لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آی مردم
همه ی درد من اینست که او...
شده آشوب و قرارِ دلِ من...
شب و روز دلِ من او شده، اما دلِ او
با همه خلق جهان ساخته، الا دلِ من...
#شعر #ارسالی_مخاطب #وجیهه_مجنونی
📜 @sheraneh_eitaa
اَلا اِی آهویِ وَحشی! کجایی؟
مرا با توست چندین آشنایی
دو تنها و دو سرگردان، دو بیکس
دَد و دامت، کمین از پیش و از پس
بیا تا حال یکدیگر بِدانیم
مُراد هم بجوییم ار توانیم
که میبینم که این دشتِ مُشَوَّش
چراگاهی ندارد خُرَّم و خَوش
که خواهد شد، بگویید ای رفیقان
رفیقِ بیکسان، یارِ غریبان
مَگر خضْرِ مُبارک پی درآید
ز یُمْنِ همَّتش، کاری گُشاید
مگر وقتِ وفا پَروَردَن آمد
که فالَم «لا تَذَرْنِی فَرْداً» آمد
چنینم هست یاد از پیرِ دانا
فراموشم نشد، هرگز همانا
که روزی رهرُوی در سرزمینی
به لُطفش گفت رِندی رهنشینی
که ای سالک چه در اَنبانه داری؟
بیا دامی بِنِه، گر دانه داری
جوابش داد گفتا دام دارم
ولی سیمرغ میباید شکارم
بگفتا چون به دست آری نشانش
که از ما بینشان است آشیانش
چو آن سروِ روان شد کاروانی
چو شاخِ سرو میکن دیدهبانی
مَدِه جامِ مِی و پایِ گُلَ ازْ دست
ولی غافل مَباشَ ازْ دَهرِ سَرمست
لبِ سَرچشمهای و طَرْفِ جویی
نَمِ اَشکی و با خود گفت و گویی
نیازِ من چه وزن آرد بدین ساز
که خورشیدِ غَنی شد کیسهپرداز
به یادِ رفتگان و دوستداران
موافق گَرد با اَبرِ بهاران
چنان بیرحم زد تیغِ جدایی
که گویی خود نبوده است آشنایی
چو نالان آمَدَت آبِ رَوان پیش
مَدَد بَخشَش از آبِ دیدهٔ خویش
نکرد آن همدمِ دیرین مُدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را
مگر خضرِ مبارکپِی تواند
که این تنها بدان تنها رساند
تو گوهر بین و از خَرمُهره بگذر
ز طرزی، کآن نگَردد شُهره، بگذر
چو من ماهیِ کِلک آرَم به تَحریر
تو از «نون والقلم» میپُرس تَفسیر
روان را با خِرَد دَرهم سِرِشتم
وَز آن تخمی، که حاصل بود، کِشتم
فَرَحبَخشی درین ترکیب پیداست
که نغزِ شعر و مغزِ جانِ اَجزاست
بیا وَز نِکهَتِ این طیبِ اُمّید
مشامِ جانْ مُعطّر ساز جاوید
که این نافه زِ چینِ جیبِ حورَ است
نه آن آهو که از مَردم نُفور است
رفیقان، قدرِ یکدیگر بدانید
چو معلوم است شَرح از بَر مَخوانید
مقالاتِ نصیحتگو همین است
که سنگاندازِ هجران در کمین است
#شعر #حافظ
📜 @sheraneh_eitaa
حکایتی، قولی، غزلی - فصل ۶.mp3
13.29M
🎙#روایت_شب| گشتوگذاری در متون کهن نظم و نثر فارسی
قسمت ۶
📜 @sheraneh_eitaa
ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد
سیمای شب آغشته به سیماب برآمد
آویخت چراغ فلک از طارم نیلی
قندیل مه آویزه محراب برآم
دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم
یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد..!
شبتون در پناه حق
#شهریار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴
کیک و شکلات چربیسوز؟!؟ 😳
شاید باورت نشه امـــــا سالم و چربیسوزن و من با خوردن اینا ۲۶ کیلو کم کردم🤯 من الهه م، ۳ ماه پیش به طـور اتفاقی توی ایتا با کانال فیتشو و با مربی تینا آشنا شدم و تونستم با کاهش ۲۶ کیلـــــــــــــو لباس مورد علاقمو تو عروسی بپوشم 😇
دستور تهیه شون سنجاق این کاناله📎👇
https://eitaa.com/joinchat/1877016580C42bb5ce67b
تاره پوستمم مثل آینه شده 😍
.
برخیز دلا! که دل به دلدار دهیم
جان را به جمال آن خریدار دهیم
این جان و دل و دیده پیِ دیدنِ اوست
جان و دل و دیده را به دیدار دهیم...
| صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
گرچه از روزگار، دلخونیم
زندگی را به عشق، مدیونیم
از تو ای عشق، چشمه ی هستی
با تمامِ وجود، ممنونیم!
#حمیده_عسکری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
با پرتو ماه آیم و چون سایه ی دیوار
گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو، من سوخته در دامن شب ها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهری ات ای گل که درین باغ
چون غنچه ی پاییز شکفتن نتوانم
ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو وگفتن نتوانم
#شفیعی_کدکنی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
من که از بازترین پنجره
با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم!
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچه ای را
سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من
جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی واژه
که همواره مرا می خواند
یه نفر باز صدا زد سهراب!
کفش هایم کو؟
#سهراب_سپهری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
امروز چه روزی است ؟
ما خود تمامى روزهاييم ای دوست
ما خود زندگی ايم به تمامی اى يار
يكديگر را دوست می داريم و زندگی می كنيم
زندگی می كنيم و يكديگر را دوست می داريم و
نه می دانيم زندگى چيست و
نه می دانيم روز چيست و
نه می دانيم عشق چيست ...
#ژاک_پره_ور #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
اکبر نصراللهی در ۱۵ مهر ۱۳۵۵ در تهران متولد شد،
از کودکی به شعر علاقه مند بود و به صورت جدی شعر را دنبال می کرد، در سال ۱۳۸۲ با انجمن شعر و موسیقی خانه شاعران آشنا شد و این علاقه با جدیت بیشتری دنبال شد، در سال ۱۳۹۰ نخستین دفتر شعرش با عنوان سرگیجه های پیاپی را منتشر کرد، پس از آن در رشته ادبیات فارسی تحصیلات آکادمیک خود را آغاز کرد، کتاب دوم شعرش با عنوان قاب های خالی در سال ۱۳۹۴ منتشر شد که در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسید، سه آلبوم دکلمه با عناوین؛ سرگیجه های پیاپی، قاب هالی خالی و دلبانگ را منتشر کرد، در اردیبهشت ۱۳۹۵ کنسرت دکلمه دلبانگ که نخستین کنسرت تخصصی دکلمه با صدای شاعر بود را در فرهنگسرای نیاوران به هنراه محمدرضا امیرقاسمی و گروه موسیقی برف به روی صحنه برد، اکبر نصراللهی دو مجموعه شعر در حال چاپ دارد و در آینده ای نزدیک این دو اثر منتشر خواهد شد،،
#اکبر_نصرالهی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
مانده ام
حسرت رفتن ات را
در پژواک سوت قطاری
که مرا گذاشت و دلم را مسافر کرد
این روزها در ایستگاه سرگردانی
مانده ام
و
زمان از من می گذرد
و سرگردانی من
در ایستگاه آخر
پایان ندارد
#اکبر_نصرالهی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa