eitaa logo
شاعرانه
21.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند خوش آن نسیم که از خاک نینوا آید خوش آن غریب که منزل به کربلا بکند هوای باغ بهشت است، خاک کوی حسین وطن، خوش آن‌که در آن خاک جان‌فزا بکند اگر مَلَک به کف آرد، غبار روضۀ او به چشم خویشتن آن خاک، توتیا بکند غلام همّت آنم که در محبّت دوست تن و سر و زن و فرزند و جان، فدا بکند چو بهر ما، سر و فرزند و جانِ شیرین داد ز آب شور، دریغ از چه چشم ما بکند؟ چه کم شود ز جلال حسین؟ اگر روزی ز لطف، گوشۀ چشمی سوی «هما» بکند 📜 @sheraneh_eitaa
شادروان میرزا محمدعلی مشهور به رضاقلی خان ـ معروف به (همای شیرازی) به سال 1176 خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. علوم مقدماتی را در زادگاهش فرا گرفت و سپس برای ادامه تحصیل عازم نجف شد و حدود 18 سال به تحصیل پرداخت همچنین نزد استادان فن و هنر و ادب از جمله وصال شیرازی تلمذ کرد. همای شیرازی مدتی در کشورهای عربی و هندوستان و ترکستان سکونت داشت. در بازگشت به ایران به دربار محمدشاه قاجار راه یافت و پس از مرگ محمد شاه به حلقه‌ی شاعران دربار ناصرالدین شاه پیوست؛ سپس به سلسله‌ی تصوب پیوسته و در اصفهان رحل اقامت افكند و به تدریس فلسفه و عرفان و فنون ادب پرداخت. در آخر عمر به خلوت و تهجد گرایید‌ وی در قصیده سرایی توانایی کامل داشت. هما با آنکه از مقربان دربار و ملازمان شاه شمرده می‌شد پیوسته در سلوک درویشان و کسوت ایشان بود. دیوان اشعار وی به نام «شکرستان» است. وی صاحب پنج پسر و سه دختر بوده‌ است. اسامی برخی از فرزندان: میرزا ابوالقاسم محمدنصیر متخلّص به (طرب) ـ (پدر جلال‌الدین همایی معروف به سنای اصفهانی) ، میرزا محمدحسین ملک الشعراء متخلّص به (عنقا) ، میرزا محمد سها، شاعر ادیب عارف پیشه، متوفّی در 23 ماه صفر سال 1238، مدفون در تخت فولاد، در جهت شمالی تکیه‌ی کازرونی. همای شیرازی سرانجام در روز پنج شنبه 12 ربیع الثانی سال 1290 ه‍.ق (1252 ش) در اصفهان چشم از جهان فروبست و به لقای معبود پیوست و پیکرش در ایوان شمالی بقعه‌ی امامزاده احمد در اصفهان در نزدیکی میدان نقش جهان و خانه‌ی مشروطه‌ی اصفهان به خاک سپرده شد 📜 @sheraneh_eitaa
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست چند هم‌صحبتی صومعه داران ای دل با وجودی که در این طایفه دینداری نیست شب به بالین منِ خسته به غیر از غم دوست ز آشنایان کهن ، یار و پرستاری نیست یارب این شهر چه شهری‌ست که صد یوسف دل به کلافی بفروشند و خریداری نیست رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر کاندرین شهر ، طبیب دل بیماری نیست به جز از بخت تو و دیده‌ی من در غم تو شب درین شهر به بالین ، سر بیداری نیست گر (هما) را ندهد ره به در صومعه شیخ در خرابات مگر سایه‌ی دیواری نیست... 📜 @sheraneh_eitaa