eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22هزار دنبال‌کننده
632 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini از روی خاکای جاده نبرید سمت قصر جام و باده نبرید خودتون سوار مرکبا شدید امامو پای پیاده نبرید پُش سرش تموم دنیا میگه وای طناب آوردن و مولا میگه وای زیر لب خودش میگه وای مادرم وسط شعله‌ها زهرا میگه وای بذارید عمامه‌شو سرش کنه بذارید عبا به پیکرش کنه از تو شعله یه کم آهسته برید بذارید که یاد مادرش کنه پشت مرکب پشت زین نمی‌کشن روی خاکا با جبین نمی‌کشن از محاسنش خجالت بکشید پیرمردو زمین نمی‌کشن طعنه‌های بی‌حساب نیاز نداشت اینهمه رنج و عذاب نیاز نداشت این پیرمرد که خودش داره میاد دور گردنش طناب نیاز نداشت یه چیزی میگم دلا شکسته شه چشمای همه به خون نشسته شه یه چیزی میگم شما داد بزنید کاش همیشه دست مردا بسته شه زینب و سنگای بام واویلا کوچه‌های تنگ شام واویلا ریسمان به دور دست و گردنِ زن و بچهء امام واویلا بچه‌ها خسته بودن چیکار میکرد بهم پیوسته بودن چیکار می‌کرد نمیخواست بذاره سیلی بخورن دستاشم بسته بودن چیکار می‌کرد 🔸شاعر: ____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ديدار زيبا ميشود با چشمهايت غرق تماشا ميشود با چشمهايت لب تشنه اي كه زير پلكت مينشيند سيرابِ دريا ميشود با چشمهايت مريم مقدس ميشود در سايه ي تو عيسا مسيحا ميشود با چشمهايت هر دردمندي كه مسيرش بر تو افتاد حتماً مداوا ميشود با چشمهايت سلمان فرستاديم تا ايمان بيارد سلمان و مِنّا ميشود با چشمهايت مستم كن از آن خوشه ي چشمي كه داري اي من فداي گوشه ي چشمي كه داري از دست تو بايد دوايم را بگيرم بنويس از تو نسخه هايم را بگيرم از جانِ بيمارم بلا را دور بنويس من آمدم از تو شفايم را بگيرم گلدسته ميسازم برايت شمع ها را وقتي كه وام شعرهايم را بگيرم اي كاش زهرا هم شبيه تو حرم داشت تا اذن پيش تو بيايم را بگيرم از پنجره فولاد اذنت را گرفتم ميخواهم از تو كربلايم را بگيرم بسيار داري مثل من دورت بگردم خود را مثال پنج تن دورت بگردم حيدر شدي تا پشت در هِي در بكوبند جاي ملائك نيست بال و پر بكوبند زهرا دلش ميخواست نام يا علي را روي عقيق سرخ پيغمبر بكوبند سنگ علي را فاطمه بر سينه كوبيد بايد كه بر دُرِّ نجف حيدر بكوبند معراج تازه ابتدايت بود بايد نام تورا از اين مقرب تر بكوبند اسم تو اسم اعظم پروردگار است اين مُهر را بايد به هر منبر بكوبند ما كوه را پيش تو جز كاهي نديديم از دست تو غير از يداللهي نديديم تيغت برهنه ميشود ابروت در هم اينگونه عالم را تو خواهي ريخت بر هم آغاز جنگ تو همان پايان جنگ است وقتي نميماند ز لشگر يك نفر هم مأمور قبض روح پشت قبضه ي توست حالا چه در دست تو باشد در كمر هم در معركه هر اتفاقي خواهد افتاد از رقص شمشير تو روي خاك برهم اي لافتي الّا خودت لاسيف تيغت كيفَ بشر هم هستي و خيرٌ بشر هم قسمت شود پاي تورا بايد ببوسم دست پسرهاي تورا بايد ببوسم دارد هنوز از کعبه بوی تو می آید حجش قبول است آن که سوی تو می آید تو آبها را مهر کوثر کرده ای پس جوشانده ی زمزم ز جوی تو می آید نورٌ عَلی خورشید خورشیدٌ عَلی نور وقتی که زهرا روبروی تو می آید معراج هم حتی نبی با تو سخن گفت صوت خداوند از گلوی تو می آید شب میشود یک سمت عالم آن زمان که بر روی پیشانیت موی تو می آید بنتِ اسد الله اکبر داشت حق داشت دیوار کعبه گر ترک برداشت حق داشت ممنون از ايل و تباري كه تو داري از لطف بيش از انتظاري كه تو داري ما دست و پا گيريم اگر تو دست گيري ما معتبر از اعتباري كه تو داري خشم تورا مرحب به لكنت گفت وقتي ابرو گره زد ذوالفقاري كه تو داري حيثيت هر منكري زير سؤال است روي حسابِ بي مزاري كه تو داري هر كس تو را دارد چرا بايد بترسد مثل تو تنها از خدا بايد بترسد تو رفتي و با كوفه در افتاد زينب بعد از تو جانش در خطر افتاد زينب انگار بايد بچه هاي تو بيفتند هر وقت در بين گذر افتاد زينب گفت اُسكُتوا و خطبه ي غرّا بيان كرد حتي خودش ياد پدر افتاد زينب زيب كه بيهوده نمي افتاد از پا از نيزه سر افتاد اگر افتاد زينب يك عمر سعي ات بر حجابِ دخترت بود اما تو رفتي و دگر افتاد زينب ميخواستي چشم كسي بر او نيفتد برگَرد زينب را ببر افتاد زينب پشت در و دروازه كه فرقي ندارد مانند زهرا پشت در افتاد زينب از سر گذشتند و اسير سر گذشتند بعد از پسرها دخترانت در گذشتند 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سفره باز است بیایید غذا آماده است هرکجا صحبت توبه است خدا آماده است بهترین فصل پریدن به خدا اکنون است بال پرواز بگیرید هوا آماده است شهر را با خبر از سفرهء احسان سازید آن کریمی که کِشد ناز گدا آماده است ای که جا مانده‌ای از توبهء ماه شعبان فرصت توبه در این ثانیه‌ها آماده است خوب یا بد همه آیید که دعوت شده‌ایم که در این بند برای همه جا آماده است دیگر از درد گناه آه کشیدن کافیست هرچه درد است بیارید دوا آماده است ماه احسان علی و حسن و فاطمه شد سفرهء شمس جدا شاه جدا آماده است شام جمعه است که با آمدن ماه خدا سفره مادری خون خدا آماده است آخر درد دلم روضه بخوانم خوب است مجلس گریهء ما اهل بکا آماده است: دل من پر زده و باز به گودال رسید تا سر شاه عطش؛ نیزه چرا آماده است تا نشیند به روی بوسه‌گه پیغمبر خواهرش دید که یک چکمه بپا آماده است تیز می‌کرد سر خنجر خود را نامرد حرمله گفت که ای شمر بیا آماده است 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مرا عشق دادند و سر را گرفتند مرا بال دادند و پر را گرفتند به آتش نشستیم و باغش نکردند و از دستمان هم تبر را گرفتند سلوکِ بدون تبادل نداریم چنین حال اهل نظر را گرفتند زمین می‌زنند عاشقان را به زودی همین عده که دور و بر را گرفتند که عشاق باید رهایی ببینند و اینگونه راز سفر را گرفتند اگر دل ببندی به اشکی که داری بگیرند، این چشم تر را گرفتند به ما عشق دادند هستی گرفتند ولی دستمان را دو دستی گرفتند سپردند دست حسن کارها را گرفتار‌ها را گرفتار‌ها را مرا دور ننداخت این خانواده نگیرد خدا این نگه‌دار‌ها را تو باشی و ما دست‌خالی بمانیم؟ بپرداز دین بدهکارها را تو این قدر دل را که لازم نداری چرا پس به زلفت زدی دارها را نخوابیدن ما پس از پانزده شب تو را هدیه دادند بیدار‌ها را به دست تو دادند این سائلان را به چشم تو دادند بیمار‌ها را به ماها اگر این فقیری می‌آید به تو بیشتر دستگیری می‌آید دَرِ خانه‌ات را زدن کار ماهاست گدایی زکوی حسن کار ماهاست مزار تو شمع است و پروانه‌ات ما به دور شما سوختن کار ماهاست تو آن وحی شعری ـ كه کار تو باشد نوشتن ـ نوشته شدن کار ماهاست تو پیغمبری و به ما می‌رسد پس نیاز اویس قرن کار ماهاست تو جایی نرفتی چگونه غریبی؟ که غربت میان وطن کار ماهاست به لطف تو ما تکیه کردیم آقا الهی که دورت بگردیم آقا نگاهی بینداز سلمان بسازی از این قوم کافر مسلمان بسازی تو با صبر کردی همان کار شمشیر بنا بود از کفر ایمان بسازی تو تنها توانایی‌اش را نداری ـ که از سائلانت پشیمان بسازی درِ خانهء تو مسیر گذر نیست اگر دست را رحل قرآن بسازی چنان صوت تو جذبه می‌آفریند که قرآن بخوان راه‌بندان بسازی اگر لم به لطف خداوند دادیم خدا را به نام تو سوگند دادیم به رنگ خزانت چمن می‌نویسم تو را غربت در وطن می‌نویسم تو را زهر دادند و ناله نکردی تو را از جگر سوختن می‌نویسم برای حسین هر زمان هم نوشتم به اذن نگاه حسن می‌نویسم تنی می‌نویسم که سر هم ندارد سری را جدا از بدن می‌نویسم کفن بی‌کفن بی‌کفن بی‌کفن کفن بی‌کفن بی‌کفن می‌نویسم سرش را گرفتند بالا، سرش رفت سرش از روی دامن مادرش رفت حسینا حسینا حسینا حسین حسینا حسینا حسینا حسین 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آسمان دل غربتکده‌ام بارانیست ابری‌ام، دیده ماتم‌زده‌ام بارانیست مثل پراونه پرم در به در سوختن است گریه شمع نهان زیر سر سوختن است این چه داغیست که جان همه را سوزانده در دل خاك، دل فاطمه را سوزانده حسن از هیبت نامش جملی را انداخت باورم نیست که یک ضربه علی را انداخت باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد حضرت واژه برخاستن از پا افتاد باورم نیست که شبگردترین مرد چنین روز پیچیده در این بستر پر درد چنین کم نمکدان تو را هر که نمک خورد، شکست باز با زخم سرت کعبه ترک خورد، شکست یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود پدری مثل تو همبازی ایتام نبود هر شب کوفه منور ز نگاهت می شد شمع بزم فقرا صورت ماهت می شد چه بلایی به سرت آمده بابای همه تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه نه فقط بین سرت فاصله انداخته است بین چشمان ترت فاصله انداخته است زخم های دل ایتام پی مرهم توست مرد ویرانه نشین منتظر مقدم توست همه بودند و امام از همه بیکس تر بود زینب ای وای دوباره سر یک بستر بود به اميدي به سرش پارچه را مي بندد چشم بر چشم پرستار چرا مي بندد مادرش نيست اگر رايحه ي ياس كه هست حضرت ام بنين مادر عباس كه هست يا نرو پيش من اين پارچه را روت نكش بسترت را به رخ مرهم تابوت نكش يا برو حداقل فكر دل زينب باش فكر فرداي من و كوفه تو از امشب باش اين يتيمان كه همه كاسه ي شير آوردند همه سر پشت در خانه به زير آوردند نگرانم نكند درد به جانم بدهند نكند كه همه با دست نشانم بدهند دخت حيدر شدن آزار شدن هم دارد راهي كوچه و بازار شدن هم دارد 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای آفتاب، سایهء خورشید گنبدت باغ بهشت، باغچهء شهر مشهدت ما را نوشته اند ميان اسيرها از عاشقان درهمِ زلف مجعدت دنيا فقير آمد و سرمايه‌دار رفت حاتم درست مي‌شود از لطف بي‌حدت قبل از ولادتت به ولايت رسيده‌اي جبريل خواند «عالم آل محمدت» ما كه صدا زديم تو را «يا ابالجواد» اي جان ما فداييِ فرزند ارشدت «حاجات ماست يا عدد پنج يا كه هشت ما خانه مي‌خريم فقط با پلاك هشت» ای خنده‌ات تبلور طبع دچار ما از تو گرفته وام شرف، اقتدار ما ختم خزان ماست تجلی گنبدت صحن بهشت توست شروع بهار ما صلح است بین آینه و سنگ این حرم دلرحم‌تر نبود از آیینه‌دار ما ما با کدام سجده تشکر کنیم که افتاده دست دامن تو کار و بار ما وقتی که اشک ریخت همه فیض می‌برند باید نشست موقع گریه کنار ما ای بانی بهشت، حریم مکرمت رقص ملائک است به فتوای پرچمت پرواز می‌دهیم پری را که بسته نیست با بوسه می‌زنیم دری را که بسته نیست ما درد می‌کشیم اگر داد می‌کشیم درمان نمی‌کنند سری را که بسته نیست یک عمر ما به لطف شما تکیه کرده‌ایم بر ما نبند آن نظری را که بسته نیست تو قول داده‌ای که ببندی بیا ببند پلک امید محتضری را که بسته نیست با در زدن به هرچه بخواهیم می‌رسیم از ما نگیر پشت دری را که بسته نیست دنبال نور آمده‌ها را نگاه کن از راه دور آمده‌ها را نگاه کن مشهد امید داد که ما زندگی کنیم با ذکر یا امام رضا زندگی کنیم گفتیم خرج زندگی و گفت پای من یعنی اجازه داد گدا زندگی کنیم یا ایهاالرئوفِ سر راه مانده‌ها جا هست در کنار شما زندگی کنیم؟ مردن بپای عشق تو عین سعادت است حالا که عاشقیم چرا زندگی کنیم ما دل به زلف پنجره فولاد بسته‌ایم تا با برات کرب و بلا زندگی کنیم زلفت اگر نبود رهایی نداشتیم برگ برات کرب‌وبلایی نداشتیم اصلا به خاک پات سرم دوخته شده امّید مادر و پدرم دوخته شده زیر نظر گرفته مرا مهربانی‌ات از این نظر به تو نظرم دوخته شده مثل کبوتران تو جَلد حرم شدم طوری که در هوات پرم دوخته شده دست گدا بهانه به دست تو می‌دهد چشم گدا به دست کرم دوخته شده هر سال به زیارت مخصوصهء شما رزق مُحرم و صفرم دوخته شده خود را شبیه ابن شبیب تو می‌کنیم وقتی که یاد جد غریب تو می‌کنیم با ياد يوسفي كه تنش پيرهن نداشت برروي خاك بود وسري بربدن نداشت يك عده مي‌زنند و يك عده مي‌برند انگشتر و عبا و ردا ظاهراً نداشت اين ضربه‌ها اجازه ندادند پا شود از زير چكمه‌ها نفسِ پا شدن نداشت دربورياكه ريخته شدجمع شدحسين پس بي‌كفن نبود كفن داشت تن نداشت مي‌گفت خواهرش لب گودال قتلگاه اين روبه قبله اينهمه نيزه زدن نداشت زينب كه هست مادرمان را صدا نزن پيش رباب حداقل دست و پا نزن 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini داغ اين ماه كه تنها پسر خورشيد است مثل يك درد به جان جگر خورشيد است دل شب سوخته از شعله زخم جگرش سينه افروخته از آتش آه سحرش از همان كودكي آتش به جگر داشته است كمتر از يك دهه از عمر ، پدر داشته است سالها مي شود از زندگي اش سير شده است اول راه جواني چه قدر پير شده است غمش از طايفه ی آن غم خاكستري است چون دل خاطره ی سوخته اش مادري است خلوتش غلغله از مردم چشمان تر است ميشود گفت كه او كشته ی ديوار و در است نشد آخر دلي آواره دردش بشود مرهم مرگ مگر چاره دردش بشود تا كه آرام شود مرغ دل در قفسش سرمه ی صبر كشيده است به پلك نفسش نه كه با آتش اين زهر كنار آمده است جگرش با نفس سوخته بار آمده است بي سبب نيست اگر اينهمه بي تاب شده است حتم دارم كه تمام جگرش آب شده است حالت خسته چشمش چه ملال انگيز است دهنش نيز كه از خون جگر لبريز است ديده را بست كه از درد بپيچد به خودش ناگزير است كه از درد بپيچد به خودش اي خدا با كه بگوئيم چه آمد به سرش دست و پا زد كه بيايد به كنارش پسرش اي خدا با كه بگوئيم دل حساسش سوخت با توطئه ی يار نمك نشناسش آي زنها به غم بي كسي اش دف نزنيد پاي اين از نفس افتاده چنين كف نزنيد در نبنديد بمانيد جوابش بدهيد جگرش سوخته زنها كمي آبش بدهيد نسبش راه به سر منزل عصمت دارد آي زنها پسر فاطمه حرمت دارد روي اين خاك ، غريبانه تنش را نكشيد گردنش زخم شده پيرهنش را نكشيد اگر اين شد كه سرانجام به بامش ببريد آي زنها كمي آرام به بامش ببريد نکشیدش که تنش لطمه ی دیگر نخورد یا سرش با لبه ی تیز دری بر نخورد كمي آرام كه دارد كمرش ميشكند آخر از تيزي اين پله سرش ميشكند مادرش گرم تماشاست مواظب باشید این جگر گوشه ی زهراست مواظب باشید بر سر بام كه برديد رهايش نكنيد مثل غارتزده كرب و بلايش نكنيد بگذاريد بماند به تنش پيرهنش نكند با تب خورشيد بسوزد بدنش آي زنها كمي آرام ، رسيده پيغام او امام است مبادا كه بيافتد از بام 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini بال وپرمی‌زنی اما چه کنم پرنکشی؟ ناخنت را به‌روی سینه مادر نکشی قطره‌ای آب نمانده‌ است بخواب عمر رباب شدم از خشکی لبهات کباب عمررباب جگرت سوخت من ازسوختنم افتادم مثل بابات منم به «چه کُنم» افتادم روزگار تو چرا اینهمه نامرد شده ای بمیرم چه قَدَر صورت تو زرد شده شده‌ای با پر قنداق کفن‌پوشِ پدر من دگر تاب ندارم برو آغوشِ پدر روی دستان پدر تاب بخور زود بیا پسرم زود برو آب بخور زود بیا مثل اکبر نشود پیش تو زانوبزند نگذاری که برای عطشت روبزند نگذاری که بیفتد نفسش گیر کسی نگذاری که به بابا برسد تیر کسی هرچه شد زود مرا نیز خبر کن مادر گلویت را جلوی تیر سپر کن مادر کوفیان هلهله کردند سپس خندیدند توشدی بی‌سروزود اهل حرم فهمیدند پدرت کشته این خونِ جگرمی‌گردد دو قدم سمت حرم آمده برمی‌گردد دست‌وپا کم بزن‌ اصغر که پریشان‌ نشود پدر پیر تو آزرده و حیران نشود ای جوانه زده‌ی روبخزانم برگرد جلوی خیمه نشستم نگرانم برگرد بعد تو بی‌سروسامان شده‌ام ‌ای پسرم مثل موی تو پریشان شده‌ام‌ ای پسرم باورم نیست که بااشک پدرپاک شدی باهمین دست عزیزدل من خاک شدی تیرخوردی عوض شیرچراخندیدی؟ دردل خیمه نشدپشت حرم خوابیدی ریسمان‌آمده وقتی‌که‌شدم خسته علی دست‌من نه شده گهواره توبسته علی کوچکی سر تو اوج بداقبالی بود همه گفتند سرِ نیزه تو خالی بود تو نباشی همه به گریه من می‌خندند راه را برروی ما خنده‌کنان می‌بندند 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini           من رفتنی هستم دگر یاور نداری مظلوم! با مظلومه ات کاری نداری؟ تا رفع زحمت کردنم چیزی نمانده فردا در این بستر، تو بیماری نداری مثل جنین زانو بغل کردن ندارد خانه نشین! گیرم طرفداری نداری با گریه دردت را بگو عیبی ندارد وقتی که غم داری و غم خواری نداری وقتی که دفنم می کنی آقا بمیرم تاریک تر از آن شب تاری نداری مردم اگر از تو سراغم را گرفتند از قبر من مولا خبر داری! نداری! دیگر خداحافظ، حلالم کن علی جان جان تو جان بچه ها، کاری نداری 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از روی خاکای جاده نبرید سمت قصر جام و باده نبرید خودتون سوار مرکبا شدید امامو پای پیاده نبرید پُش سرش تموم دنیا میگه وای طناب آوردن و مولا میگه وای زیر لب خودش میگه وای مادرم وسط شعله‌ها زهرا میگه وای بذارید عمامه‌شو سرش کنه بذارید عبا به پیکرش کنه از تو شعله یه کم آهسته برید بذارید که یاد مادرش کنه پشت مرکب پشت زین نمی‌کشن روی خاکا با جبین نمی‌کشن از محاسنش خجالت بکشید پیرمردو زمین نمی‌کشن طعنه‌های بی‌حساب نیاز نداشت اینهمه رنج و عذاب نیاز نداشت این پیرمرد که خودش داره میاد دور گردنش طناب نیاز نداشت یه چیزی میگم دلا شکسته شه چشمای همه به خون نشسته شه یه چیزی میگم شما داد بزنید کاش همیشه دست مردا بسته شه زینب و سنگای بام واویلا کوچه‌های تنگ شام واویلا ریسمان به دور دست و گردنِ زن و بچهء امام واویلا بچه‌ها خسته بودن چیکار میکرد بهم پیوسته بودن چیکار می‌کرد نمیخواست بذاره سیلی بخورن دستاشم بسته بودن چیکار می‌کرد 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini حال من از این خراب ترم بشه کسی نیس که سایه ی سرم بشه بدون عمه سفر نمیره که یه چیزی بگید که باورم بشه . دیگه از کسی سوال نمی کنم خودم و دیگه وبال نمی کنم بد جوری موی سرم کشیده شد عمه من زجر و حلال نمی کنم . زخمامو به عمه هام نشون دادم گوشواره هامو به ساربون دادم من باید بابامو امشب ببینم نمی خوام بیاد ببینه جون دادم . دخترت از عمه شرمنده میشه روزی صد بار میمیره زنده میشه بسکه هر کسی رسیده کشیده دس به موهام میزنم کنده میشه . دردای بی دوا مو چیکار کنم من نماز شبامو چیکار کنم هی به من میگن بدو نمیتونم آبله های پامو چیکار کنم . تو ندیدی آخه پژمردن مو سر به زیر بال و پر بردن مو وقتی از شتر می افتادم بابا عمه هم ندید زمین خوردن مو 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini