#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
جوادی و کرم و جودِ تو چه بسیار است
نگاه کن به گدایت ، اگر سزاوار است
تویی همان که ، نگفته ، به ما عطا کردی
گدا برای تو یک امشبی عزادار است
بدونِ لطفِ تو من تا ابد تهِ چاهم
من از تو مشهد و باب الجواد میخواهم
شبِ شهادتت آقا دلم خراسان است
گدا همیشه سرِ سفرهی تو مهمان است
کسی که مشکلِ خود را بیاورد اینجا
گره گشای حرم ، قلب و جانِ سلطان است
تو جانِ حضرتِ سلطانی ای امامِ جواد
امیرِ عالمِ امکانی ای امامِ جواد
تویی همان که وقارش وقارِ حیدری است
مقامِ تو ز خلایق مقام برتری است
مورخانِ تواریخ در کُتُب هاشان
نوشته اند جواد الائمه مادری است
شنید روضهی دیوار و در ز بابایش
به خشم و اشک و غضب ، میزند روی پایش
کسی که در همه عمرش فقیر را نان داد
کسی که زندگی اش را به مستمندان داد
چقدر سخت و غریبانه بین خانهی خود
به دستِ همسرِ خود ، همچو مجتبی ، جان داد
درون حجره لبت خشک و چشمِ تو تر بود
غریبیِ تو و اربابِ ما برابر بود
توهم چو جد خودت بین مُلک بغدادی
تو تشنه گوشهی حجره به خاک افتادی
کنیزکان همه کردند هلهله تا که
به شیعیان نرسد از تو آه و فریادی
خداروشکر سرت را کسی نبرد آقا
تنِ مطهرِ تو ، پشت و رو نشد با پا
ولی حسین تمامش اسیرِ غارت شد
به اهل خیمهی او بعدِ او جسارت شد
برهنه ماند تنِ غرقِ خونِ شاهِ حرم...
و سهم زینب و اهلِ حرم اسارت شد
(از زبان حضرت زینب)
حسین ، بعدِ تو من شهره ، بین هر شهرم
به دخترِ علی افتاد چشمِ نامحرم...
🔸شاعر:
#محمدحسین_چاوشی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
@shere_aeini
روی لب هایم گلِ لبخند می آید همی
غصه قطعا میرود ، حتی اگر باشد غمی
باده مینوشم ز جامِ حضرت حیدر کمی
تا که باشد مستی ام ، بر درد هایم مرهمی
حق علی و هو علی و قُل علی ، قطعا احد
ذکرِ او گویم ، صد و ده بار روزی ، تا ابد
شاهِ مردان است مولایم امیرالمومنین
با فقیران است ، آقایم امیرالمومنین
همدمِ امروز و فردایم امیرالمومنین
شکر لله هست بابایم امیرالمومنین
هرکسی شد واردِ این قلعهی مستحکمت
دور میگردد ، ز آتش یا جهنم ، آدمت
تو همانی که جزامی ، خانه ات مهمان شود
هرکه با تو مینشیند ، چهره اش خندان شود
بسکه خوش برخورد هستی ، درد هم ، درمان شود
دل اسیرِ صوتِ زیبای تو از قرآن شود
"بَینَهُم" هستی رحیم و مهربان و خنده رو
تو "اشداء علی الکفار" هستی با عدو
تا میایی معرکه ، میدان جهنم میشود
تیغ میچرخانی و یکصد نفر کم میشود
خون ، میانِ معرکه ، بارانِ نم نم میشود
بسکه کُشتی دشمنان را تیغِ تو خم میشود
گفته در شأن و مقامِ تیغِ تو پروردگار
لا فتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
تو علی هستی دگر شمشیر میخواهی چکار؟
میکنی با خشمِ خود یک لشکری را تار و مار
دشمنانت را هدایت میکنی در کارزار
تا که می آیی به میدان ، کل لشکر الفرار
دشمنان و کافران را میکشی قطعا ولی
تو حیاکردی نکشتی عمر و عاصان را علی
بینِ میدان مردِ جنگ و بین مردم بی ریا
تو کریمی و کرامت میکنی بر هر گدا
همنشین مردمی ، همبازیِ این بچه ها
نیست مثلِ تو کسی در این جهان عبدِ خدا
در مقامِ تو همین بس که تویی جانِ نبی
از زمان بچگی بودی به دامانِ نبی
گرچه تو شاهی ، ولی با مردمی! افتاده ای!
اهل حقی ، شیرِ میدانی ، یَلی ، آزاده ای
هرکجا هرکس کمک میخواسته ، آماده ای
چندباری دومی را هم نجاتش داده ای..!
لطفِ تو شد شاملِ حتی عَدُوّانت علی
ابن ملجم مینشیند بر سرِ خوانت علی
تو پدر هستی برای خاندانِ اهل بیت
عاشقانِ تو به کُلی میهمانِ اهلِ بیت
بسته شد جانِ گداهاتان به جانِ اهل بیت
شد غدیرِ خم عزای دشمنانِ اهل بیت
شد سرشته ، روح و جسمِ شیعه از آب و گِلَت
گفته در شأن تو ، پیغمبر حدیثِ منزلت
ای برادر یا که دامادِ پیمبر ، یاعلی
ای ولی الله و باب الله ، حیدر ، یاعلی
مسندِ تو در کنارِ حوضِ کوثر ، یاعلی
شأن تو در همسری ، زهرای اطهر ، یاعلی
ای دعای هر قنوت و هر نمازِ فاطمه
هیچکس جز تو نباشد هم ترازِ فاطمه
🔸شاعر:
#محمدحسین_چاوشی
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
_________________
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
پی دریا شدن چون رود غم آواره می آیی
به دست موج موج گریه از گهواره می آیی
چرا اینقدر آشوبی، نکن اینطور بیتابی
کمی دیگر در آغوش پدر آرام میخوابی
کلامی از تو شیرین میکند تلخی دنیا را
بیا و این دم رفتن زبان واکن بگو بابا!
ببوسد زودتر ای کاش گلبرگ دهانت را
که آتش میزند داغ تو قلب باغبانت را
به بزم تیرها، مردانه، بی شمشیر می آیی
تو که جنگی نداری بی کمان و تیر می آیی
عبای باغبان دشت سرخ از ردّ بارانست
گمانم غنچه نشکفته ای درگیر طوفانست
گلو باید بگیرد کام جان از چشمه ای دیگر
نمینوشد به جز خون آسمان از چشمه ای، دیگر
سپاه شب به کام خون کشیده رنگ و رویت را
بگو دیگر نمیبیند سپیدی گلویت را
تویی که از زمین با آرزوی ماه دل کندی
چرا در خواب نازت چشم هایت را نمیبندی
به روی خاک سوزان چشم هایت را ببندی کاش
میان سوختن، در خاک خوابیدن نخندی کاش
به معراج بلا سرمیگذاری روی سرنیزه
سرت آرام میگیرد به جای شانه بر نیزه
🔸شاعر:
#فاطمه_معصومی
____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
________________
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
صدای لالایی میاد از توی خیمه رباب
کبوتر کوچیک من گریه نکن آروم بخواب
بخواب شاید بارون دلش بسوزه یه کم بباره
بباره و عمو نره تا که برات آب بیاره
رقیه طاقت نداره ببینه اشکای تو رو
با دستای مهربونش گرفته دستای تو رو
الهی که من بمیرم تا تو رو اینجور نبینم
طاقت ندارم ببینم هی میزنی چنگ به سینم
سرباز کوچیکم بخواب بابا بیرون منتظره
میخواد که همراه خودش تو رو به میدون ببره
یادت باشه وقتی میری خنده نیاری رو لبت
تا نبینن خنده هاتو آدمای دورو برت
بذار ببندم رو سرت سربند یا فاطمه رو
پشت و پناهت فاطمه حالا دیگه پسر برو
🔸شاعر:
#حمیدرضا_عرب_زاده
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____________
#حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
از شبِ هفتم به اهل خیمه بستند آب را
تشنگیِ کودک شش ماهه برده تاب را
از دوچشمِ مادرش ، آری ، گرفته خواب را
او دراورده به گریه ، از عطش ، مهتاب را
کل خیمه در پیِ آبی برای این پسر
ما همه بودیم تشنه ، لکن اصغر تشنه تر
دشمنان با اشکِ چشمِ من ، تسبم میکنند
بی علی هستند و قطعا قبله را گم میکنند
شاید اینها بر منِ خسته ترحم میکنند
این غدیرِ خونیِ مارا کمی خُم میکنند
بردمش من اصغرم را سمتِ میانِ نبرد
هیچکس یک قطره آبی هم به ما هدیه نکرد
تازه ، من دیدم که تیری هم به سمتِ ما زدند...
کل لشکر تیر را دیدند و از خود جا زدند
تا سفیدیِ گلو ، چون ماه ، شد پیدا ، زدند
آب ، هیچ اصلا! چرا با تیر ، کودک را زدند؟
داشتم میگفتم از خشکیِ لب هایش ولی
آه... ، بدجوری به خود پیچید یک دفعه علی
گرچه لشکر خواستند آبی دهند ، اما نشد
هیچکس بهرِ کمک کردنِ به کودک پا نشد
اصغر از این همهمه حتی دو چشمش وا نشد
گفتم: اصغر رو زدم! شرمنده ام بابا ، نشد...
حال من ماندم میانِ خیمه و این دشمنان
مانده ام حیران و سرگردان ، میانِ این و آن...
کودکِ شش ماههی من ، سوخته بال و پرش
بین قنداقِ پر از خون است ، جسمِ اطهرش
روی یک دستم تنش ، برروی یک دستم سرش
حال بفرستم کدامش را برای مادرش؟
تیر خورده جای شیر و خواب رفته اصغرم
بهرِ خوابیدن ، علی را پشتِ خیمه میبرم
آرزو دارم نبیند مادرش این صحنه را
پیکرش در بین قنداق است و سر از تن جدا
خاک میکردم علی را در زمین کربلا
ناگهان هم مادرش آمد به پشتِ خیمه ها
کاش وقتی که میانِ خون نشستم ، بی پناه
مادرم هرگز نیاید گوشه ای از قتلگاه...
🔸شاعر:
#محمدحسین_چاوشی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
___
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
@shere_aeini
بین میدان غارت و جنجال میبینم فقط...
لشکری ، گِرد تنی بی حال میبینم فقط...
دیگران رفتند ، مانده شمرِ پست و خنجرش
روی سینه چکمهی دجال میبینم فقط...
از روی تل که مشخص نیست ، سویَت آمدم
هر طرف از پیکرت گودال میبینم فقط...
مصحفِ نورانیِ زینب که در خون خفته ای
آیهها را بر تنت پامال میبینم فقط...
گفت با من دخترت: عمه چرا اینگونه ای؟
قامتت را من شبیه دال میبینم فقط...
ذوالجناحت غرقِ خون ، از خونِ تو برگشته بود
مُردم از این صحنه ، خون در یال ، میبینم فقط...
آه... ، رفتی و کمی بعد از تو بیچاره شدیم
غارتِ گهواره و خلخال میبینم فقط...
🔸شاعر:
#محمدحسین_چاوشی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
@shere_aeini
لب تشنه غرق خون شدی آخر! زبانم لال
پا میکشی بر خاکِ دور و بر! زبانم لال
سرنیزه ها در پیکرت محکم فرو رفتند
محکم! چنانکه زرد شد پیکر! زبانم لال
میکرد اثر زهری که بر سرنیزه ها دادند
هر لحظه میشد حال تو بدتر! زبانم لال
شمر(لع) آمد و شد قتلگاهت گوشۂ گودال
زد بیهوا بر حنجرت خنجر! زبانم لال
افتاد بی رحمانه موهایِ تو در دستش
افتاد یک گوشه تنت بی «سر»! زبانم لال
انگشتِ تو افتاد زیر تیغِ یک نامرد
شد غرقِ در خونِ تو انگشتر! زبانم لال
یک لحظه بین خاک و خون چشمت تکانی خورد
از داغ تو افتاد تا خواهر! زبانم لال
می بُرد با خود خاطراتِ خوبِ مادر را
پیراهنت را بُرد! ای مادر! زبانم لال...
رفتند و برگشتند! دیدم حرمله(لع) هر بار...
انداخت نعلِ تازه ای دیگر! زبانم لال!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
_______
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
@shere_aeini
روضه سنگین شده ای کاش که لب وا بشود
بهرِ روضه همه اسبابِ ..مهیّا بشود
سینه ات جای بلندی ست نبینم که کسی
دور از شان و ادب روی تنت پا بشود
زیرِ چکمه که فتادی نفَسم سخت گرفت
به کمک آماده ام تا دمت احیا بشود
تشنه لب ناله نزن مادرم از راه رسید..
نگرانِ نَفَست حضرت زهرا بشود..
تیرها را که شکست روی تنت جای گرفت
قاتل است آمده تا صاحبِ سودا بشود
بدنت را که به رو کرد دلم ریخت بهم..
کاش می شد که کمی با تو مدارا بشود
اشکِ چشمانِ مرا کاش پذیرا بشوی
زخم با اشک گمانم که مداوا بشود
دست و پا می زنی و زینبِ تو کرده دعا
کاش محشر به همین ثانیه برپا بشود
بعد از این خوردنِ آب است حرام ای تشنه
خواهرت کاش شهیدِ لبِ دریا بشود
🔸شاعر :
#محسن_راحت_حق
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
@shere_aeini
مقتل آورده است ظهر دهم
از بلندای مرکب افتادی
آه!در ازدحام تیر و سنان
پیش چشمان زینب افتادی
از بلندی که بر زمین خوردی
آسمان ها شنید آهِ تو را
نامروت گرفت عبایت تا
بکشد سمت قتلگاه..،تو را
تهِ گودال گیر کردی حسین
نیزه ها بر پر تو می خوردند
تا که قلب تو را بسوزانند
سمت خیمه هجوم می بردند
دور و اطراف پیکر تو شلوغ...
روی جسم تو رفت و آمد بود
بارش سنگ های وحشی ها
سمت پیشانی تو بی حد بود
پیر مردی عصا به دست آمد
بندِ قلبِ حرم گسست آخر
به سر و صورت مطهر تو
آنقَدَر زد..،"عصا" شکست آخر
هرکسی هرچه داشت در گودال
به روی جسم نیمه جانت کاشت
این سنان مست بود که نیزه
جای جسم تو در دهانت کاشت
مقتل آورده است دست عدو
پنجه در آیه های مویت کرد
آه از آن دمی که شمر رسید
با نوک چکمه پشت و رویت کرد
فاطمه لحظه ای رسیده که شمر
حوصله اش از گلوت سر رفته
وای از گردن تو..،کنترلِ
خنجر از دست شمر در رفته
چِقَدَر ذبح تو زمان برده
مادرت چندبار رفت از حال!
شمر هنگام ظهر آمده بود...
دم مغرب درآمد از گودال
هرکه یک تکّه از تو را می خواست
سر پیراهن تو بلوا شد
بین خولی و دار و دسته ی شمر
سَرِ سر بُردن تو دعوا شد
خاتَمَت گیر می کند آقااا
زیر سُم پیکر تو را بِبَرَند
قبل از آنی که ساربان برسد
کاش انگشتر تو را بِبَرَند
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
______________
#شام_غریبان #حضرت_زینب
@shere_aeini
عصر دراتش خیمه دل پیغمبر سوخت
آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت
نه فقط دامن طفلان نه فقط معجرها
گوشه ی خیمه عبا سوخت تن اکبر سوخت
وسط سرخی آتش دل زینب اما
یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت
بعده ها کنج خرابه به پدر دختر گفت
تو نبودی کمکم روی سرم معجر سوخت
از غم سوختن اهل حرم بود اگر
نیمه شب امدو در کنج تنور آن سر سوخت
خیمه ها سوخت و باد امدو خاکستر رفت
دشت ارام شد اما دل یک مادر سوخت
دید ازاد شده اب ولی طفلش نیست
ناله زد از جگرو یاد لب اصغر سوخت
___
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
خیره شدم دوباره به دستانِ مرتضی
جمع اند بین میکده مستان مرتضی
بفرست بر گلش صلوات محمدی
امشب رسید فخر پدر! جانِ مرتضی
زینب رسیده فاطمه جلوه نما شده
جشنی درونِ عرش خدا هم بپا شده
دختر رسیده بهرِ همین خانواده باز
دنیا ، بیا و با گلِ این خاندان بساز...
مولای برای شکرِ همین هدیه رفته تا
در مسجدِ مدینه اقامه کند نماز
روی دو چشمِ حیدر کرار ، جای او
تحفه بیاید از طرف حق برای او
از روی او ملائکه گردند بهره مند
دستان او شفاست ، پر قنداق را نبند
در دستِ کُلِ خانه فقط گریه کرده است
اما ز روی حضرت ارباب دل نکند
فهمیده شد چرا گُلِ این خانه میگریست!!
آغوشِ هیچکسی برایش حسین نیست...
شمس و قمر همه ز مطیعان کوی او
با هیبت است مثل پدر خُلق خوی او
بوی بهشت میدهد این دخترِ علی
البته نه ، که بوی بهشت است بوی او
زینب علیم و عالمهی بی معلم است
با خطبه هاش هیمنهی کفر را شکست
گرچه به شام و کوفه دلش داغدار بود
او کوه استوار و عدو بیقرار بود
شمشیر که نداشت ولی با زبانِ خود
در شام و کوفه حیدرِ با ذوالفقار بود
این جایگاهِ بی بدل از آن زینب است
هرکس به هیئت آمده بر خوان زینب است
🔸شاعر:
#محمدحسین_چاوشی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
به مناسبت اولین سالگرد شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی
@shere_aeini
نامِ تو نُقلِ هر دهان شده است
چون ، تو بسیار مهربان بودی
تو برای کسی که مشکل داشت
همچو یک ابر ، سایبان بودی
خُلق و خوی تورا که هرکس دید
عاشقِ تو شده ست بی کم و کاست
جسمِ تو با زمینیان بوده
روحِ گسترده تو پیشِ خداست
مثل شب های دیگرِ هرماه
خواب بودیم و تو ولی بیدار
روحَت انگار باخبر بوده
تشنه بودی برای این دیدار...
ساعت یک ، در آن شبِ جمعه
روحِ سردار جاودانی شد
صبح جمعه اواسط دی ماه
خبر آمد که آسمانی شد
بعد از او خیره ام به تصویرش
دلِ من شد اسیرِ لبخندش
رهبرم گفت آن شبِ جمعه
شهدا در بغل گرفتَندش
دستِ روی چمن گواهی داد
جسمِ سردار اربا اربا شد
تا تنش را میانِ خون دیدم
سفرهی روضه دلم وا شد
دست هایش شبیه سقا بود
کُل جسمش مشابهِ اکبر
سرِ او غرقِ خون شبیهِ حسین
دفنِ او هم شبانه چون مادر
خونِ سردار اولِ راه است
بینِ دستانمان بود سجّیل
قدس آزاد میشود قطعا
البته بعدِ حذفِ اسرائیل
شیعه خسته نمیشود هرگز
بهرِ امرِ ولی چو سربازیم
در مدینه برای شاهِ جمل
گنبد و بارگاه میسازیم
حاج قاسم دعایمان کن تا
ما شبیه تو روسفید شویم
کربلا زیر قبّهی ارباب
تو طلب کن که ما شهید شویم
🔸شاعر:
#محمدحسین_چاوشی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
کویر مثل گلستان شده ، هوا خوب است
و قدرت نبوی در حجاز مغلوب است
پیام وحی رسید و نبی به مردم گفت:
علی برای امامت چقدر مطلوب است
علی به اذن خدا بعد من امیر شماست
علی چراغ هدایت در این مسیر شماست
علی امیر دوعالم ، علی وصی خداست
علی ولی زمین و علی ولی سَماست
علی همیشه حق است ، حق است با حیدر
و شأن آیهی "اَکمَلتُ" در علی پیداست
همین که گفت علی هست بعدِ من مولا
یکعده از خودِ کفار پس زدند او را
علی که هست؟ همان که چه حرف ها خورده
علی که هست؟ همان که دل مرا برده
علی که هست؟ همان که مسیح با نامش
جلوی چشم همه زنده کرده صد مرده
غدیر آمد و عالَم گرفت بوی علی
خوشا بحال دلم ، گشته رامِ کوی علی
خراب کوی توام میکنی مرا آباد
بمیرد آنکه به غیر از امام خود دل داد
تمام ارثیه ای که به من رسید این است
غلام کوی تو هستم! مکن مرا آزاد
به لطف و رحمت حق ، شد دل گدا روشن
که شمع دل شده با عشق مرتضی روشن
مقام تو دهنِ دشمنِ تو را بسته
علی علی به زبان نبی ست پیوسته
همین که میرود حیدر به جنگ با اعداء
ز سرعتش ملکالموت میشود خسته
به یک اشاره و خشمش هزار سر افتاد
زمان جنگ ، ملک هم به دردسر افتاد
کسی که شهرهی عام است جنگ و پیکارش
کسی دوش نبی میشود سزاوارش
شبانه کوفه ، شبانه مدینه را میگشت
رسیدگی به فقیران فقط شده کارش
یقین که نان علی ، نانِ مُسکر است آری
ز سائلان علی ، دور باد بیماری
ز درد و غم شوم آزاد تا علی گویم
حوائج دلِ بیمار با علی گویم
به کوریِ همهی دشمنان آل الله
درون مسجد و میخانه یا علی گویم
پیاله پر شده ، ساقی چقدر مست علی ست
که مستیِ همه کون و مکان به دست علی ست
علی ندارد هرآنکس دلش سرای غم است
هزار بار بگو یاعلی ، هنوز کم است
کسی که رفته نجف ، درک میکند این را
صفای جنت الاعلی صفای این حرم است
نجف نرفته چه فهمی ز عاشقی دارد؟
بگو که از سرِ این عشق دست بردارد...
بهشت قلب گدا کوی مرتضی باشد
خوشا به حال دلی که پر از صفا باشد
برای نوکر این خانواده هم کافیست
که زیر سایهی گستردهی شما باشد
سیاه شد سحر من ، سیاه شد روزم
من از فراق حرم مدتیست میسوزم
🔸شاعر :
#محمدحسین_چاوشی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
کویر مثل گلستان شده ، هوا خوب است
و قدرت نبوی در حجاز مغلوب است
پیام وحی رسید و نبی به مردم گفت:
علی برای امامت چقدر مطلوب است
علی به اذن خدا بعد من امیر شماست
علی چراغ هدایت در این مسیر شماست
علی امیر دوعالم ، علی وصی خداست
علی ولی زمین و علی ولی سَماست
علی همیشه حق است ، حق است با حیدر
و شأن آیهی "اَکمَلتُ" در علی پیداست
همین که گفت علی هست بعدِ من مولا
یکعده از خودِ کفار پس زدند او را
علی که هست؟ همان که چه حرف ها خورده
علی که هست؟ همان که دل مرا برده
علی که هست؟ همان که مسیح با نامش
جلوی چشم همه زنده کرده صد مرده
غدیر آمد و عالَم گرفت بوی علی
خوشا بحال دلم ، گشته رامِ کوی علی
خراب کوی توام میکنی مرا آباد
بمیرد آنکه به غیر از امام خود دل داد
تمام ارثیه ای که به من رسید این است
غلام کوی تو هستم! مکن مرا آزاد
به لطف و رحمت حق ، شد دل گدا روشن
که شمع دل شده با عشق مرتضی روشن
مقام تو دهنِ دشمنِ تو را بسته
علی علی به زبان نبی ست پیوسته
همین که میرود حیدر به جنگ با اعداء
ز سرعتش ملکالموت میشود خسته
به یک اشاره و خشمش هزار سر افتاد
زمان جنگ ، ملک هم به دردسر افتاد
کسی که شهرهی عام است جنگ و پیکارش
کسی دوش نبی میشود سزاوارش
شبانه کوفه ، شبانه مدینه را میگشت
رسیدگی به فقیران فقط شده کارش
یقین که نان علی ، نانِ مُسکر است آری
ز سائلان علی ، دور باد بیماری
ز درد و غم شوم آزاد تا علی گویم
حوائج دلِ بیمار با علی گویم
به کوریِ همهی دشمنان آل الله
درون مسجد و میخانه یا علی گویم
پیاله پر شده ، ساقی چقدر مست علی ست
که مستیِ همه کون و مکان به دست علی ست
علی ندارد هرآنکس دلش سرای غم است
هزار بار بگو یاعلی ، هنوز کم است
کسی که رفته نجف ، درک میکند این را
صفای جنت الاعلی صفای این حرم است
نجف نرفته چه فهمی ز عاشقی دارد؟
بگو که از سرِ این عشق دست بردارد...
بهشت قلب گدا کوی مرتضی باشد
خوشا به حال دلی که پر از صفا باشد
برای نوکر این خانواده هم کافیست
که زیر سایهی گستردهی شما باشد
سیاه شد سحر من ، سیاه شد روزم
من از فراق حرم مدتیست میسوزم
🔸شاعر :
#محمدحسین_چاوشی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
به مناسبت سالگرد شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی
@shere_aeini
نامِ تو نُقلِ هر دهان شده است
چون ، تو بسیار مهربان بودی
تو برای کسی که مشکل داشت
همچو یک ابر ، سایبان بودی
خُلق و خوی تورا که هرکس دید
عاشقِ تو شده ست بی کم و کاست
جسمِ تو با زمینیان بوده
روحِ گسترده تو پیشِ خداست
مثل شب های دیگرِ هرماه
خواب بودیم و تو ولی بیدار
روحَت انگار باخبر بوده
تشنه بودی برای این دیدار...
ساعت یک ، در آن شبِ جمعه
روحِ سردار جاودانی شد
صبح جمعه اواسط دی ماه
خبر آمد که آسمانی شد
بعد از او خیره ام به تصویرش
دلِ من شد اسیرِ لبخندش
رهبرم گفت آن شبِ جمعه
شهدا در بغل گرفتَندش
دستِ روی چمن گواهی داد
جسمِ سردار اربا اربا شد
تا تنش را میانِ خون دیدم
سفرهی روضه دلم وا شد
دست هایش شبیه سقا بود
کُل جسمش مشابهِ اکبر
سرِ او غرقِ خون شبیهِ حسین
دفنِ او هم شبانه چون مادر
خونِ سردار اولِ راه است
بینِ دستانمان بود سجّیل
قدس آزاد میشود قطعا
البته بعدِ حذفِ اسرائیل
شیعه خسته نمیشود هرگز
بهرِ امرِ ولی چو سربازیم
در مدینه برای شاهِ جمل
گنبد و بارگاه میسازیم
حاج قاسم دعایمان کن تا
ما شبیه تو روسفید شویم
کربلا زیر قبّهی ارباب
تو طلب کن که ما شهید شویم
🔸شاعر:
#محمدحسین_چاوشی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
قلبِ من کنده شد از جا ، چاه دیدی که چه شد؟
پشتِ دربِ خانهی ما ، چاه دیدی که چه شد؟
گرچه من بی احترامی دیده ام خیلی ، ولی
محضرِ ام ابیها چاه دیدی که چه شد؟
هیزم آوردند گمراهانِ کافر پشتِ در
داغ شد مسمارِ درها چاه دیدی که چه شد؟
محسنم را دومی پشتِ درِ این خانه کشت
آه... با یک ضربهی پا ، چاه دیدی که چه شد؟
دست من را بسته که بودند ، زهرایم رسید
در شلوغی ها و دعوا... چاه دیدی که چه شد؟
پیش چشمان من و نامحرمان و کودکان
بر زمین افتاد زهرا(س) ، چاه دیدی که چه شد؟
داغِ من وقتی دوچندان شد که هنگام وداع
تازه دیدم بازویش را... چاه دیدی که چه شد؟
🔸شاعر:
#محمدحسین_چاوشی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini