#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
فاطمه غش کرد با صدای اذانی
دق کرد یار جوان من چه جوانی
اشهد انّ علی غریب مدینه
فاطمه در غربتم شدهست هزینه
غصه به هم ریخت آشیانهی من را
دشمن من زد ستون خانهی من را
آه که اهل مدینه جای تسلی
داغ نشاندند روی سینهی زهرا
فاطمه ام بی گناه بود و زدندش
فاطمه ام پا به ماه بود و زدندش
در زد و دیوار گریه کرد به حالش
سرخی مسمار گریه کرد به حالش
لشکری او را در این مصاف زدندش
فاطمه ام را چهل غلاف زدندش
زخم به دنبال زخم خورد ز دشمن
یار من اما دمی جدا نشد از من
دست علی را به این طریق ولش کرد
بس که غلافش زدند فاطمه غش کرد
🔸شاعر:
#وحید_عظیم_پور
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
کوه ست و در مسیر مردد نمی شود
هر کس به عاشقی که زبانزد نمی شود
خورشیدِ عالمین ، علی هم برابرش
یک لحظه ، دور زهره نگردد نمی شود
از بس مواظبِ تن مجروح فاطمه ست
حتی نسیم از بر او رد نمی شود
وقتی مطهره برود بین کوچه ایی
جز یک حرام زاده کسی سد نمی شود
شیطان نکرد سجده به انسان ، فقط همین
شیطان به قدر ضارب او بد نمی شود
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
این شهر بی وفا به علی مرحمت نداشت
این داغ دیده را نظرِ تسلیت نداشت
غربت ببین که سامِری اینجا عزیز شد
اما علی برایِ کسی منزلت نداشت
ای روزگار ، قبلِ جسارت به فاطمه
قنفذ درین حکومتِ غاصب سمت نداشت
دیوارهایِ سنگیِ کوچه که جایِ خود
دیوار خانه نیز به من معرفت نداشت
عالم کنارِ من همه در امنیت ولی
زهرا درونِ خانۀ من امنیت نداشت
مسمار در مقابلُ دیوار پشتِ سر
راهِ نجات ، همسرم از هر جهت نداشت
یک بار هم برایِ شفایش دعا نکرد
غیر از وفاتِ خویش زِخدا مسئلت نداشت
مرهم نیاز نیست کسی را که رفتنی ست
او بعدِ کوچه آرزویِ عافیت نداشت
او را نبی به دست گرفت و به عرش برد
زیرا برایِ دفن زمین ظرفیت نداشت
🔸شاعر:
؟؟؟؟؟؟
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
حرف از علی(ع) بود و تمام تکیه گاهت
رفتی سپر باشی! خدا پشت و پناهت
اما ورق برگشت و آوردند هیزم
کم کم به غارت رفت حالِ روبراهت
با کینه های کهنه از صفین و خیبر
محکم به در... محکم لگد زد! با وقاحت!
نامرد مردی آمد و دستِ بزن داشت
یک آن سیاهی رفت چشمان سیاهت
بین در و دیوار چشمت روزِ بد دید
خوردی زمین! جان داد طفلِ بی گناهت
از دردهای اصلی ات فضه خبر داشت
از بغض های مادرانه در نگاهت
بر روی بازویِ تو ردّ تازيانه
ردّ طناب افتاد بر دستان ماهت
ای وای ازین پهلو به آن پهلو شدن ها
بالا نمی آمد نفس همراهِ آهت
از سرخیِ جای غلاف و جایِ سیلی
با اشکِ پنهانی سحر شد شامگاهت
شمشیر نه! گودال نه! ای وای مادر...
در بین آتش؛ پشتِ در شد قتلگاهت!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
نه تنها روز، کس بر دیدن زهرا نمیآید
که بردیدارچشمم خواب هم شبهانمیآید
مریز اینقدرپیش چشم زهرااشک مظلومی
ببین ای دست حق دستم دگر بالا نمیآید
نگوید کس چرا بانو گرفته دست بر زانو
به روی پا ستادن دیگر از زهرا نمیآید
چو میبینندحال مادرخود، کودکان گویند
که میسوزیم وغیر ازسوختن ازمانمیآید
چراغ عمرکوتاهم،کندسوسو ولی افسوس
که هستم چشم بر راه اجل اما نمیآید
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
شده هلالی مه منیرم
کمانِ قدّش، زند به تیرم
اگر روَد همسر جوانم
کند برایِ، همیشه پیرم
برای گریه، بهانه دارم
که چار کودک، به خانه دارم
پرستوی من، اگر کند کوچ
سراغ او از کجا بگیرم
کتاب عشقم، ورق ندارد
نماز شب را، رمق ندارد
برای عمرم، نمانده عمری
بدون او من زعمر سیرم
به گوش او تا صدایم آید
به زحمت آید که در گشاید
خدا کند بیش از این نمانم
خدا کند پیش از او بمیرم
مرا اگر دست بسته دیدی
به کنج خانه نشسته دیدی
امیر صبرم نه من اسیرم
اسیر یارم ولی امیرم
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
استعانت گر کند ما را خدای فاطمه
سر می اندازیم محشر زیر پای فاطمه
گریه کن های حسینش را شفاعت میکند
دست عباس است روی دست های فاطمه
یک گلوبندش سه تا بدبخت را خوشبخت کرد
هر که عاقل بود رفت و شد گدای فاطمه
بر مقامش هر که سر خم کرد شد پیغامبر
انبیا را پس بخوانید انبیای فاطمه
تا رسول الله در شأنش فِداها گفته است
کیست دیگر لایقش گردد فدای فاطمه؟
رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهى نشد
دارد از انصار پيغمبر گلايه فاطمه
او بلای سیزده معصوم را یکجا خرید
کربلا شد جلوه ای از این بلای فاطمه
مستجاب الدعوه حالا مرگ خود را خواسته
بی اجابت باشد ای کاش این دعای فاطمه
میخ ِ در از سینه بیرون آمد و خون گریه کرد
با خبر شد از دلِ درد آشنای فاطمه
کار دنیا را ببین در سن هجده سالگی
شانه های کودکانش شد عصای فاطمه
آب می ریزد برای بچه هق هق می کند
ای به قربان حسین سر جدای فاطمه
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
اگرچه شمع وجود تو گرم سوختن است
بخند..،خنده ی تو التیام دردِ من است
منم، عمیقترین زخمِ پایدار ؛ علی
منم، غریبترین مردِ روزگار ؛ علی
پُر است غربت من از همین تَجَلّی ها
چِقَدر بیمَحَلی دیدم از مَحَلّی ها
به رغمِ بی رَمَقی ، عزمِ همکلامی کن
تو لااقل به منِ مرتضی سلامی کن
دلیل شادی من! همنشین غم شده ای
شبیه پیرزنِ سالخورده خم شده ای
مرا به ماتم دستاسها دچار نکن
خودم برای تو نان می پَزَم..،تو کار نکن
تنورِ گرم ، برای پرت خطر دارد
برای سوخته هر شعله ای ضرر دارد
شکوه کاخ امیدش خراب شد حیدر
تو آب رفته ای..،از شرم آب شد حیدر
غروب آمد و خورشیدوار دور شدی
رشید بودی و یک دفعه جمع و جور شدی
بیا به خواهش من گوش کن..،بلند نشو
به التماس حسن گوش کن..،بلند نشو
هنوز چشم حسن مثل ابر می بارد
هنوز تکّه ی آن گوشواره را دارد
میان کوچه..،همین اوج ماجرایش بود:
تمام صورت تو نصفِ دستهایش بود
چه ضربه ای به تو زد آن حرامزادهی پست
سه ماه رد شده امّا هنوز رَدَّش هست
سه ماه می شود این صحن ، بی رواق شده
سه ماه می شود این خانه ، بی چـراغ شده
ببخش فاطمه جان..،پشت در تک افتادی
تمام هستی خود را برای من دادی
یکی نگفت به دیوار..،بیپناهی تو
یکی نگفت به مسمار..،پابهماهی تو
شکست آینه ات..،سنگ شد مصمم تر
اشاره کرد به قنفذ..،مغیره! محکم تر
حریمِ سبز تو را باغ یاس خواهم کرد
برای ماندن تو التماس خواهم کرد
قسم به خشکی هر لحظه ی زبانِ حسین
نمی شود که بمانی..،تو را به جان حسین!
تو را به جان حسینی که بعد چندین سال
کشان،کشان بدنش می رسد تهِ گودال
زمان غارت او ، احترام می میرد
یکی لباس تنش را به زور می گیرد
خدا کند که نبینی سنان چه خواهد کرد
غروب روز دهم..،ساربان چه خواهد کرد
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
دل را به تو دادم دو چشم تر گرفتم
من در میان گریه بال و پر گرفتم
هی گریه کردم گریه کردم آبرو داد
من آبرویم را از این محضر گرفتم
گل کرد بر روی لبم تا نام زهرا (س)
خیر کثیر از صاحب کوثر گرفتم
طفلی که ترسیده به مادر می گریزد
در زیر لطفِ چادرش سنگر گرفتم
من رزق و روزی تمامِ زندگی را
از روضه های حضرت مادر گرفتم
****
«دنیای بی زهرا دگر خیری در آن نیست»
این نوحه را دم با دمِ حیدر گرفتم
🔸شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
شب غریب و شب بیستارهای دارم
به ماه از سر حسرت نظارهای دارم
مگر توان، گُل خورشید را به گِل پوشاند؟
چسان به خاک سپارم؟ چه چارهای دارم؟
ز روی دختر من درد و داغ میبارد
چه هاله گِرد رخ ماهپارهای دارم
تنی کبود و دو کودک میان یک حجره
ضریح و زائر و دارالزیارهای دارم
دو گوشوارۀ عرش برین، حسین و حسن
کنار مادر بیگوشوارهای دارم
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
درس کرامت پیش او حاتم ببیند
درس حیا و مادری مریم ببیند
إنسیة الحوراست و قطعا محال است
کُنه کمالش را بنی آدم ببیند
تا پای جان پای امامش ماند زهرا
حیدر سپر دارد همه عالم ببیند
آن در که پیغمبر از آن بی اذن نگذشت
حالا هجوم چند نامحرم ببیند
با میخ و آتش داده شد اجر رسالت
باید بیاید حضرت خاتم ببیند
در کوچه طفلی را تصور کن که ناگه
از ضرب سیلی مادرش مبهم ببیند
دیگر حسن در خواب مادر را همیشه
با صورتی نیلی و قدی خم ببیند
از غربت کوچه غم گودال پیداست
جایی که زینب پیکری دَرهم ببیند
بین حرامی ها سر عمامه دعواست
حالا تصور کن که مادر هم ببیند
ای ساربان بس کن... چه میخواهی ز جانش؟
زهرا چگونه غارت خاتم ببیند؟
🔸شاعر:
#مرضیه_نعیم_امینی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
آه سلمان چه بی وفا شده ای
خانه ی ما دگر نمی آیی
نیست یادت مگر پدر میگفت
نیستی تو غریبه؛ از مایی
حال من هم شبیه حال توست
شهر بعد از پدر پر از غم هاست
راستی از علی خبر داری؟!
دیده ای که چقدر او تنهاست؟
راستش خواب دیده ام سلمان
پدرم مصطفی و مادر را
گفت با ما بیا دگر برویم
دیدم اشک دو چشم حیدر را
آه سلمان تنم، سرم، دستم
چه کنم سوختن در این تب را
رفتنی ام، امید ماندن نیست
چه کنم پنج ساله زینب را
راستی این رطب برای تو
میوه ای از بهشت می باشد
حسنم بغض میکند سلمان
فکر دیوار و کوچه می باشد
مثل شب های قبل بین خواب
از عطش تشنه لب صدایم کرد
آب دادم، نخورد حسین و فقط
ایستاد و مرا نگاهم کرد
گفت همسایه ها همه با هم
جمعشان بین کوچه دیدنی است
من شنیدم که باز میگفتند
فاطمه این دو روزه رفتنی است
بعد من جان تو و جان علی
فارغ از غصه و ملالم کن
اشک می ریخت دیشب ای سلمان
گفتم حیدر دگر حلالم کن
🔸شاعر:
#علیرضا_مسیحا
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini