یک امشبم که خم ابروی تو محراب است
چرا به گرد من از آب دیده غرقاب است
مرا که با تو نشینم گریستن بر چیست
اگر نه بخت بد وعاشقی زیک باب است
چرا هوای لبت خون من به جوش آورد
اگرنشاندن خون از خواص عنّاب است
شراب در تو اثر کرد وشمع جمله بسوخت
تو آن مبین که مرا از رخ تو مهتاب است
بیا که بهتر از این فرصتی نخواهم یافت
که چشم مست تویعنی که فتنه در خواب است
#شعر #ظهیر_فاریابی
📜 @sheraneh_eitaa
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار میآید
که بوی او شفای جان هر بیمار میآید
بیادرگلشن ای بیدل به بوی گل برافشان جان
که از گلزار و گل امروز بوی یار میآید
#عراقی #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت🌿🌸
📜 @sheraneh_eitaa
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی
جان شیرین دلم مثل نفس میمانی
من کویری پر اندوه و تو لبریز بهار
بر دل تب زدهام برفتر از بارانی
چه بگویم چه نه انگار خبر داری از آن
از نگاهم همهی حس مرا میخوانی
چشم بد دور که دیوانهی لبخند توام
تو مرا در دل صد حادثه میخندانی
#نرگس_صرافیان_طوفان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
خوندل از بیغیرتیها در دیار غزهایم
صبرمان دیگر سرآمد بیقرار غزهایم
ای علمدار ولایت بار دیگر تسلیت
حاجقاسم! مثل تو ما داغدار غزهایم
خونمان آمد به جوش از آن جنایات عظیم
داغدار آن زنان باردار غزهایم
اینکه اینک زندهایم و غزه درگیر غم است
زین مصیبت تا قیامت شرمسار غزهایم
غزهٔ سنی بهجای شیعه میجنگد کنون
اقتدار قدس را ما وامدار غزهایم
هیبت طوفانالاقصی پشت صهیون را شکست
تا ابد مدیون لطف شاهکار غزهایم
میکِشد ما را به غزه عطر اِحدَیالحُسنَیَین
طالب جام شهادت در نوار غزهایم
گر ولیِّ امرمان یکدم دهد اذن جهاد
با دَم اِنّا فَتَحنا رهسپار غزهایم
حاجقاسم! غم مخور تا عاشقانت زندهاند
شک نکن تا پای جان، ما پای کار غزهایم
این زمستان میرود با نصرت پروردگار
شاهد روییدن گل در بهار غزهایم
#غزه #رفح #اکبر_اسماعیلی_وردنجانی #شعر #فلسطین
📜 @sheraneh_eitaa
چشم مالیدن به ریزش وا کند مژگان خویش.
تیغ بر گردن نهد اندیشه نادان خویش.
هر که از درویش خواهد دلگشایی، چون سبو.
دست خود باید به گردن بندد از احسان خویش!.
زخم هجران تو را جز درد راه چاره نیست.
کاش می کردم فرامُش درد بی درمان خویش.
ما علیلان و ضعیفان سر به سر افتاده ایم.
مشکل است با پای چوبین رد شد از دامان خویش.
کوه را هم می توان با یک نگاه در هم شکست.
گر به آهی بشکند هر کس غرور جان خویش!.
خواهری هرگز ندیدم بر مزارم بی دریغ.
تا ز اشک ناخن کشد بر صورت تابان خویش.
غم جدایی ناپذیر است از دل خونین من.
لاله ها در خون نشینند از غم یاران خویش.
هیچ عشقی بدتر از عشقی که شد افسانه نیست.
داش آکُل میمیرد اندر غصّه مرجان خویش.
آنچنان که نور مه جاری بَود از شمس نور.
اشک ما هم می چکد بر گونه ی باران خویش!.
هر که خواهد دیدنم صابر بگو: از بر کند.
شعر نغزی که ز من خوانده ست در دیوان خویش.
#فرزاد_قاسمی_صابر #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
داغ #رفح به قلب خبر میزند شرر
سرها بدون تن شده تنها بدون سر
وقتی جهان گرفته زبان در دهان خود
آتش زبانه میکشد و میدهد خبر
یکسو نشسته است به سوگ پدر، پسر
سویی دگر نشسته به سوگ پسر، پدر
آتش بگیر تا که بدانی چه میکشند
ای پلکهای تر شده ای بغض شعلهور
میسوزم از صدای زنی در میان دود
میسوزم از کنایهٔ این روضه بیشتر
#عاطفه_جعفری #شعر #رفح #غزه
📜 @sheraneh_eitaa
دنبال معانی فرح می گردد
آن گوشه که مرگ چون شبح می گردد
در غزه شهید اگر نشد کودک شهر
در آتش مهلک «رفح»... می گردد
#محمدجواد_منوچهری #غزه #رفح #مرگ_بر_اسرائیل #فلسطین #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
محمود اكراميفر متولد سال 1338 در روستاي جوشان اسفراين (خراسان شمالی) است.
وی دانشآموخته دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه تهران است وپس از اخذ دانشنامه كارشناسی ارشد خود از دانشگاه آزاد اسلامی به تاجيكستان رفت و دكترای ادبيات فارسی را در رشته مردمشناسی از آكادمي علوم اين كشور دریافت كرد.
اصول ارتباط جمعی/ گريه كردن كم آرزويی نيست/ ما با سليقه مردم پير ميشويم/ بهارانهها/ این کتاب اسم ندارد و.... از عناوين بعضي از كتابهای اوست.
اکرامی فر بیشتر به عنوان شاعر، نویسنده و روزنامه نگار شناخته می شود و دبيری دومين دوره جشنواره بينالمللي شعر فجر، داوری جشنواره های مختلف ومجری گری برنامه های ادبی نیز در لیست فعالیت های وی دیده می شود.
اوهمچنین کارنامه فاخری در شعر آیینی دارد و اشعار زیادی در مدح اهل بیت علیهم السلام سروده که ازمعروفترین آنها، مثنوی " یا علی گفتیم وعشق آغاز شد" است.
دکتر محمود اکرامی فر سابقه همکاری با موسسه آفرینش های هنری آستان قدس رضوی در زمینه شرکت در شب های شعر"ملکوت هشتم"، " نگین نبوت"، "در سوگ آفتاب" و مجری گری شب شعر "خورشید ولایت" را دارد.
#معرفی_شاعر #محمود_اکرامی_فر
📜 @sheraneh_eitaa
کیست این همزاد توفانی که در من جاری است؟
چیست این شور فراوانی که در من جاری است؟
از تمام شهر می پرسم، که پاسخ می دهد؟
چیست این اندوه تابانی که در من جاری است؟
برد از دستم خدایی را که روزی داشتم
سحر آن زلف پریشانی که در من جاری است؟
می برد با خویش هر سو چون پر کاهی مرا
عشق، این توفان پنهانی که در من جاری است
سبز خواهم شد شبیه دست های بالغش
از زلالی های بارانی که در من جاری است
جان شب آلوده ام را روز روشن می کند
لطف «خورشید خراسانی» که در من جاری است
#محمود_اکرمی_فر #شعر #امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
📜 @sheraneh_eitaa
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | بارانی چشمهایم خود را به سنگ محک زد🌧
شعرخوانی آقای محمود اکرامی فر
📜 @sheraneh_eitaa
ای شیفته ی روی نکوی تو جهانی
نیکو نتوان گفت که نیکو تر از آنی
در پیکر من روحی و در دیده ی من نور
نزدیکی و دوری و عیانی و نهانی
آشوب سر، آسیب خرد، آفت هوشی
آرام دل، آسایش تن، راحت جانی
در خاطر آگاه دلان معنی عقلی
در دیده ی صاحب نظران صورت جانی
آنرا که بنظاره ی روی تو فتد کار
هر بار دانی باید و هر لحظه روانی
وانرا که در اوصاف تو باشد سر گفتار
هر عضو لبی باید و هر موی زبانی
بد عهدی و جور از تو نکو روی نیاید
یا از اثر عهد شهنشاه جهانی
دارای جهان فتحعلی شه که مبادا
از خدمت او دور نشاط ارچه زمانی
#شعر #نشاط_اصفهانی
📜 @sheraneh_eitaa
یکی رهگذری اندر زمانه
بگفتا ای فلان کم کن بهانه
همین که زنده ای شکر خدا کن
چه لطفی بیش ازین اندر جهانه
#علی_رحیمی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa