قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی…
من درد مشترکم
مرا فریاد کن!
#احمد_شاملو #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای اثرهای خرامت چشم حیران درکمین
هرکجا پا مینهی آیینه میبوسد زمین
گرچه میدانیم دل هم منظر ناز تو نیست
اندکی دیگر تنزل کن به چشم ما نشین
#بیدل_دهلوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
با جرعه ی نگاه تو بی تاب می شوم
با صوت دلنشین تو در خواب می شوم
با من در این هوای بهاری قدم بزن
یک شعر تازه و غزل ناب می شوم
یک صندلی ، چای و نگاهت مرا بس است
با سبزی نگاه تو شاداب می شوم
شب باشد و تو باشی و شعر خوب عشق
با تو شبیه چهره ی مهتاب می شوم
گاهی بیا به کلبه ی تاریک و سرد من
چون شمع قطره قطره ببین آب می شوم
#فاطمه_محمدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
شاپور جورکش منتقد ادبی، شاعر، مترجم و نمایشنامهنویس معاصر ایرانی بود، او در ۱۰ بهمن ماه ۱۳۲۹ در شهرستان فسا از توابع استان فارس به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دریافت مدرک فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز ادامه دادهاست. مدتی تا سال ۱۳۵۸ در دانشگاه تدریس میکرد. او در ادامه گروه ترجمه شیراز را هدایت میکرد و در دانشگاههای خصوصی و مراکز آموزشی به تدریس میپرداخت. کار او پیش از انقلاب تئاتر بود اما بعد از آنکه تئاتر در شیراز با موانعی روبهرو شد، او کار فردیتری را برای بیان و بروز انتخاب کرد، و به سمت شعر رفت. پس از آن، ادبیات عرصه فعالیت شاپور جورکش شدهبود. سرپرستی کمیته تئاتر دانشگاه شیراز را از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ به عهده داشت. تدریس در کارگاه تئاتر کودک تلویزیون مرکز شیراز از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۸ از دیگر فعالیتهای او بود
وی از ۲۷ تیر ۱۴۰۲ به علت مشکلات ریوی در بیمارستانی در شیراز بستری بود و سرانجام در ۶ مرداد ۱۴۰۲ درگذشت.
#معرفی_شاعر #شاپور_جورکش
📜 @sheraneh_eitaa
ما آمدیم در زدیم، در زدیم و صدایی نبود
جز هماهم ارواح، در انجماد برهوت
و قهقههایی از درون که
در بادیه میرفت
و باز میگشت.
#شاپور_جورکش #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | بانوی غزل ایران و نامزد جایزه نوبل ادبیات
#فرزند_ایران
📜 @sheraneh_eitaa
به ساز فتنه و آشوب، چنگانگیز میگردیم
به رقص مرگ پاکوبان پی چنگیز میگردیم
سری پر دردسر داریم و سامانش نمی خواهیم
ز خون سربدارانیم و حلقآویز میگردیم
تمنای پدر آن مُلکِ لایَبلای شیطان بود
ولی ما ساکن بلوای آفتخیز میگردیم
ز مشرق تا به مغرب ترک تازانه خروشیدیم
برو خورشید! ما خود شمس این تبریز میگردیم
نه آن خاکیم کز باران به کشتی در پناه آییم
هوادار بلا هستیم و طوفانخیز میگردیم
تو با صد اِنیکاد آیی برون از خانه؛ اما ما
به میدان گر ببارد تیر، بیتعویذ میگردیم
حساب ترس با ماها حساب جن و بسم الله ست
پیِ ابلیس ترس خود به تیغ تیز میگردیم
دگر رفت آنکه ظالم را حوالت با قیامت شد
بِدَم در صورِ جنگ ای جان که رستاخیز میگردیم
#سعید_صاعدی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
الهی دشمنت را خسته وینم
به سینه اش خنجری تا دسته وینم
سر شو آیم احوالش بپرسم
سحر آیم مزارش بسته وینم
#باباطاهر #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بگذاریم که دلها همه عا شق باشند
و نه این آینه ها آینه ی دق باشند
بگذاریم که آغوش من و تو با هم
نفسی هم نفس ناله و هق هق باشند
بگذاریم که در باغچه های دلمان
سروها هم قدم ناز شقایق باشند
بگذاریم که لب های گُم آینه ها
آشنا با سخن و لحن حقایق باشند
و بیاییم سخن های من و تو از هم
غرق در عطر خوش آواز علایق باشند
و بشوییم دو چشم و به جهان خیره شویم
بگذاریم که دلها همه عاشق باشند
#اکبر_امیدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
قـصـه ام بــا تــو همـین اسـت ز خـود بــے خـبـرم
نـه شــبــم هســت و نه روز و نـه قــرار دگــرم
شبتون در پناه حق
#سوگل_مشایخی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آورده نسیم، بوسه از باغِ بلور
گلبرگِ غزل، شکفته با شادی و شور
برخیزکه صبح است وبه یمنِ قدمش
هر پنجره ای وا شده بر چهچه نور
| صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
#شهراد_میدری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای نام دلگشای تو عنوان کارها
خاک در تو، آب رخ اعتبارها
خورشید و مه دو قطره باران فیض تو
مدی ز جنبش قلمت روزگارها
باشد شفق ز بیم تو هر شام بر فلک
رنگ پریدهای ز رخ لالهزارها
انگشتی از برای شهادت شود بلند
سروی که قد کشد ز لب جویبارها
از بهر خواندن رقم قدرتت بهار
اوراق گل شمرده به انگشت خارها
لطفت برات روزی مردم نوشته است
با خط سبز بر ورق کشتزارها
دیوانه خیال تو هرجا که پا نهد
ریزد ز شور عشق تو، طرح بهارها
جان دادهاند راهروان بس که در غمت
هر سنگ در رهت شده سنگ مزارها
موج سراب نیست، که در جستجوی تو
افتاده اند از پی هم بیقرارها
با خامه کی توان ره وصف تو قطع کرد؟
منزل کجا و، رهروی نی سوارها؟!
راه ثنای ذات تو را چون روم؟ که من
دارم به دوش از گنه خویش بارها!
گر بایدم کشید ندامت به قدر جرم
خوش کوتهست مدت این روزگارها
چون آوری به حشر من روسیاه را
از نسبتم شوند خجل شرمسارها!
واعظ اگر چه نیست امیدم به خویشتن
دست من است و، دامن امیدوارها
#واعظ_قزوینی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa