eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.9هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini باغ اعتبار یافت ز سیر کمالی‌ات گل درس می‌گرفت ز اوصاف عالی‌ات هفت آسمان، مسخّر عرفان ناب تو هفت آسمان، محیط شهود جلالی‌ات شب افتخار داشت تماشا کند تو را در لحظۀ نماز، در اوج زلالی‌ات با عطر جانماز تو تکریم می‌شوند صدها فرشته بال زنان در حوالی‌ات می‌رفت آبروی تجمّل میان خاک تا شهره شد حکایت ظرف سفالی‌ات... ای شهر پر ز آینه، ای خانه خانه نور ما نیستیم عاقبت آیا اهالی‌ات!؟ نسل تو چشمه چشمه در آفاق جاری است کوری خصم طعنه‌زن لااُبالی‌ات امّا توان حضرت خورشید را گرفت صرف تصوّر سفر احتمالی‌ات! حالا ز غم تهی‌ست دلِ از صفا پُرَت از یاد تو پر است ولی جای خالی‌ات! 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت ظاهراً گردانده زهرا دستۀ دستاس را باطناً دور فلک بی اذن او گردش نداشت نیمِ عمرش با نبی بوده‌ست، نیمی با وصی از ازل عمر کسی اینقدر گنجایش نداشت... شانه بر گیسوی طفلان پریشان می‌کشید دست اگر بالا می‌آمد، دست اگر لرزش نداشت رنج او را روز اگر می‌دید می‌شد شام تار لحظه‌ای بعد از پدر ریحانه آرامش نداشت... 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مائیم، ما، دو آینه ی روبروی هم تابانده اند صورت ما را به سوی هم تا خیره می شویم به هم با نگاهمان وا می کنیم پنجره ها را به روی هم من مردِ روزِ رزم و تو بانوی اشک شب نوشیده ایم سرّ خدا از سبوی هم سر خم نمی کنیم مگر پیش پای عشق عالم نمی دهیم به یک تار موی هم قرآن، نزول قدر تو؛ ایمان، قبول من «یا ایها الذینِ» هم و «امنوا» ی هم دریا ندیده است، نمی فهمد این کویر، ما غرق می شویم چرا در وضوی هم؟ قهر است شهر با من و تو، مثل نی ببین پیچیده بغض غربتمان در گلوی هم آنها به فکر هیزم خشکند پشت در ما خیره در نگاه تر و چاره جوی هم نه دستِ بسته ام و نه بازوی خسته ات طاقت نداشتند بیایند سوی هم پروانه ها خوشند، اگر چه در آتشند پر می کشند در دلشان آرزوی هم یک روز ما دوباره شبیه دو آینه می ایستیم رو به خدا روبروی هم 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دگر آن خرده جان هم پرکشید از نیمهٔ جانش همینکه رفت شهر آسوده شد از آهِ سوزانش عجب کوچی پرستو داشت که کابوس آن رفتن برای مرتضی درد و به زهرا بود درمانش حیاط خانه هم آب حیاتش را صدا می زد تنور خانه هم می سوخت بی عطرِ خوش نانش چگونه شرح باید داد منجی ، محتضر گشته ست و سامان جهان بار سفر بسته ست سامانش اگر چه سوخت تنها دربِ این خانه ولی انگار علی مانده است بین خانهٔ از غصه ویرانش در و دیوار بیت الله شاهد بود که یک عمر علی در سینه آتش داشت با یاد گلستانش شهادت می دهد کوچه شهادت می دهد آتش نشد زهرای اطهر دست بردارد ز پیمانش 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ترک من خسته ی نالان مکن اشک مرا گوهر غلتان مکن صبر و قرار من دلخون مبر باز مرا بی سر و سامان مکن روز مرا تیره تر از این مخواه شام مرا ، شام غریبان مکن بر جگرم آتش هجران مپاش چشم مرا چشمه ی جوشان مکن جمع جگر سوختگان را ز غم شعله مینداز و پریشان مکن با من دلخسته بگو داغ خود درد دل خویش تو پنهان مکن چهره ی نیلی تو مپوشان ز من شعله ور این آتش سوزان مکن کلبه ی احزان شده کاشانه ام ترک من و کلبه ی احزان مکن من همه دردم ز غمت فاطمه درد مرا نیز دو چندان مکن ساحل دریای دل مرتضی موج مزن ، این همه توفان مکن این تن گلگون شده از تیغ غم وین دل ویران شده ویران مکن «یاسرم» و با دل خون آمدم ای دل من روی به بُحران مکن 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini 🔺️چند بیتی در جواب هتک حرمت شیخ نقل زَمَخشَری ست كه روزی ابولهب یك سنگریزه جانب احمد روانه كرد ریگی - به طول و عرض نخود- در كَفَش گرفت از روی كین، نبی خدا را نشانه كرد تبّت یدا أبی لهب از آسمان رسید فوراً لهیب خشم الهی زبانه كرد فرمود: هر دو دست وی از تن بریده باد نفرین بر آنكه این عمل ظالمانه كرد یك دست او فقط به كمین نبی نشست خشم خدا به دست دگر هم كمانه كرد با این حساب، كیفر اهل سقیفه چیست؟؟ حق كسی كه حمله بر این آستانه كرد؟ قرآن اگر هنوز می آمد چه می نوشت؟ در وصف آنكه خون به دل " اهل خانه" كرد با مصطفى نكرد در آنجا ابولهب با فاطمه هرآنچه كه اهل زمانه كرد دشمن ، تقاص لات و هبل را ازو گرفت كار علی و باغ فدك را بهانه كرد با هر دو دست، بست و شكست و كشید و كشت جان بتول را هدف تازیانه كرد "آتش به آشیانه ی مرغی نمی زنند" نفرین بر آن كه شعله در این آشیانه كرد 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عاقبت دردم دوا خواهد گرفت دامنت دست مرا خواهد گرفت هر شب "اللهم عجل..." خوانده ام روزی آخر این دعا خواهد گرفت من اگر مردم غبارم عاقبت روی دامان تو جا خواهد گرفت ای ز مادر مهربان تر خوب تر کی دلت از دست ما خواهد گرفت چشمت این ایام خون خواهد شد و قلبت از این روضه ها خواهد گرفت تو اگر یک بار روضه خوان شوی روضه ی ما تازه پا خواهد گرفت روشن است از حال و روز مادرت زود بیمارت شفا خواهد گرفت بعد از این همسایه راحت می شود حیدر از فردا عزا خواهد گرفت *** فاطمیه عاقبت از دست تو دست من یک کربلا خواهد گرفت 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini قهرمان قصه های کوچه،مادر السلام سرپناه غربت دنیای حیدر السلام ای زیارتنامه ات یک قطره اشک ازسوز دل مادر هجده بهاریِ پیمبر ، السلام مرغ قلبم تا بقیعت بازهم پرمیکشد میفرستد برشما با دیده ای تر:السلام «هل اتی» یک قطره از بحر کرامات شماست آه ای تفسیر ناب قدر و کوثر  السلام برتو ای خیرِ کثیر ای آنکه هرگزسائلی دست خالی برنگشت از پشت آن در ،السلام "در" نوشتم،آه مادر،دردلم "در" گُر گرفت وای برمن شعله ای بر گوشه چادر گرفت 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini فاطمه برخیز اشرار زمان در می‌زنند روسیاهان بر علی از پشت خنجر می‌زنند آن گروهی که قسم خوردند دینداری کنند روز روشن ضربه بر دین پیمبر می‌زنند فاطمه برخیز پُشت در هیاهو را ببین هیزم آوردند، گویا شعله بر در می‌زنند رفته انصار و مهاجر در سکوتی مرگبار طعنه بر سلمان و مقداد و ابوذر می‌زنند فاطمه برخیز از کار علی بگشا گِره بین دو رویان بر رگِ اسلام نشتر می‌زنند این صدایی بود گویا از رسول آمد به گوش دید نا اهلان به باب الوحی آذر می‌زنند دخترم برخیز ، یاری کن ولی الله را ورنه دشمن تیر بر قلب مکدّر می‌زنند دخترم برخیز زینب را بده درس دفاع رهزنان ور نه رسن بر دست رهبر می‌زنند فاطمه برخواست از جا، با شعار یا علی با حیا نسوان گره اینجا به معجر می‌زنند یار یکتای ولایت پشت در آمد ولی گویم ار چون شد ، ز غیرت شیعه بر سر می‌زنند از در و دیوار پرسیدم چه شد آن روز ، گفت دیدم اعدا طعنه بر فتاح خیبر می‌زنند این‌طرف یک شیر زن بود ، آن‌طرف سیصد نفر بارالها یک نفر را چند کافر می‌زنند آن طرف گردن کشان بی ادب خنجر به دست چارطفل این سو ندای وای مادر می زنند سینه ای شد زخمدار آن روز از مسمار کین کز غمش بر سینه شیعه تا به محشر می‌زنند فرقه‌ی بی خانواده ، وارد خانه شدند نانجیبان نعره‌ی الله اکبر می‌زنند حکم ذالقربای قرآن زیر پا افتاده است صدمه نامردانه بر آیات کوثر می‌زنند 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini 🔺️چند بیتی در جواب هتک حرمت شیخ هتک حرمت می‌کنند و هتک حرمت می‌کنیم اینچنین احکام دینی را رعایت می‌کنیم! ما شناگرهای خوبی نیستیم، از این جهت آب که آلوده شد اعلام وحدت می کنیم در لباس وحدت اسلام تهمت می‌زنند در لباس وحدت شیعه نجابت می کنیم دین همیشه حافظ ما بود اما سالهاست فکر می‌کردیم ما از دین حفاظت میکنیم این وسط حقی که پامال است، حق مرتضاست با سکوت خود به مولامان خیانت می کنیم تا سند میخواست ماهم "الغدیر" آورده ایم یا که با "شبهای پیشاور" هدایت می کنیم خطبه‌ی "من کنت مولا" را نفهمیدند که بعد صدها سال هم احساس غربت می کنیم خط به خط آیات قرآن مدح مولایم علیست ما اصولا مدح مولا را تلاوت می کنیم یاعلی و یاعلی و یاعلی و یاعلی یاعلی جان ما چقدر آسان عبادت می کنیم در حقیقت با مناجات امیرالمؤمنین عاشقانه با خدای خویش صحبت می کنیم کعبه پیراهن برایش پاره کرد و بعد از آن ما ولادتگاه مولا را زیارت می کنیم روز محشر عالمی داریم با نام علی با قیام او قیامت را قیامت می کنیم هر که با مولاست ، بسم الله ، پس بیعت کند ما به جان فاطمه از او شفاعت می کنیم هر کسی دنبال حق می‌گشت، پاسخ می دهیم از کتاب اهل سنت هم روایت می کنیم شبهه ای دارید؟ بسم الله ، پاسخ می دهیم کینه ای دارید؟ اعلام برائت می کنیم 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دست می گیری بر این پهلو علی را می کشی خم نمی آری بر این ابرو علی را می کشی گفته بودم بی تو می میرد علی، تردید نیست؛ با همین دست سر زانو علی را می کشی بوده ای بازو به بازو با من این ده سال عمر آخرش با زخم بر بازو علی را می کشی با سروش روشنت می بردی ام تا اوج عرش حال با این اشک بی هو هو علی را می کشی گیسوان لاله ها را شانه افشان می کنی با پریشانی این گیسو علی را می کشی رکن خلقت، دختر رحمت، تجلی کسا می نمایی مخفی از من رو علی را می کشی خواستی از مجتبی پنهان کند راز تو را با همین سوزی که دارد او علی را می کشی آه تو آیینه هایم را به باران خوانده است سیل جاری کردی از هر سو علی را می کشی صبر تو بیش از ستم پشت مرا خم می کند راه را بستی به گفت و گو علی را می کشی آفتاب از خانه ام پا می کشد بی روی تو شمع من بی فرصت سوسو علی را می کشی با دعایت آسمان را می نشانی ‌روی خاک دست بالا برده، با یا هو علی را می کشی بند از تسبیح عمرت وا نکن جان علی می روی در روضه مینو علی را می کشی بی تو گل کردن برای یاس هایت مشکل است می شوی پرپر، گل خوشبو علی را می کشی با وصیت نامه ات عمرم به پایان می رسد آخرش با صحبتی نیکو علی را می کشی 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
نخلی که شکسته ثمرش را نزنید مرغی که زمین خورد پرش را نزنید دیدید اگر که دست مردی بسته دیگر در خانه همسرش را نزنید 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
يا فاطمه از اشك ترا مي خواهيم بيمار تو هستيم و دوا مي خواهيم هر كس پي حاجتي رود بر در دوست ما از تو برات كربلا مي خواهيم 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری که خمیده خدا نگهدارت قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار راس بریده خدا نگهدارت 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
بر عالـــم وجود صـفا داده فاطمـــه برآنچه هست رنگ خدا داده فاطمه براین مقام نوکری ات فکرکرده ای؟ نابرده رنج، گنج به ما داده فاطمــه 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
اشعار ایام فاطمیه با هشتگ های زیر در دسترس است . اشعار مربوط به جسارت شیخِ اهل سنت نیز با هشتگ در دسترس است
اشعار جدید فاطمیه در کانال بارگذاری شد ...
@shere_aeini "با پا زدند بردر و در را صدا زدند بی اطلاع آمده و بی هوازدند دیدند چون حریف نبردش نمیشوند دستش طناب بسته به او پشت پا زدند یک عده جاهل متجاهر به فسق هم لب تشنه آمدند ولی آب را زدند!! یکدسته مس که رنگ طلا هم ندیده اند تهمت به بی کفایتی کیمیا زدند با جمع نا منظمشان سنگریزه ها سیلی به روی مادر آیینه ها زدند شیطان پرست های به ظاهر خدا پرست حتی تو را برای رضای خدا زدند!! تحریف کرده اند تو را تازیانه ها از بس که حرفهای تو را نا به جا زدند  حالا که میشود اگر آن سالها نشد پرسیدن همین که شما را چرا زدند؟؟" 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini خلافت ننگ مطلق بود ‌٬ تو تمکین نمیکردی و عصمت را فدای بیعتی ننگین نمیکردی از آوار ستم شاید قد توحید خم میشد اگر تو دستهایت را ستون دین نمیکردی تو را بی اخم میبینیم ٬ زخم مهربانیها که از اندوه پر بودی ولی نفرین نمیکردی سفر پایان سختیهاست این را خوب میفهمم ولی ای کاش وقتش را خودت تعیین نمیکردی یقینا باد عالم را به سمت نیستی میبرد اگر تو با وجودت خاک را سنگین نمیکردی و من از شعرهایم مصرعی جایی نمیخواندم اگر بانو خودت هر بیت را گلچین نمیکردی 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini "کنار فضه صمیمانه کار می کردی به کار کردن خود افتخار می کردی درخت های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می کردی فقیر هرچه می آمد اسیر بر می گشت تمام عالمیان را دچار می کردی دلیل خنده حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریه بی اختیار می کردی؟! چه شد محبت همسایه ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن ها نثار می کردی..! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده ست فدک فدک همه جا را بهار می کردی به روزگار علی خار و تیغ رو آورد شبی که پشت به این روزگار می کردی چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می کردی؟" 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای ماه چراغ پشت بامت خورشید طلوع صبح و شامت ای تکیه زده به تخت لولاک غوغای وجود بار عامت ای کوثر و سلسبیل و زمزم ته مانده تبرکی جامت ای کعبه یکی ز معتکف ها در خلوت مسجدالحرامت مقبول نماز در حریمت واجب شده حج به احترامت تعقیب نماز صبح احمد دیدار تبسم و سلامت قدر است شبی که با تو طی شد توحید بیانی از مقامت در ظل ولایتت ولی بود ماموم تو می شود امامت هر ناله ی توست شقشقیه هر آه تو نطق بی کلامت شمشیر علی برادرت بود اما غم و گریه یاورت بود قرآن لفط معانی تو گویاست به هم زبانی تو وحی است کنیز خانه زادت همخانه خطبه خوانی تو مهمان وجود جمع عالم بر سفره مهربانی تو مریم ، حوّا سرایدارت تا کیست رفیق جانی تو معصومه ی تو گشوده راهی تا ساحت بی کرانی تو دارد قم و آن حرم نشانی  از مدفن بی نشانی تو پیران طریق عقل و عرفان حیران تو و جوانی تو سرخ است همیشه گوش تاریخ از صورت ارغوانی تو آرام آرام کشته ما را افتادن ناگهانی تو قد راست نکرده ایم از آن روز قربان قد کمانی تو با اینکه شکسته ای و مجروح  از پا ننشسته ای چنان کوه 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید از غم بال و پرش بال و پرم تیر کشید چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست تا سرش خورد به دیوار سرم تیر کشید چشم او رفت سیاهی و حرم را گم کرد در پیِ چشم ترش چشم ترم تیر کشید دست بر شانه ام انداخت و دیدم مادر کمرش خم شده من هم کمرم تیر کشید بعد هر ضربه که آن روز به مادر میخورد رشته های رگ قلب پدرم تیر کشید مادرم گفت که از حادثه کوچه به بعد بند بند بدنم گل پسرم تیر کشید 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در جوابم دیده دریا می کنی ، یعنی تمام؟ پلک خود را بی رمق وا می کنی ، یعنی تمام؟ با منِ "حیدر" نگو که لحظه های آخر است با سکوتت خوب غوغا می کنی ، یعنی تمام؟ بسترت را رو به قبله کرده ای یعنی که چه؟ رد این خواهش تو آیا می کنی؟، یعنی تمام؟ در دل طوفانی ام جایی نمانده بهر غم باز آشوبی مهیا می کنی ، یعنی تمام؟ رفتنت خانه خرابم می کند بانو ببین قلب من را دار غم ها می کنی ، یعنی تمام؟ من "علی" تنها ترین فرد جهانم "فاطمه" پشت بر "آقای تنها" می کنی ، یعنی تمام؟ دخترت سنی ندارد رحم کن بر "زینبت" ابروانت از چه بالا می کنی ، یعنی تمام؟ 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در سماوات صحبت زهراست حرف ها از نجابت زهراست عرشْ تسبیح عشق در دستش سخت مشغول مدحت زهراست "هل اتی" با تمام آیاتش سفره ای از کرامت زهراست کلمات معطّرش از نور  عرشْ محو فصاحت زهراست ما ز نهج البلاغه می فهمیم  که علی با بلاغت زهراست آبْ مِهر محبتِ او شد  عرش یک تکّه خلعت زهراست طعم لبخندهای پیغمبر همه اش با ملاحت زهراست ماه با آن جمال و زیبایی  محو رخسار و طلعت زهراست ماه دور مدینه می چرخد متوسل به حضرت زهراست جبرئیلی نهان شده در او شرق تا غرب هیبت زهراست خلق عالم به خلقت احمد خلقت او به خلقت زهراست وَ پیمبر که اشرف الناس است  عاشق یک زیارت زهراست او به دنبال ماه کامل بود کار هر روزه رؤیت زهراست زور بازوی حیدر از او بود ذوالفقارش عنایت زهراست ضربه های علی چو گل می کرد همه اش از محبت زهراست کوچه های مدینه می دیدند که علی در حمایت زهراست وَ علی با تمام اعجازش متحیّر ز غیرت زهراست فاطمه شد سپر برای علی وَ شهادت اطاعت زهراست در حقیقت امامت مولا متبرّک به بیعت زهراست شیعه در اعتکاف او بوده ست شیعه در ظلّ ساحت زهراست شیعه ارثی ز مادرش برده ست به نخ چادرش قسم خورده ست بر سر خصم تیغ می بارد ازعلی دست بر نمی دارد شیعه یعنی چراغ بیداری شیعه لبریز از وفاداری_ او ز نهج البلاغه می بیند استخوانی که در گلو مانده ست ماجرا ماجرای تلخی بود خطبه هایی که پیش رو مانده ست اونخواهد گذاشت دیگر بار استخوان بر گلو اثر بکند حکم اگر آن جناب فرماید لب اگر این عزیز تر بکند.. 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini گل شمّه‌ای از آیۀ تطهیر تو باشد گر آینه در آینه تکثیر تو باشد خود کیستی ای سورۀ کوثر که حسینت تا کرببلا رفت که تفسیر تو باشد بر سفرۀ نان و نمکت دست علی هم برداشت نمک را که نمک‌گیر تو باشد... در آب به تصویر کسی زل زده عباس عشقش فقط این است که تصویر تو باشد ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس عالم همه در گردش تقدیر تو باشد در خوابِ شهیدان جهان یکّه‌سواری‌ست کی می‌رسد از راه که تعبیر تو باشد 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini زهرا گذشت و خاطره‌‏هایش هنوز هست در مسجد مدینه، صدایش هنوز هست شهری که بود شاهد اندوه فاطمه سرشارِ موجِ گریه، فضایش هنوز هست در کوچه‌های غم‌زده و بی‌فروغ شهر هرجا نظر کنی، ردِ پایش هنوز هست از بوستان عترت یاسین و باغ وحی، گل رفت و باز، عطر وفایش هنوز هست سوز مصیبتش نشد از سینه‌ها برون آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست در خانه‌ای که فاطمه چون چلچراغ بود نور و صفا به صحن و سرایش هنوز هست در آستانۀ‌ درِ آن روضۀ بهشت بانگ و نوای وا اَبتایش هنوز هست راز و نیاز فاطمه را تا شود گواه محراب هست و موج دعایش هنوز هست گر سر زند به کلبۀ احزان او کسی پی می‌‏برَد که شور و نوایش هنوز هست دست ستم اگرچه فدک را از او گرفت، آن خطبۀ بلیغ و رسایش هنوز هست رسم شهیدپروری از اوست یادگار؛ شور حسین و کرب‌و‌بلایش هنوز هست تا انتقام مادر خود را کِشد ز خصم مهدی- که باد جان به فدایش- هنوز هست در دست او صحیفۀ زهرا امانت است؛ آیینۀ تما‌م‌نمایش هنوز هست گر نیستیم قابل دیدار او «شفق» ما را به سینه، شوق لقایش هنوز هست 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دستی از راه رسید و به رخت جا انداخت پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت یک نفر که دلش از بغض علی میجوشید ضربه ای زد به در خانه و در را انداخت آتشی را به در خانه ی آب آورد و بین دیوار و در سوخته دعوا انداخت ضربه ی پای در و بی ادبی های غلاف بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا انداخت گره انداخت به کار همه دنیا؛ آن که ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت در قیامت جلوی چشم همه می اُفتد آنکه در کوچه تو را بین تماشا انداخت 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هستند همه قطره تو هستی دریا هستی تو تمام مرتضی و بابا وقتی به کسا در آمدی روشن شد اسرار تمام کائناتی زهرا (س) * تو سر تمام کائناتی زهرا دریا و سفینته النجاتی زهرا با صورت تو خدا نمایان تر شد تو آینه ی جلوه ی ذاتی زهرا * زهرا جوان تمام آیینه ی من جان منی ای مسیح دیرینه ی من بند نفست بوده نفس های علی بند آمده این نفس در این سینه ی من * می خواست بگوید عاشقی پا برجاست هرجا که علی به پاست آن جا زهراست وقتی که غدیر باشد و حق و علی او را فدکی به وسعت این دنیاست * با رفتن فاطمیه هم می بارم دادم به علی قول که کم نگذارم در این که بدم فاطمه جان شکی نیست قطعی ست ولی که دوستت می دارم 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کار داریم در این شعر فراوان با دَر گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر خستگی های پیمبر همه شد یکجا در شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی که برایش به خدا هست علی تنها در می نشستند یتیمان همه شب منتظرش خیره بر در همگی تا بزند بابا در چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی کَنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در شُد دَرِ قلعه ز جا کَنده ولی مرغِ دلم ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در نکند در غزلم بسته شود دستانش نکند در غزلم باز شود با پا در میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟! آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه فکر کردند که دیوار یکی شد با در آه! سادات ببخشند ولی خورد زمین در همین فاصله هم کنده شد از لولا در رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر اندکی تاب میاورد در آن غوغا در آه! ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه تا کمی باز کند روی همه دنیا در... 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini و قصه خواست ببیند یکی نبودش را بنا کند پس از آن گنبد کبودش را خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود یکی نبود و خدا در دلش سخن‌ها بود یکی نبود که جانی به داستان بدهد و مثل آینه او را به او نشان بدهد یکی که مثل خودش تا همیشه نور دهد یکی که نور خودش را از او عبور دهد یکی که مَطلع پیدایش ازل بشود و قصه خواست که این مثنوی غزل بشود نوشت آینه و خواست برملا باشد نخواست غیر خودش هیچ‌کس خدا باشد نوشت آینه و محو او شد آیینه نخواست آینه‌اش از خودش جدا باشد شکفت آینه با یک نگاه؛ کوثر شد که انعکاس خداوندی خدا باشد شکفت آینه و شد دوازده چشمه و خواست تا که در این چشمه‌ها فنا باشد و چشمه‌ها همه رفتند تا به او برسند به او که خواست خدا چشمۀ بقا باشد نگاه کرد، و آیینه را به بند کشید که اصلاً از همۀ قیدها رها باشد خدا، خدای جلالت خدای غیرت بود که خواست، آینه ناموس کبریا باشد نشست؛ بر رخ آیینه‌اش نقاب انداخت و نرم سایۀ خود را بر آفتاب انداخت در این حجاب، جلال و جمال «او» پیداست «هزار نکتۀ باریک‌تر ز مو اینجاست» نشاند پیش خودش یاس آفرینش را و داد دستۀ دستاس آفرینش را، به دست او که دو عالم، غبار معجر او و داد دست خدا را به دست دیگر او به قصه گفت ببیند یکی نبودش را بنا کند پس از این گنبد کبودش را... رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش انار تازه بچیند برای او در عرش کمی بلندتر از گریه‌های کودکشان درخت‌های جهان در حیاط کوچکشان کنار باغچه، زن داشت ربنا می‌کاشت برای تک‌تک همسایه‌ها دعا می‌کاشت و بی‌قرارتر از کودکی که در بر داشت غروب می‌شد و زن فکر شام در سر داشت چه خانه‌ای‌ست که حتی نسیم در می‌زد فدای قلب تو وقتی یتیم در می‌زد صدای پا که می‌آمد تو پشت در بودی به یاد در زدن هر شب پدر بودی فقیر دیشب از امشب اسیر آمده بود اسیر لقمۀ نانت فقیر آمده بود صدای پا که می‌آید... علی‌ست شاید... نه... همیشه پشت در اما... کسی که باید... نه... نسیمی از خم کوچه، بهار می‌آورد علی برای حبیبش انار می‌آورد خبر دهان به دهان شد انار را بردند و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند انار را همه بردند و نار آوردند قرار بود نرنجی ز خار هم... اما... به چادرت ننشیند غبار هم... اما... قرار بود که تنها تو کارِخانه کنی نه این که سینه سپر، پیش تازیانه کنی فدای نافله‌ات! از خدا چه می‌خواهی؟ رمق نمانده برایت... شفا نمی‌خواهی؟ صدای گریۀ مردی غریب می‌آید تو می‌روی همه جا بوی سیب می‌آید تو رفته بودی و شب بود و آسمان، بی‌ماه به عزت و شرف لا اله لا الله خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود یکی نبود و خدا در دلش سخن‌ها بود و قصه رفت بگرید، یکی نبودش را سیاه‌پوش کند گنبد کبودش را 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini