ناصر بخارایی (بخارائی، بخاری) زادهٔ ۷۱۵ قمری و درگذشته به ۷۹۰ قمری (سال تولد و وفاتش تخمین دکتر مهدی درخشان است) شاعر سدهٔ هشتم هجری و معاصر سلمان ساوجی و حافظ است.
وی پس از پایان تحصیلات گویا شغلی در دستگاه قضای وقت بخارا داشته است. ولی همه را رها میکند و از بخارا خارج میشود. نخست به سمرقند میرود پس از اندک زمانی به هرات میرود ولی روح نا آرام او را امان نمیدهد و در جایی پایبند نمیشود و تمام عمر خود را در سفر و سختی و تنگدستی میگذارند.
رد پای شهرهای توس، اردبیل، تبریز، شروان، بغداد، شام و مکه را در دیوان وی میتوان یافت.
#معرفی_شاعر #ناصر_بخارایی
📜 @sheraneh_eitaa
چشم او مست است و در مستی شده مخمور خواب
دیده گر بر هم زند بنیاد جان گردد خراب
با لبش گفتم حدیث بوسه شد سرخ از حیا
این سخن آمد گران بر لعل او ناورد تاب
تیز میکردم نظر در آفتاب روی او
گر نگشتی چشم من از عکس رخسارش پر آب
عزم رفتن کرد دلبر، گفتمش تعجیل چیست
گفت من عمر توام، خود رسم عمر آمد شتاب
نامهای گفتم به خون دل نویسم پیش دوست
باز میگویم حدیث ما نگنجد در کتاب
کار من چون زندگی گردد به یک پیمانه راست
من لب خود را نیالایم به دریای شراب
از دل ناصر کبابی میکند چشمش ولی
مست و لایعقل شده است آن ترک، میسوزد کباب
#ناصر_بخارایی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق تو دُرٌی ست کان را جان عاشق قیمت است
هر که نتوانست دادن قیمتش بی همت است
میکنم بی منتی جان را نثار روی دوست
گر قبول افتد ترا بر جان من صد منت است
تو سهیلی، تا کجا تابی و کی طالع شوی
نور تو هر جا که میتابد نشان دولت است
صورتت میبینم و حیران معنی میشوم
تا چه معنی لطیفی تو که اینت صورت است
مست عشقم، میخورم زهر جفا بر جای نقل
عاشقان را بهترین نقلی بلا و محنت است
ای که میبینی که میآرم به پیش بت نماز
طعنه کم زن تو نمیدانی مرا چه نیت است
دیگر از ناصر حدیث جنت و دوزخ مپرس
دوزخ ما هجر یارست و وصالش جنت است
#شعر #ناصر_بخارایی
📜 @sheraneh_eitaa
تا در سر من هوای مهروی من است
بر خاک نهاده سال و مه روی من است
دزدیده به سوی مه نگه میکردم
گفتا چه نگه کنی که مه روی من است
#شعر #ناصر_بخارایی
📜 @sheraneh_eitaa