eitaa logo
شاعرانه
21.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آنکه ترا بمن نظر نیست منظور بجز توام نظر نیست تا نور تو بر قمر نتابد این تابش نور در قمر نیست این چاشنئی که در لب تست کمتر ز حلاوت شکر نیست ریگش بدهن کسی که گوید دندان تو خوشتر از گهر نیست از حال دلم خبر چه پرسی دل پیش تو و ترا خبر نیست مرغیست دلم که بر تن او جز تیر غم تو بال و پر نیست نخلیست محبتت که از وی جز محنت و غم مرا ثمر نیست بر پای تو تا نهاده ام سر هرگز خبرم ز پا و سر نیست بی بر تو آفتاب رویت چون نور شب مرا سحر نیست ما را که بجز تو در نظر نیست بیروی تو نور در بصر نیست 📜 @sheraneh_eitaa
2.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای صبح وصال ما ز رویت وی شام فراق ما ز مویت خورشید چه غم اگر نشیند چون نقش قدم بخاک کویت کو طره پر خم چو چوگان تا سربسپارمش چه گویت شبها همه هست دود آهم تا صبح شرر فشان ز خویت صد دل بیکی خرام بر بود چون سرو سهی قد نکویت شهریست پرانقلاب و آشوب از نرگس شوخ فتنه جویت دیگر بخود آنقدر نبالد گل گر نگرد برنگ و بویت ای روی بسوی کس نکرده روی همه کس مدام سویت تو از همه فارغی و باشند خلق دو جهان بجستجویت نشنیده کلامی از دهانت از هر دهنیست گفتگویت ساقی قدحی بده که بادا از باده مدام پر سبویت نبود عجبی چو نور جانا گرجان بدهد درآرزویت 📜 @sheraneh_eitaa
خوش نور خدائیست عیان در نظر ما از روی تو ای روی تو نور بصر ما سازد بهوس خشک لب چشمه خورشید هر چشمه که جاری شود از چشم تر ما بی روی تو ای شمع دلفروز جهان چند پروانه صفت سوزد و آه سحر ما عالم همه گر غرق گناهند چه تشویش پرورده شده دریم عصمت گهر ما ای بی هنر از عیب خود آگاه نگشتی هر دم چه زنی طعنه بعیب و هنر ما گفتم که همان بود ز اول قدم عشق کاخر شدنی نیست دراین ره سفر ما 📜 @sheraneh_eitaa
رو وصال خدا طلب ای یار بگذر از خویش و بگسل از اغیار چشم جان برگشا ببین در دل متجلی است جلوه دلدار جان حجابست در ره جانان خویشتن را از آن حجاب برآر روبه پای حریف سرمستان خوش بینداز این سرو دستار دور بر دور نقطه توحید خط کشان می درآی چون پرگار موج و بحر و حباب هر سه یکیست جز یکی نیست اندک و بسیار وحده لاشریک له خواهی خوش بشو گوش و بشنو اینگفتار که همه صورتند و معنی او وحده لااله الاهو زاهدا چند باشی اندر خواب رو وصالش بجان و دل دریاب خوش بگو بر در سرای مغان افتتح یامفتح الابواب چشم دل باز کن ببین در دل آفتاب منیر در مهتاب یکزمان نزد ما درآ و نشین در خرابات عشق مست و خراب با لب لعل ساقی باقی یکدو ساغر بنوش باده ناب خوش درآ در کنار بحر و ببین عین یکدیگرند موج و حباب دل ز ظاهر چو رو بباطن کرد آمد آندم بگوش جانش خطاب که همه صورتند و معنی او وحده لا اله الاهو هرکه از خویشتن شود یکتا ره برد در حریم او ادنی گر کسی نور حق عیان بیند دیده از دیدنش شود بینا جمله او گشت و از خودی برخاست هرکه بنشست یکزمان با ما غرقه بحر بیکران گردید هر حبابی که شد از آن دریا تا بکی بند دی و فردائی دی گذشت و نیامده فردا ظاهر و باطن اول و آخر یک مسماست این همه اسما بزبان فصیح و لفظ ملیح سر توحید میکنم انشا که همه صورتند و معنی او وحده لااله الاهو در دلم عکس یار پیدا شد سرپنهان همه هویدا شد هر حبابی که بود از این دریا چون بدریا رسید دریا شد سر وحدت چو در دلم بنمود دل حریم خدای یکتا شد بی نشانش همه نشان گردید دل ز صورت چو سوی معنا شد غیر نور خدا نخواهد بود دیده کو بنور بینا شد لذت درد ما اگر جوئی از دل دردمند شیدا شد چون بذکر خدا شدم مشغول در زبان این مقال گویا شد که همه صورتند و معنی او وحده لا اله الا هو چون نهان تو در عیان دیدم بی نشان تو در نشان دیدم حق مطلق بدل هویدا شد این منزه ز جسم و جان دیدم از حجاب خودی شدم بکنار بارها پرده درمیان دیدم نور معنی واحد مطلق درهمه صورتی عیان دیدم میر سرمست لاابالی را سرور جمله عاشقان دیدم چون بذکر خدا شدم بینا سرتوحید در زبان دیدم که همه صورتند و معنی او وحده لا اله الاهو شاه دلدل سوار می بینم صاحب ذوالفقار می بینم دمبدم در تجلیات ظهور جلوه روی یار می بینم عکس صانع بجان و دل دیدم صنعت کردگار می بینم جز خدا نیست در نظر ما را گر یکی در هزار می بینم مذهب عاشقان قرار گرفت دین خود برقرار می بینم دوستان غرقه درمیان محیط دشمنان در کنار می بینم چون بدریای جان شدم پنهان هر نفس آشکار می بینم که همه صورتند و معنی او وحده لا اله الا هو ما مرایای عین اشیائیم مظهر سر جمله اسمائیم گاه فانی شویم و گه باقی گاه پنهان و گاه پیدائیم ما حریفان سید سرمست بردر دیر باده پیمائیم گاه عاشق شویم و گه معشوق گاه مطلوب و گاه جویائیم در خرابات عشق مست و خراب فارغ از عیش دی و فردائیم گه نشیب و گهی فراز شویم گاه پستیم و گاه بالائیم که همه صورتند معنی او وحده لااله الا هو 📜 @sheraneh_eitaa
ای نام تو ورد هر زبانی بی نام تو کی بود زمانی درهیچ دهن مجو نشانش بی نام تو گر بود زبانی گویا برخ از هلال ابرو تیر نگهت کشد کمانی چون زلف و رخت ندیده چشمی آشوب دلی بلای جانی گمگشته وادی غمت را جز نام کجا بود نشانی شبها بنگر چگونه تا صبح با خون جگر بهر مکانی بنشینم و بی توزار گریم برخیزم و ز انتظار گریم ای چون تو ندیده کس به عالم قدسی گهری ز سلک آدم جسمت که چو جان عزیز دلهاست گنجیست طلسم اسم اعظم با لذت زخمت ایندل ریش از کس نکند قبول مرهم صد خرمن عمر داده برباد کاهی طلبت بوادی غم هشدار که چشم مرگ باز است تا دیده نهاده ایم برهم از سیل سرشگ من عجب نیست دیوار سپهر گر کشد نم رفتی و نیامدی و ترسم با آمدنت به کنج ماتم بنشینم و بی تو زار گریم برخیزم وز انتظارم گریم ای نرگس فتنه های جادوت باطل کن سحرهای هاروت یاقوت لبت نسفته کس را بی قوت و صبر و خون دل قوت یوسف زنخ تو از ته چاه یونس نگه تو از دل حوت گنج ملکوت را طلسمی نبود چه تو در سرای ناسوت بال جبروت چون گشائی نبود چوتو در سرای ناسوت گر زانکه بمردنم نیائی تا حشر بکنج قبر و تابوت بنشینم و بی تو زار گریم برخیزم و ز انتظار گریم ای دل بشمایل تو مایل مایل بشمایل تو ای دل انسان زرخ گره گشایت هر عقده که بر دلیست مشکل تیر نگهت بصید دل ها یکدم فکند هزار بسمل مقتول تو خواهد ار خداوند جان ها که کند فدای قاتل بینی ز رخت من آنچه دیدم با آینه گر کنی مقابل سیلاب سرشکم از گریبان تا دامن بحر برده ساحل تا چند بسوی گنج وصلت در کنج فراق کرده منزل بنشینم و بی تو زار گریم برخیزم و ز انتظار گریم ای از تو نشان آفرینش این سوز و فغان آفرینش جانی تو و آفرینشت جسم ای جان تو جان آفرینش درکان چو تو گوهری ندارد ای گوهر کان آفرینش جز نقد غمت مرا متاعی نبود بدکان آفرینش نتوان ز هزار جز یکی گفت وصفت بزبان آفرینش بی نام تو کی بود زبانی گویا به زمان آفرینش با سوز درون چو نور خواهم بیرون ز جهان آفرینش بنشینم و بی تو زار گریم برخیزم و ز انتظار گریم 📜 @sheraneh_eitaa
noorali.gif
حجم: 9.3K
محمدعلی فرزند میرزا عبدالحسین طبسی (زادهٔ حدود ۱۱۶۰ قمری در اصفهان - درگذشتهٔ ۱۲۱۲ قمری در موصل)، ملقب به نورعلیشاه (اول) و متخلص به «نورعلی» صوفی و شاعر ایرانی و از اقطاب سلسلهٔ دراویش نعمت اللهی است 📜 @sheraneh_eitaa
ای روشنی چشم مرا روی تو باعث وی تیره گی بخت مرا موی تو باعث دیوانگی و شورش و آشفتگیم را شد سلسله حلقه گیسوی تو باعث بیمار غمت چند بود در دل شب ها بر سوزش آهم شرر خوی تو باعث هر سحر که سر میزند از غمزه خوبان باشد همه را نرگس جادوی تو باعث هم بر گره رشته زنار بتان را تاب و شکن طره هندوی تو باعث هم برگل رنگین ز شمیم خوش گلزار نسرین گل و غالیه موی تو باعث هم سرو روان را بخرامیدن موزون رفتار خوش قامت دلجوی تو باعث در کعبه و در میکده محراب و صنم را بر جلوه گریها خم ابروی تو باعث چون نور مرا بر گهر سلک تجلی پیوسته فروغ رخ نیکوی تو باعث 📜 @sheraneh_eitaa
‍ صبح روشن گشته و مه در نقاب سر بگردون برکشیده آفتاب |صبحتون بخیر و پر عشق 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
روی تو که آئینه رخسار تجلیست تابنده چو خورشید ز انوار تجلیست هرگز نکند جز تو بدیداربتان میل هر دیده که آن مایل دیدار تجلیست مهر تو بهر سینه که جا کرده نهانی پیداست که گنجینه اسرار تجلیست گر سر برود در قدم شمع چه پرواش پروانه بیدل که پرستار تجلیست محروم نگردان ز نظر گاه جمالت صاحبنظری را که طلبکار تجلیست از ثابت و سیاره فزون منزلتش هست حسنت که متاع سربازار تجلیست ای گل مشکین خار جفا برجگر نور کان بلبل دستان زن گلزار تجلیست 📜 @sheraneh_eitaa
باده عشق تو امروز نه در جام منست کز ازل تا به ابد باده انعام منست طعم حنظل بدهن با شکرم هر دو یکیست بسکه تلخ از غم شیرین دهنان کام منست صبر و آرام و قرارم همه از دل بربود جلوه روی نگاری که دلارام منست چون کنم حرف غمش بر ورق چهره رقم چشم نمناک دوات و مژه اقلام منست زآبنوس خط و عاج ز نخش خاتم بند مجری صبح من و مجمره شام منست رشته نظم در از لفظ بصیادی طبع اینره صید سخن دانه و آن دام منست شام وصلش که سرانجام نشد روز بنور در چنین تیره شبرنگ سرانجام منست 📜 @sheraneh_eitaa