمنانند او را رهی
ز نور و فروغ است جانش تهی
اکومانو آن دیو تیره روان
که از زهر تنها کند ناتوان
دگر زیری آن مایهٔ بغض و کین
کز او شد پر آشوب روی زمین
دگر سااورو آن بد بدکنش
که آز و فریب است او را منش
همان اندریمان ناپاک رای
که جور و ستم ماند از وی به جای
#شعر #میرزا_آقاخان_کرمانی
📜 @sheraneh_eitaa
پس از مرگ اسکندر نامور
زهرسو درآمد یکی تاجور
همه پادشاهی و ملک کیان
بیفتاد در دست یونانیان
زهر سوی آن ملک آشوب خاست
بهم اوفتادند از چپ و راست
به ایران و بابل سلوکوس بود
ابر لیدیا آنیتو خوس بود
پتولومه بودی به مصر اندرون
کساندر به یونان زمین رهنمون
نظر ار به تاریخ ایرانی است
سلوکوس استهن یونانی است
به تازی ابلخی بود نام او
زگیتی برآمد همه کار او
سلفکی بدو هست منسوب و بس
به شام و حلب هم بدش دسترس
پس از وی پسرش انتیوکوس نام
به ایران زمین زیستی شادکام
ورانام مستر بدی آزروس
که پورش بدی انتیوکوتیوس
فزون بد به قدرت زشاهان پیش
هم انطاکیه ساخت بر نام خویش
چو سال اندر آمد به پنجاه و اند
که شاهان ایران سلفکی بدند
یکی نامور بود ارزاس نام
به بلخ اندرون زیستی شادکام
ورا آنتیوکوس با دار و برد
سپهدار بر لشگر بلخ کرد
یکی جنگ آراست آن نامور
اکاتوگ را کشت در باختر
به بلخ گزین گشت فرمانروا
بنا کرد پس دولت پارتا
ازو هست بنیاد اشکانیان
که او اشک بد از نژاد کیان
جهان بودشان سالیان چارصد
نگهدار کشور بدندی زبد
چو بر تخت شان شاد بنشاندند
ملوک الطوایف همی خواندند
به شهنامه زیشان نراند سخن
همان کرده کوتاهشان بیخ و بن
ازیشان به جز نام نشنیده است
نه در نامه ی خسروان دیده است
ولی چون به تاریخ کس بنگرد
چنین عذر را از خرد نشمرد
که این پادشاهان گردن فراز
نمودند شاهی زمانی دراز
همه جنگ جوی تهمتن بدند
نگهدار ایران زدشمن بدند
به گاهی که روما جهانگیر بود
جهانش همه زیر شمشیر بود
نیامد بر ایران از ایشان زیان
بسی جنگ کردند با رومیان
از ایشان همی روم را بود بیم
که دلها زاشکانیان شد دو نیم
همانا مغان را نکردند شاد
مغان هم از ایشان نکردند یاد
کنون من بگویم همه نامشان
که چون شد به گیتی سرانجام شان
#شعر #میرزا_آقاخان_کرمانی
📜 @sheraneh_eitaa
چو نامه به سیروس فرخ رسید
سپاهی سوی اکبتان برکشید
به یک حمله کرد اژدها را اسیر
سپاه مدی شد زآورد سیر
نیا را به استرخ در جای داد
شب و روز او را همی داشت شاد
کی آرش که بد نامور خال شه
به هر کار می جست اقبال شه
گرفت آن گهی دختر اسپتام
که خواندند خود اسپنویش بنام
#شعر #میرزا_آقاخان_کرمانی
📜 @sheraneh_eitaa
در ایام این شاه والاتبار
پرآشوب شد گیتی از هر کنار
چو شد پادشاهی برین شاه راست
زهر کشور آوای بدخواه خواست
زیونان و از بابل و میدیا
زاسکیت و اهواز و ارمینیا
ز مصر وز اهواز و از باختر
هم از مدیه و پارسا سر به سر
ز ارکوشیا تا لب زنده رود
سپه بود آکنده چون تار و پود
به هر جنگ پیروز شد شاه گو
درخشان شدش نام چون ماه نو
اوروتوس را کشت در لیدیا
که او بود ارجاسب شاه کیا
همان سرخه کو بود شاه تتار
زجانش برآورد دارا دمار
به سیتا که خوانندشان بی درفش
همه روز روشن نمود او بنفش
به مصر اندرون کشت کاموس پیر
که کابیشه خواند ورا تیزویر
به بابل تبه کرد ارکوش را
گرفت آن گماتای ماکوش را
نبشته است در بیستون نام خود
همه داستان های ایام خود
که آوردها کرد بیش از شمار
به بند اندر آورد ده شهریار
نگاریده آن پیکران را همه
به زنجیرشان بسته همچون رمه
به گاهی که رفت او به مکدونیا
شد اسکندر نامور را نیا
نخستین سکندر از او شد پدید
چو مادرش رخسار دارا بدید
زن پور هرقل بدو شد قرین
که یونانیان را بد آیین چنین
کتایون مگر نام مکدونیاست
که گوید به شهنامه نام کیاست
زهی فر فرخ فر اسفندیار
که اسکندر آمد ازو یادگار
فسانهای داراب و گشتاسب شاه
جز این نیست و گشته بهم اشتباه
#شعر #میرزا_آقاخان_کرمانی
📜 @sheraneh_eitaa
تو ای گاه و دیهیم شاهنشهی
که بی تو مبادا مهی و بهی
خنک روز کاندر تو بد جمشید
که آورد بس نیکوی ها پدید
خنک روز کاندر تو بد زردهشت
که اهریمن بدکنش را بکشت
خوش آن روزگار کیومرث شاه
کزو شد پدیدار دیهیم و گاه
خجسته بدی گاه اوکشتره
که تازه شد از وی جهان یکسره
به گاه فریدون همایون بدی
زمان منوچهر میمون بدی
همایون بدی گاه ارباس گرد
که او کرد بر نینوا دست برد
خجسته بماندی پس از کیقباد
همان درگه طوس نوذر نژاد
به هنگام کی آرش نامور
گرفتی همه خاور و باختر
به دوران اکمین کرکس نژاد
همه خاک شامات دادی به باد
همایون بدی گاه کاووس کی
همان وقت کیخسرو نیک پی
چو مهری که بیرون بیاید زمیغ
گرفتی همه روی گیتی به تیغ
مبارک بدی وقت اسپندیار
همان گاه فرخ زریر سوار
که روی زمینت همه بنده بود
به فرمان و رأیت سرافکنده بود
خجسته به هنگام شاه اردشیر
همان گاه داراب ارزاس پیر
به وقت جهان جوی ساسان نژاد
جهان را نمودی پر از مهروداد
همان گاه شاپور فرخنده رای
ابر تارک قیصرت بود پای
در ایام فرخ قباد گزین
پر از دانش و داد کردی زمین
به هنگام نوشیروان بزرگ
یکی کردی آبشخور میش و گرگ
در فرهی بر تو اکنون ببست
که آن فر و برز مهین گشت پست
شد آن تخمه ویران و ایران همان
برآمد همه کامه ی بدگمان
گزند آمد از پاسبان بزرگ
شبان شد به جان رمه هم چو گرگ
مگر روز بدبختیت شد پدید؟
سیه گشت آن بخت و روز سپید
که نفرین بر این بخت ناخوب باد
سزد گر نباشیم از آن هیچ شاد
#شعر #میرزا_آقاخان_کرمانی
📜 @sheraneh_eitaa