eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار __________________ @shere_aeini كرده‌ در باغ‌ رخت‌ گشت‌ و گذار عبداللّه‌ داده‌ از دست‌ چو موی‌ تو قرار عبداللّه‌ ریخته‌ در كف‌ خود دار و ندار عبداللّه‌ دیده‌ چون‌ بر رخ‌ تو خون‌ و غبار عبداللّه‌ نیست‌ آن‌ كس‌ كه‌ نشیند به‌ كنار عبداللّه‌ سپر از دست‌ بینداز كه‌ من‌ می‌آیم به‌ هواداری‌ تو جای‌ حسن‌ می‌آیم‌ منم‌ آن‌ كس‌ كه‌ ز غربت‌ به‌ وطن‌ می‌آیم‌ عوض‌ نجمه‌ كنون‌ من‌ به‌ سخن‌ می‌آیم‌ بسمل‌ یك‌ سر موی‌ تو هزار عبداللّه‌ من كه‌ خورده‌ گره‌ ای‌ دوست‌ به‌ كارم‌ چه‌ كنم‌؟ دست‌ خطی‌ چو من‌ از باب‌ ندارم‌ چه‌ كنم‌؟ من كه‌ در نزد زنان‌ شوق تو دارم‌ چه‌ كنم‌؟ جگرم‌ سوخت‌ بگو ای‌ كس‌ و كارم‌ چه‌ كنم‌؟ سوخت‌ چون‌ شمع‌ شب‌ افروز مزار عبداللّه‌ قاسم‌ امروز كه‌ در حلقۀ‌ آغوش‌ تو بود پشت‌ خیمه‌ ز غم‌ عشق‌ تو مدهوش‌ تو بود به‌ گمانم‌ كه‌ دلم‌ پاك‌ فراموش‌ تو بود منم‌ آن‌ طفل‌ كه‌ دائم‌ به‌ سر دوش‌ تو بود از چه‌ گویی‌ كه‌ بماند به‌ كنار عبداللّه‌ گر اسیری‌ بروم‌ خصم‌ تواَم‌ خوار كند وای‌ از آن‌ روز كه‌ دون‌ بر همه‌ آزار كند خاطر عمه‌ توجه‌ به‌ منِ‌ زار كند دشمن‌ آن‌ لحظه‌ یتیم‌ تو گرفتار كند بهتر آن‌ است‌ شود بر تو نثار عبداللّه‌ موسی‌ وادی‌ شوقم‌ ید بیضا دارم‌ بر روی‌ سینۀ‌ تو سینۀ‌ سینا دارم‌ نجمه‌ كو تا كه‌ ببیند چه‌ تماشا دارم‌ عالم‌ امروز به‌ كام‌ است‌ كه‌ بابا دارم‌ پدر این جاست‌ به‌ اغیار چه‌ كار عبداللّه‌ شأن‌ تو نیست‌ كه‌ ره‌ بر روی‌ زانو بروی‌ گه‌ به‌ صورت‌ بروی‌ گاه‌ به‌ ابرو بروی‌ كو اباالفضل‌ كه‌ با قوّت‌ بازو بروی‌ اكبرت‌ كو كه‌ به‌ یك‌ قامت‌ نیكو بروی‌ گشته‌ این‌ لحظه‌ دگر دست‌ به‌ كار عبداللّه‌ تیر خود را بزن‌ ای‌ حرمله‌ بیتاب‌ شدم‌ یاد تابوت‌ شدم‌ غمزدۀ باب‌ شدم‌ از غم‌ عشق‌ عمو، شمع‌ صفت‌ آب‌ شدم‌ من‌ مدال‌ دم‌ جان‌ دادن‌ ارباب‌ شدم‌ همچو اصغر شده‌ با تیر شكار عبداللّه‌ سر اگر در قدم‌ یار نباشد سر نیست‌  خون‌ من‌ سرخ‌ تر از خون‌ علی‌ اصغر نیست‌ ای‌ شه‌ خسته‌ مگر مادر من‌ مادر نیست‌ نجمه‌ را شرم‌ ز گیسوی‌ علی‌ اكبر نیست‌؟ نجمه‌ را می‌دهد امروز وقار عبداللّه‌ 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________________ @shere_aeini گفت رنجور دلش از اثر فاصله‌هاست آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدله‌هاست از چه در خیمه بماند اگر او می‌داند چشم در راه غزالان حرم آبله‌هاست؟ آفتاب است که از زین به زمین افتاده‌ست! شیهۀ اسب یقیناً خبر از زلزله‌هاست نه که هنگام نماز است، عمو در سجده‌ست نکند وقت به پا داشتن نافله‌هاست؟ این طرف محفل پر اشک‌ترین زمزمه‌هاست آن طرف مجلس پر شورترین هلهله‌هاست به یتیمی ز نوک تیر، محبّت کردن جلوۀ بارزی از خُلق خوش حرمله‌هاست! خواستند آینۀ باغ شقایق باشد سینه‌ای که پر آواز پر چلچله‌هاست 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________________ @shere_aeini دردی به سینه هست که خاکسترم کند در دستهای محکم تو مضطرم کند خشکم کند به شعله ی این داغ ماندنم با ابرهای اشک بیاید ترم کند آه ای خدا به عمّه چه گویم که لحظه ای بالم دهد، رها کُنَدم، باورم کند من می پرم خدا کند او تیغ خویش را جای عمو حواله ی بال و پرم کند قیچی زد و برید و مرا تکّه تکّه کرد اصلاً اراده کرد گلی پرپرم کند حالا که من به سینه ی زخمش رسیده ام بگذار، دست های کسی بی سرم کند 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________________ @shere_aeini دردم ز کودکی است که با روی هم‌چو ماه ازخیمه شد به یاری آن شاه بی‌سپاه بی‌تاب چون دل، از برِ زینب فرار کرد آمد چو طفلِ اشکِ روان، در کنار شاه کای عمّ تاج‌دار! به خاک از چه خفته‌ای! برخیز از آفتاب، بیا تا به خیمه‌گاه نشنیده‌ای مگر سخن عمّه را چو من؟ تنها ز خیمه آمد‌ه‌‌ای، پیش این سپاه هر کس که آب خواست، دهندش ز آب تیغ ای عم! بیا به خیمه و آب از کسی مخواه می‌گفت و می‌گریست که بی‌دینی از ستیز تیغی حواله کرد به آن شاه دین‌پناه آن طفل، دست خویش سپر کرد، پیش تیغ دست اوفتاد از تن معصوم بی گناه   بی‌دست جان سپُرد به دامان عمّ خویش چون ماهی به لجّه‌ی خون، مانده در شناه می‌داد جان به دامن شه، «الغیاث» گوی می‌کرد شاه تشنه به حسرت، بر او نگاه 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________________ @shere_aeini از میان خیمه تا گودال … با سر آمده این برادرزاده که جای برادر آمده کیست این آزاده که پرواز دارد می کند؟! کیست این آزاده، انگار از قفس درآمده هر طریقی بوده از عمه جدا گردیده و از پس چشمان خیس خواهرت برآمده با نوای "لا افارق" با نگاهی اشکبار تا میان معرکه با حال مضطر آمده خون ابراهیم در رگ هاش جاری گشته است مثل اسماعیل اگر تا زیر خنجر آمده مثل سقای حرم، با بوسه ی شمشیرها دستش آویزان شده … از جای خود درآمده آه … خنجر پشت خنجر … در میان قتلگاه تا که تیری آمده، یک تیر دیگر آمده او به روی سینه ی معشوق مأوا کرده و صبر تیر حرمله انگار که سر آمده حق الطاف عمو را خوب جبران کرده است این برادرزاده که جای برادر آمده 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________________ @shere_aeini ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم فرصتی نیکو ز هل من ناصرت آمد بدستم تو کرم کردی که من در قلزم خون آرمیدم جای تکبیر اذان ظهر در آغوش گرمت بانک مادر مادرِ زهرا در این صحرا شنیدم گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان بر سر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو با چه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد سر چه باشد تیر عشقت را بجان خود خریدم تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد تو به رفتن رو نهادی من زماندن دل بُریدم جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم ناله ای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل شعله ها در نظم عالم سوز «میثم» آفریدم 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________________ @shere_aeini من آمـده ام تا کـه به پای تو بمیرم امـروز غـریبـانـه بـرای تو بمیرم غم نیست اگر در قدمت دست من افتد شادم به خدا تا که به پای تو بمیرم از خیمه دویدم که کنم جان به فدایت خواهـم که عمو زیر لوای تو بمیرم ای کاش ذبیح تو شـوم در ره توحید تا در ره عشقت به منـای تو بمیرم این قـوم اگـر تشنـۀ خونند، بیایند آماده شدم تا که به جای تو بمیرم بگذار که از خیـل شهیـدان تو بـاشـم بگـذار که در کرب و بـلای تو بمیرم کو حرملـه تـا تیـر بینـدازد و من هم زان تیـر در آغـوش وفای تو بمیرم از قول من خسته جگر گفت «وفائی» ای کـاش کـه در راه ولای تو بمیرم 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________________ @shere_aeini از غمِ بی کسیت در دلم اشک و آه است میزنم بر سر خود ، غم، غمِ عبدالله است باز لمس عطش و سوزش و واویلا شد شام در مرثیه ی آن حرم بی ماه است روی یک نیزه سر و جانِ علیِ اصغر جای صد تیغ زمان بر بدن این شاه است منِ بیمار و دلِ زخمی و دستِ مهرت که شفای دلم ای عشق فقط یک راه است خون دل خوردم و هر شب شبِ عاشورا شد که خداوند از احساسِ غزل آگاه است 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________________ @shere_aeini ملاکِ داغ حسین و عیارِ غم حسن است حسن شبیه حسین و حسین هم حسن است حسین گفت "اَخی خُیرًُ مِنی " و دیدند تمام عمر جلوتر به یک قدم حسن است همیشه او به گدا کمتر از حسن می‌داد که خلق ثبت کند صاحب کَرم حسن است کریمی حسن است اینکه مرثیه گفتند در اصل بانیِ اشعارِ محتشم حسن است هرآنکه شد حسنی  می‌شود حسینی پس ببین که ریشه‌ی هفتاد دو عَلَم حسن است «حسین نهی به قاسم دهد حسن دستور» چه خوب گفت که سلطان محترم حسن است تمام آرزوی نقره کار‌ها این است زمان آن برسد نقش هر قلم حسن است نوادگانِ حسن صاحبِ ضریح شدند فقط به خاطرِ زهراست بی حرم حسن است شهیدِ آب حسین شهید آب حسن قتیل تیغ حسین و قتیل سَم حسن است 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________________ @shere_aeini بس كه بر پایِ دلم حوصله زنجیر شده طفلی از هولِ غمِ بی‌كسی‌ات پیر شده نیزه بر پهلویِ تو نیّتِ قد قامت كرد ای وضویِ تو ز خون لحظۀ تكبیر شده دیدم از خیمه به صورت به زمین افتادی كار از كار گذشته، نكند دیر شده؟ نكند باز عمو دست به خیرات زدی؟ همۀ دشت به سویِ تو سرازیر شده آب كردی جگرم، آب مگر خواسته‌ای كه سر و كارِ تو با این همه شمشیر شده این همه فاصله مابینِ نفسهات ز چیست؟ پنجۀ كیست كه با مویِ تو درگیر شده؟ آمدم رو به سراشیبیِ گودال، مرو دو قدم مانده، تحمل كن و از حال مرو آمدم زخم كسی بر بدنت نگذارد لشكری دست به تركیبِ تنت نگذارد زینتِ دوشِ نبی ، سینۀ تو پا نخورد زنده تا هست یتیمِ حسنت، نگذارد یوسفِ عمّه، به جانِ تو قسم هیچ كسی دست حتی به پَرِ پیرهنت نگذارد پسرت بودم، از این پس سپرت خواهم شد شمر تا چكمه به رویِ دهنت نگذارد گرچه این تیغ به قصدِ سرِ تو می آید بازویِ كوچكِ این سینه زنت نگذارد دستِ من شكر خدا را، كه به كار آمده است استخوان تا شده، با پوست كنار آمده است 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________________ @shere_aeini حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه شب پنجم محرم، دل ما تو قتلگاهه چقدر تیر چقدر سنگ، چقدر نیزه شکسته روی خاک تو موجی از خون، یوسف زهرا نشسته دل من ترسیدی انگار، که نمیری توی گودال نمی بینی مگه آقات، چقدر زده پر و بال اون کیه میره تو گودال، گمونم یه نوجونه مثه بچه شیر می مونه، وقتی که رجز میخونه میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید سی هزار گرگ دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید از امامش مثِ مادر، تو بلا دفع خطر کرد جلوی طوفان شمشیر، لاله دستشو سپر کرد توی خون داره می‌خنده، عمو جون دیدی که مَردم اگه تو خیمه می‌موندم، جون عمه دق می‌کردم خدارو شکر نمی‌مونم، تو غروب قتل و غارت مثِ بابام نمی‌بینم، سوی ناموسم جسارت خدا رو شکر نمی‌بینم، دست عمه رو می بندن پای نیزه‌ی ابالفضل، به اسیری‌مون می خندن 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________________ @shere_aeini من یک تنه سپاه برای تو می شوم سرباز قتلگاه برای تو می شم عمه اگر اجازه ی میدان دهد به من کاری کنم که زنده شود غیرت از حسن دست مرا عقیله اگر که رها کند فرزند مجتبی بنگر تا چه ها کند ! باید که دست عمه ی خود را رها کنم دستان خویش را به رهت من فدا کنم در خیمه گاهم و روی جسمت برو بیاست جسم مبارکت هدف تیر و نیز هاست سر نیزه ها صدای تو را در می آوردند یک عده ای ادای تو را در می آورند بر زخم های سینه ی تو نیست التیام برخیز که سخن شده از غارت خیام بستم دو چشم خویش و دویدم به سوی تو افتاده دست شمر چرا تاب موی تو ؟ حالا بگو چگونه به گودال رفته ایی ؟! از پشت نیزه خوردی و از حال رفته ای آخر چرا به روی لبان تو ردّ پاست ؟ اطراف قتلگاه پر از تکه ی عصاست ؟ ابروی تو برای چه آخر شکسته است دشمن برای ذبح سرت شرط بسته است تار است هر دو چشم تو از بسکه تشنه ای زخمیّ تیر و نیزه و شمشیر و دشنه ای آن ها که خویش را به دو سکه فروختند جسم مرا به جسم تو با نیزه دوختند جسم به خون شبیه تن تو تپیده شد دستم شبیه حضرت سقا بریده شد در خیمه حال عمه ی سادات بد شود جسمت به زیر یورش مرکب لگد شود 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini