گفتم که برویت چه کنم، گفت نظر
گفتم که بکویت چه کنم، گفت گذر
گفتم که غمت چند خورم، گفت مخور
گفتم چه بود چاره من، گفت سفر
#کمال_خجندی
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
گفتم روزم ، گفت بدین روز مناز
گفتم که شبم، گفت مکن قصه دراز
گفتم زلفت، گفت که در مار مپیچ
گفتم خالت، گفت برو مهره مباز
#کمال_خجندی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
در مُلک وجودم بجز از دوست مجو
در خانه ی دل نیست کسی غیر از او
مانند کبوتر این دل شیدایم
پر می زند و مدام گوید یا هو
#کمال_خجندی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
با پسته شیرین تو شکر هیچ است
با سنبل مشگین تو عنبر هیچ است
گویند که هیچ است ز تنگی دهنت
من هیچ ندیده ام سخن در هیچ است
#شعر #کمال_خجندی
📜 @sheraneh_eitaa
با صبح بگویید که بیوقت مَزن دَم
امشب شبِ وصل است نگهدار نفس را
شبتون در پناه حق
#کمال_خجندی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
کمالالدین مسعود خُجندی معروف به شیخ کمال و کمال خجندی از عارفان و شاعران پارسیگوی قرن هشتم هجری بود. تولدش در خجند فرارود بود؛ اما پس از سفر حج در تبریز ساکن شد. شیخ کمال در خدمت سلطان حسین جلایر درآمد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود به سر میبرد. وی از شاعران بزرگ اواخر قرن هشتم است که مخصوصاً در غزل سرایی مهارت داشت. بسیاری او را پیوند دهنده ادب فارسی ایران با ادب فارسی تاجیکستان میدانند. دیوان او شامل غزلهای مطبوع زیاد و غالبا مقرون به ذوق عرفانی است. کمال خجندی معاصر حافظ بود وی در سال ۷۹۲ هجری قمری یا ۸۰۸ هجری قمری درگذشت. آرامگاه او در تبریز است.
#معرفی_شاعر #کمال_خجندی
📜 @sheraneh_eitaa
بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما
غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما
دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون
دهن خشک و لب تشنه و چشم تر ما
مفلسانیم که در دولت سودای غمت
حاصل هر دو جهان هیچ نیرزد بر ما
گر تو در مجمره غم دل ما سوزانی
همچنان بوی تو یابند ز خاکستر ما
میکنم شاهی از آن روز که گفتی به رقیب
کاین گدا کیست که هرگز نرود از در ما
دل ما گم شد و جز باد نیابیم کسی
که شود رنجه و آرد خبر دلبر ما
قیمت صحبت ما دان که همین دم باشد
که برد هجر تو از کوی تو دردسر ما
عذر صاحبنظرانش شود آن دم روشن
که ببیند مه روی تو ملامتگر ما
صفت روی تو تا در قلم آورد کمال
گل برد نسخه حسن از ورق دفتر ما
#کمال_خجندی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
در دور زمان لحظه ای آرامش نیست
دنیای دنی مکان آسایش نیست
این عزت و جاه و شوکت و منصب و قال
از بهر بشر بغیر آلایش نیست
#شعر #کمال_خجندی
📜 @sheraneh_eitaa
آنچه از خدای خواست دل بنده باز یافت
خود را به چشم مست تو در عین ناز یافت
از عشق خواه دولت باقی که در جهان
محمود هرچه بافت ز زلف ایاز یافت
آن بی قدم که در حرم عشق پی نبرد
آمد به دیدنت در دولت فراز یافت
هر کو گزید لعل تو آب حیات خورد
آنکو گرید قا نو عمر دراز یافت
چشم خوشت به گوشه محراب عاشقان
مستان خویش را همه اندر نماز یافت
میسوز دل کمال که کسی را فروغ نیست
رخسار شمع نور ز سوز و گداز یافت
#شعر #کمال_خجندی
📜 @sheraneh_eitaa
عشق در طینت دلها نمک است
شور عاشق رسما تا سمک است
پر پر از عشق به بال ملکی
که اولی اجنحه وصف ملک است
نقد قلب و سرة عالم را
عشق صراف و محبت محک است
زاهد حاسد ازین راه بروب
که حسد در ره پاکان خسک است
سر بلندی طلبی عشق گزین
عیسی از عشق به بام فلک است
عشق در عید و به روزه هنوز
رمضان است و در آن نیز شک است
هفت بیت تو درین گفته کمال
هریک از معنی هر هفت یک است
#شعر #کمال_خجندی
📜 @sheraneh_eitaa
سیمین بدنی سرو قدی پسته دهانی
هر وصف که آید به زبانم به از آنی
آرام دلی دفع غمی مرهم دردی
بار کهنی عمر نویی مونس جانی
گر دوست بود جان و جهان نیز خوش ای دوست
تو دوستتر از جانی و خوشتر ز جهانی
پیش نظر اهل دل از بس که عزیزی
همچون دهن خویش نه پیدا نه نهانی
بی وصل تو ای عمر گرامی نتوان زیست
یک دم که چو عمر گذران تا گذرانی
غلطان سوی خاک قدمت باز بیایم
صد بار چو اشکم اگر از پیش برانی
گر عمر کمال از غم عشق تو شد آخر
غم نیست گر آخر به مرادش برسانی
#شعر #کمال_خجندی
📜 @sheraneh_eitaa