eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.9هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ______________ @shere_aeini میان قافله من بیشتر یاد پدر کردم پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم میامد تازیانه بی مهابا سمت ما بابا شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم پس از آنشب که از ناقه به روی خاک افتادم چه شبهایی که با درد کمر تا صبح سر کردم من از دوش عمو عباس رفتم زیر دست زجر ببین از کربلا تا شام را با که سفر کردم تو را با گریه من میخواستم در تشت زر رفتی لبت را خیزران بوسید من خیلی ضرر کردم اگرکه سوخته گیسویم و زخمیست ابرویم از آن باشد که از کوی یهودیها گذر کردم تو دندانت شکسته من سرم عمه دلش بابا مپرس از من چرا این‌گفتگو را مختصر کردم تو را که در بغل دارم دگر بالا چه کم دارم مرا با خود ببر که چادر رفتن به سر کردم . 🔸شاعر: __________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از تیرگی شام دل اسمان گرفت وقت ورود شد نفس کاروان گرفت ذریه ی بتول اسیران سلسله باران سنگ بر سرشان ناگهان گرفت راسی که بود بر سر نیزه نشان عشق پیرزن یهودیه اورا نشان گرفت راهی نبود از در دروازه تا به کاخ از صبح تا غروب ولیکن زمان گرفت اشک سر بریده درامد که خواهرش جا در میان مجلس نامحرمان گرفت ای دختر علی چقدر داغ دیده ای این روزگار از تو چه سخت امتحان گرفت بازجر نانجیب  شبی روبرو شُدو اینگونه شد رقیه که لکنت زبان گرفت 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 @shere_aeini میان قافله من بیشتر یاد پدر کردم پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم میامد تازیانه بی مهابا سمت ما بابا شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم پس از انشب که از ناقه به روی خاک افتادم چه شبهاییی که با درد کمر تا صبح سر کردم تو را با گریه من میخواستم در تشت زر رفتی لبت را خیزران بوسید من خیلی ضرر کردم من از دوش عموعباس رفتم زیر دست زجر ببین از کربلا تا شام را با که سفر کردم اگرکه سوخته گیسویم و زخمیست ابرویم از ان باشد که از کوی یهودیها گذر کردم تو دندانت شکسته من سرم عمه دلش بابا مپرس از من چرا این‌گفتگو را مختصر کردم تو را که در بغل دارم دگر بابا چه کم دارم مرا با خود ببر که چادر رفتن به سر کردم 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini انگار بین زائرانت جای مانیست امسال هم‌ گویا نصیبم کربلا نیست آخر چه خاکی باید از این غم به سر کرد هجرا ن برای عاشقان کم از بلا نیست جامانده ها راهی به جز گریه ندارند جز اشک بر درد فراق ما دوا نیست رفتندو ما ماندیم با قلبی شکسته آری شکستن هم یقینا بی صدا نیست ما از حرم دوریم اما دل که داریم بُعد مسافت مانع دلداه ها نیست از دوست هر چه میرسد نیکوست اما ای دوست مارا طاقت این ابتلا نیست 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی سوخته در وسط شعله، پسِ در، نشدی فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت گل رویت به خدا لطمه ای از خار ندید پهلویت از نوک مسمارِ در، آذار ندید تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود در دل حادثه ها زخم به روی تو نخورد دست نامحرم بی رحم به روی تو نخورد هیفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت او نود روز غریبانه  در آن بستر سوخت 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سهم من از مصیبت جدم حساب شد پایم همینکه باز به بزم شراب شد مردانه بود بزمُ دلم یاد  عمه سوخت دیدم چقدر عمه ام  آنجا عذاب شد بسیار گریه کردم از این غصه که چرا ناموس کبریا به کنیزی خطاب شد میخواند جد من به لبش آیه های نور افسوس خیزران به لب او جواب شد تشتِ زر و شراب و سر و  کینه ی یزید اینها دلیل رفتنِ تاب از رباب شد وای از دمی که با کمک چادر رباب راس عزیز فاطمه پاک از شراب شد 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
سلامِ لحظه ی تحویلِ من به مقصد اوست به حضرت علی اصغر که عشق مَسند اوست چه افتخار عظیمی نصیب این قرن است هزاروچهارصدو یک حروف ابجد اوست 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به مناسبت به درک واصل شدن ابن ملجم چگونه دم نزنیم  از کرامتی علنی به پشت پرده نهان مانده قدرت حسنی وصیت پدری بود  در زمان قصاص یکی به من زده حاشا بر او  دوتا بزنی به ناز شصت خودش یکه تاز جنگ جمل کشید تیغ و یکی زد بر آن شقیِ دنی چنان به فرق سر او نشست ضرب حسن نوشته اند که شد پیکرش دو نیم تنی 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از روزگار شکوه به دلدار میبرم در محضرش گلایه ی بسیار میبرم صدبار توبه بردم و هر بار هم شکست یک توبه ی نصوح من اینبار میبرم از بس که در به در زدم و ماند بی جواب خسته شدم تکیه به دیوار میبرم دستم تهیست کاسه ی چشمم ولی پُراست آنرا برای شاه به دربار میبرم شاهی که هست ملجا درماندگانُ من یک کوله بار شوق به دیدار میبرم 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در کوچه وقتی سنگها بر صورتم خورد خیلی برای خواهر تو گریه کردم درازدحام کوچه های کوفه ، یادِ اهل وعیالِ مضطر تو گریه کردم تا مادران را در بر اطفال دیدم یاد رباب و اصغر تو گریه کردم وقت اذان ظهر دلتنگ تو بودم یاد اذان اکبر تو گریه کردم گفتم به طوعه که نرو در پشت ان در با روضه های مادر تو گریه کردم تا کاخ ان ملعون مرا با زجر بردند مردانه پای دختر تو گریه کردم در زیر لب گفتم به قربان سر تو از بام اینجا بر سرِ تو گریه کردم اینجا میا که آب هم فکر لبت نیست لب تشنه یاد حنجر تو گریه کردم 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================= @shere_aeini خِیری نبود اینجا به غیر از بی وفایی بر هر دری میشد زدم ، تا  تو نیایی در کوچه ها پای غم تو سنگ خوردم غصه چقدر از کوچه های تنگ خوردم این آسمان شهر کوفه بی ستارست دستان خالی در خیال گوشوارست طوعه پناهم داد تا از پا نیفتم در خانه اش تا صبح جز یارب نگفتم در خانه ی او غیرِ نور اصلا ندیدم نان داد  اما  من تنور  اصلا ندیدم گفتم به طوعه که به پشت در نیاید یک زن میان اینهمه لشگر نیاید پشت دری گفتم، مدینه یادم امد آن روضه ی مسمارو سینه یادم آمد هرچند اینجا جز به گریه سر نکردم هرچند آخر لب ز آبی تر نکردم تنهای تنها  پای عشقت ایستادم درس وفاداری به اهل کوفه دادم از من بیفتد  سر  زتو  یک ‌پَر نیفتد مسلم بمیرد  معجری از سر نیفتد از بام می افتم به تاب و تب نیفتی تو پیش چشم خواهرت زینب نیفتی جانان من از غم خبر داری نداری زینب کجا و کوفه و ناقه سواری من غصه دارم غصه طفل حسن را من دیدم اینجا نعل بر مرکب زدن را 🔸شاعر: =========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini اگه بازم اومدی سرای من یه عصا هدیه بیار برای من میدونی چرا نمیتونم پاشم آخه پا خورده به دست وپای من ممنونم که اومدی حالا دیگه به همه میگم  اینم  بابای من اِنقدر صدات زدم صدام گرفت پس ببخش در نمیاد صدای من یادته که میگرفتی دستمو حالا تو دست توعه شفای من خیلی خستم من میبندم چشامو تو  یکم لالا  بگو برای من من فقط تورو میخواستم از خدا حالا مستجاب شده دعای من میبینم عمه رو گریم  میگیره خیلی تازیانه خورد به جای من یه جاهایی  بی تو  بردن ماهارو که نه جای عمه بود نه جای من مجلس یزیدو یادم نمیره کاش میزد اون چوبُ رو لبای من 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سهم من از مصیبت جدم حساب شد پایم همینکه باز به بزم شراب شد مردانه بود بزمُ دلم یاد  عمه سوخت دیدم چقدر عمه ام  آنجا عذاب شد بسیار گریه کردم از این غصه که چرا ناموس کبریا به کنیزی خطاب شد میخواند جد من به لبش آیه های نور افسوس خیزران به لب او جواب شد تشتِ زر و شراب و سر و  کینه ی یزید اینها دلیل رفتنِ تاب از رباب شد 🔸شاعر: _______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini  هرآنکس حُبِّ حیدر را  تمنا می‌کند هر دم دلش را جایگاه عشق مولا  می‌کند هر دم کسی کز اشیاقِ دل نظر بر  دُرّ  می‌اندازد ثواب روُیت روی علی را می‌کند هر دم نجف عاشق‌ترین‌ها را به سوی خویش می‌خواند نجف‌رفته، هوای کوی مولا می‌کند هر دم علی‌ٌ حُبّهُ  جُنَّه، قَسیمُ النّار والجَّنَه ولایش جنت و دوزخ مُجزّا می‌کند هر دم رسول الله، افلاک است تحت منظرش اما خدا را در جمال "او" تماشا می‌کند هر دم مگر می‌شد به یک شب در چهل منزل یکی باشد علی هست آنکه حل این معما می‌کند هر دم شگفتی آفرین باشد، ولی المومنین باشد خداوند تعالی را هویدا می‌کند هر دم به ایوانش اگر رفتی، مباشی کمتر از خورشید که خورشید ارتزاق نور از اینجا می‌کند هر دم تمام آفرینش چشم بر دست علی دارد ولی مولا نظر بر دستِ زهرا می‌کند هر دم 🔸شاعر: ========================= 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کلامی را نمیبینم  که شاَنش را عیان سازد مگر لطف خدا جاری کلامی بر زبان سازد مقامی را که ممسوس است در ذات خداوندی چگونه میتواند چون منی آن را بیان سازد چگونه میتوان گفتن ز مولودی که میلادش دوباره روی احمد را در این عالم عیان سازد رُخش احمد قدش حیدر نفسهایش مسیحایی خدا آورده اورا تاکه رشک انس و جان سازد از آن خُلق کریمانه که ارث از مجتبی برده تواند از کرم دریا کران تا بی کران سازد جنان آمد پدید از گوشه ی لبخند بابایش در آغوش پدر خندد جنانی در جنان سازد پِی آب حیاتندو نمیدانند اگر خواهد جهان پیر را با یک نگاه خود جوان سازد اگر افتاده از پایی بزن درب سرایش که زِ هَر افتاده گیرد دست از او یک قهرمان سازد دلا غافل مشو یکدم ز الطاف علی اکبر که هر چه از خدا خواهی علی اکبر همان سازد پدر آمد به بالینش که ای سرو رشید من مخواه اینگونه داغ تو قد من را کمان سازد 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هرآنکس حُبِّ حیدر را تمنا میکند هر دم دلش را جایگاه عشق مولا میکند هر دم کسی کز اشیاق دل نظر بر دُرّ می اندازد ثواب روُیت روی علی را میکند هر دم نجف عاشق ترینها را به سوی خویش میخواند نجف رفته هوای کوی مولا میکند هردم علی‌‌‌‌ حُبّهُ جُنَّه قَسیمُ النّار والجَّنَه ولایش جنت و دوزخ مُجزّا میکند هردم رسول الله که افلاک تحت منظرش باشد خدا را در جمال او تماشا میکند هردم به یک شب در چهل منزل مگر میشد یکی باشد علی هست انکه حل این معما میکند هر دم شگفتی آفرین باشد ولی المومنین باشد خداوند تعالی را هویدا میکند هردم به ایوانش اگر رفتی مباشی کمتر از خورشید که خورشید ارتزاق نور از اینجا میکند هردم تمام آفرینش چشم بر دست علی دارد ولی مولا نظر بر دستِ زهرا میکند هردم 🔸شاعر: ======================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ============================== @Shere_aeini اگه بازم اومدی سرای من یه عصا هدیه بیار برای من میدونی چرا نمیتونم پاشم آخه پا خورده به دست وپای من ممنونم که اومدی حالا دیگه به همه میگم اینم بابای من اِنقدر صدات زدم صدام گرفت پس ببخش در نمیاد صدای من یادته که می‌گرفتی دستمو حالا توو دست توئه شِفای من خیلی خستم من می‌بندم چشامو تو  یکم لالا بگو برای من من فقط تورو می‌خواستم از خدا حالا مستجاب شده دعای من می‌بینم عمه رو گریَم می‌گیره خیلی تازیونه خورد به جای من یه جاهایی بی تو بردن ماهارو که نه جای عمه بود، نه جای من مجلس یزیدو یادم نمیره کاش می‌زد اون چوبُ رو لبای من 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار =========================== @shere_aeini غریبانه دستی به مویت کشیدم پس از آن عبا را به رویت کشیدم نمیشد که با تیر خاکت کنم خودم تیر را از گلویت کشیدم 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ========================== @shere_aeini    عصر در آتشِ خیمه دل پیغمبر سوخت آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها گوشه‌ی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت وسط سرخی آتش دل زینب اما یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت بعدها کنج خرابه به پدر دختر گفت: تو نبودی کمکم، روی سرم معجر سوخت از غم سوختن اهل حرم بود اگر نیمه‌شب آمد و در کنج تنور آن سر سوخت خیمه‌ها سوخت و باد آمد و خاکستر رفت دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت دید آزاد شده آب! ولی طفلش نیست ناله زد از جگر و یاد لب اصغر سوخت 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini