eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22هزار دنبال‌کننده
632 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini صدای گریه تان پیر کرده عالم را بیا که با تو بپوشم لباس ماتم را هزار شکر نمردم که باز میبینم کتیبه های عزا ؛ مشکی محرّم را برای عمه خود تا که روضه میخوانی به گریه شعله زنی دودمان آدم را دخیل بسته ام امسال قبل جان دادن ببینم اشک تو را روضه مجسّم را به نور خویش عزاداری مرا پُر کن به سایه ات بپذیر از گدات این کم را مرا شبیه شهیدان شهید عشقت کن به بال شوق و بصیرت بگیر دستم را بیا ؛به رفیقان رفته ام سوگند که با تو بگریم تمام این غم را  🔸شاعر: ____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آسمان است و خسوف قمرش معلوم است غربت بی حد او از سفرش معلوم است کوله بار سفر آخرتش را بسته از مناجات و نماز سحرش معلوم است موی آشفته و اوضاع به هم ریخته اش با عبایی که کشیده به سرش معلوم است دو قدم راه نرفته چقدر می افتد ناتوان بودنش از زخم پرش معلوم است به زمین خوردن او ارثیه ی مادری است درد پیچیده به پهلوش اثرش معلوم است وسط حجره ی در بسته به خود می پیچد اثر زهر به روی جگرش معلوم است خواهرش نیست ببیند چه سرش آمده است ولی از حالت بغض پسرش معلوم است لب او سرخ شد اما به خدا چوب نخورد مجلس شام به چشمان ترش معلوم است روی خاک است ولی زیر سم اسب نرفت روضه ی عصر دهم در نظرش معلوم است 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
آمنه پرچم توحید برافراشته ای آفرین، دست مریضاد، که گل کاشته ای 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
آمنه پرچم توحید برافراشته ای آفرین، دست مریضاد، که گل کاشته ای 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini     ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است در بین نوکران علی جا شدن خوش است دریا علی و قطره تمامی کائنات قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است ما بی علی محلّی از اِعراب نیستیم با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است یک «یا علی» بگو که مسیحا دمت کنند یک «یا علی» بگو که مسیحا شدن خوش است قبله علی و قبله نما فاطمه بُوَد در روبروی کعبه فقط تا شدن خوش است سوگند می خورم به علی که در این جهان تنها گدای حضرت زهرا شدن خوش است سلمان شدن همان و سلیمان شدن همان با نوکری فاطمه آقا شدن خوش است تنها گلی که سر سبد خلق عالم است روح دو پهلوی نبی الله خاتم است آمد کسی که خیر کثیر پیمبر است خیر کثیر ... نه ... نه ... به والله کوثر است بی فاطمه که شیر خدا همسری نداشت بی شک و شبهه فاطمه همتای حیدر است وقتی علی و فاطمه آیینه ی هم اند با این حساب فاطمه هم مرد خیبر است حتی ابونعیم و سیوطی نوشته اند: از مریم و خدیجه و حوا هم او سر است من مانده ام که روز جزا او چه می کند با چادری که سایه ی صحرای محشر است محشر مقام فاطمه محشر به پا کند روز جزا شفاعت او چیز دیگر است تنها نه مادر حسنین ... مادر همه است روز تولدش به خدا روز مادر است اخلاص و قدر و فاطر و نور و تبارک ست میلاد با سعادت کوثر مبارک است 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از همان ابتدایت ای آقا شده ام آشنایت ای آقا  من فقیر و یتیم و مسکینم من گدایم گدایت ای آقا با ظهور هلال ماه رجب می شوم مبتلایت ای آقا می شود پهن بین هر خانه سفره های غذایت ای آقا دست و دل بازیت چه بسیار است کرده غوغا عطایت ای آقا پدر و مادرم به قربانت همه چیزم فدایت ای آقا تا زمانی که من نفَس دارم می نویسم برایت ای آقا   می نویسم که خیلی آقایی می نویسم که یابن الزهرایی   تویی «آقا» و ما همه «بنده» ظرف ما از وجودت آکنده  مهبط الوحی و معدن العلمی علم در پیش تو سرافکنده  نه که یک مرتبه ... هزاران بار داده ای تو خبر ز آینده هادی راه ما احادیثت نظراتت همیشه سازنده کوری چشم دشمنان حسود تویی آن آفتاب تابنده ... ...که همیشه هدایتت باقی است پرتو نور توست پاینده کافی است تا کمی اشاره کنی شیر در پرده می شود زنده تویی آن کس که می زند زانو پیش پای تو شیر درّنده   چه کسی گفته که تو بی یاری؟! لشکری از فرشتگان داری   با وجود تو کیمیا دارم خوش به حالم که من تو را دارم حال و روز مرا ببین آقا شوق دیدار سامرا دارم دل من لک زده برای حرم تا بیایم حرم، دعا دارم مطمئنّم که می رسم پابوس چون که یار گره گشا دارم نوکری روسیاه و بد داری دلبری خوب و باوفا دارم با دعای تو بچه هیأتی ام بین هیأت«بروـ بیا» دارم می زنم لطمه بر سر و صورت در عزای تو من عزادارم   بعد از آنی که زهر نوشیدی به خودت بین حجره پیچیدی   باز هم رنج بی حساب ای وای باز هم روضه و عذاب ای وای بی حیاهای مست و لایَعقل کارشان کار ناصواب ای وای بی اجازه هجوم آوردند به در بیت آفتاب ای وای نیمه ی شب شبیه اجدادت می دویدی چه با شتاب ای وای پشت مرکب کشان کشان رفتی وَ شدی نقش بر تراب ای وای وارث حیدری و جا مانده روی دستت رد طناب ای وای چیده شد در مقابل چشمت جام های پر از شراب ای وای   با تماشای بزم باده و جام زنده شد خاطرات مجلس شام   روضه می خواند و بر دهان می زد آتش روضه را به جان می زد با همان سوز سینه و اشکش تیشه بر ریشه ی خزان می زد روضه ها روضه های سختی شد چه گریزی در آن میان می زد! ... ... خنده های یزید بی احساس طعنه هایی به جدّمان می زد جلوی چشم دخترش، نامرد ...   ... به لبش چوب خیزران می زد ناله می زد تو را خدا بس کن ولی عمداً چه بی امان می زد می دوید او به سمت بابایش به روی خود دوان دوان می زد به عموجان خود توسل کرد حرف هایی به پهلوان می زد   ناگهان مثل فاطمه افتاد عاقبت از غم پدر جان داد   🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini وقت جدایی من و ماه صیام شد یعنی غروب طلعت این بار عام شد   دارد بساط ماه خدا جمع می شود آه درون سینه ی ما مستدام شد توشه برای روز جزا برنداشتم! فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد   یادش به خیر ... سوز مناجات نیمه شب وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد   یادش به خیر ... لحظه ی افطار ... تشنگی نام حسین گفتن ما التزام شد   دست ادب به سینه نهادم به سوی او اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد   وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان بر زخم بی شمار تنش التیام شد   هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت وقتی میان قتلگهش ازدحام شد 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini طاق ابرویت مرا سمت مصلی می کشد اشک، چشمان تو را مانند دریا می کشد از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری عکس مشکی را به روی خاک صحرا می کشد ماه جایش آسمان است علتش این است اگر آسمان دارد تو را بالا و بالا می کشد یک عمود آهنین آمد سرت پاشیده شد ناله ات امّ البنین را دارد این جا می کشد راهزن هایی که دور پیکرت حلقه زدند کارشان در علقمه دارد به دعوا می کشد تا رسیدم پیش تو دیدم که یک دست کبود یک به یک از پیکر تو تیرها را می کشد سینه و پهلوی تو بوی مدینه می دهد می کشی درد عجیبی را که زهرا می کشد رفتی و چشمان هرزه روی زینب باز شد نا نجیبی بی حیایی را به معنا می کشد 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini وقت نزول رحمت حق از سحاب شد یعنی که جام دیده ما پُر شراب شد مستی ما به رتبه اعلی رسیده است آن گونه که دل همه ما خراب شد زهراترین ستاره زهرا طلوع کرد نوری دمید و قبلگه آفتاب شد بعد از طلوع مِهر رخش دل جلا گرفت در ذره ذره‌های دلم انقلاب شد امشب خدا برای علی حیدر آفرید زیباترین دعای علی مستجاب شد یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه‌اش حسین از شدت بزرگی‌اش عالی جناب شد از بس که شأن و منزلتش پر بها بود وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد آمد ندا که نام دل آراش زینب است این گونه شد که زینت بابا خطاب شد قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید از او سعادت دو جهان را طلب کنید ما از ازل گدای پریشان زینبیم شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس  یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم ما را خرید و نوکر اربابمان نمود  ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم طعم شراب کوثری او زبانزد است  مست و خراب باده جوشان زینبیم با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود  ما قوم در به در، همه سلمان زینبیم حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است  تا روز حشر ما همه حیران زینبیم مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود  مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد  دلداده‌های رزم نمایان زینبیم مانند مرد باشد اگر چه که خانم است خون علی میان رگش در تلاطم است او آمده زمین و زمان را تکان دهد مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد او آمده که با کرم کردگاریش با نور خویش بر سر ما سایه‌بان دهد او آمده که آیه‌ای از «هل اتی» شود بر دست‌های خالی ما آب و نان دهد او آمده که با نخی از تار چادرش بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد او آمده پیمبر خورشید طف شود در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد او آمده که حق خودش را ادا کند یعنی به راه عشق، دو تا نوجوان دهد او آمده برای حسین خواهری کند او آمده که خواهریش را نشان دهد خواهر ـ برادری که عزیز دل هم‌اند تنها همین دو عاشق و معشوق عالم‌اند هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست دار و ندار تو همه وقف حسین بود مانند تو به پای برادر نبود و نیست حتی تو از عصاره جانت گذشته‌ای در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست بر شانه صبور تو بار رسالت است مانند تو کسی که پیمبرنبود و نیست در ذیل خطبه‌های فصیح تو گفته‌اند: اصلاً کسی شبیه تو حیدر نبود و نیست شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست زینب شدی که زینت شیرخدا شوی یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی این بس بُوَد که عالمه بی معلمی هر دختری که دختر زهرا نمی‌شود هر بانویی که زینب کبری نمی‌شود دار و ندار حضرت حیدر، مجلله جز تو کسی که زینت بابا نمی‌شود وصف و مدایح همه خاندانتان در فهم و عقل ما به خدا جانمی‌شود پرونده زمین و زمان،زیر دست توست بی اذن تو که نامه‌ای امضا نمی‌شود صبر و ادب به پای تو قد خم نموده‌اند این واژه‌ها بدون تو معنا نمی‌شود دریا اگر مرکب وگل‌ها قلم شوند یک شمه از فضائلت انشا نمی‌شود عیسی به نام نامی تو می‌دهد شفا بیخود مقام او که مسیحا نمی‌شود شأن ومقام حضرت مریم ز مهر توست بی مهر تو که بانوی دنیا نمی‌شود صدیقه و زکیه و تندیس عفتی تو گوهر مقدسه بحر عصمتی آیینه تمام کمالات مادری یادآور جلال وکمال پیمبری مستجمع جمیع صفات علی تویی یعنی تویی علی و علی تو، چه باوری؟ حیدر اگر به شهر علوم نبی در است بانو!تو هم به شهر وصال حسین، دری وقتی به روی دست نبی گریه می‌کنی چشم انتظار دیدن روی برادری در پای درس مادر خود پا گرفته‌ای بیخود نشد که عالمه آل حیدری علم لدنی تو گواه کمال توست الحق که از سلاله زهرای اطهری با هر کلام خود به عدو تیغ می‌کشی در رزم خود شبیه برادر، دلاوری با قدرتت به قله دل‌ها علم زدی فتح الفتوح آل علی را رقم زدی ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب‌ها مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب‌ها با هر خطابه تو علی زنده می‌شود مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب‌ها وقتی که با حسین خودت حرف می‌زنی پیچیده می‌شود همه جا عطر سیب‌ها ای یادگار فاطمه، علیا مخدره زهرا نسب شدی که شوی از نجیب‌ها وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است اصلاً نیاز نیست وجود طبیب‌ها با نام تو تمامی حاجات ما رواست ای بهترین تجلی «امن یجیب‌ها».. اسلام با حضور تو ریشه دوانده است عالم از این شهامت تو مات مانده است زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم زینب اگر نبود دگر کعبه‌ای نبود باور کنید روح دعا هم نداشتیم زینب اگر نبود، میان کتاب حق جایی برای سوره مریم نداشتیم زینب اگر نبود کرم زاده‌ای نبود مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم زینب اگر نبود به دنباله حسین جایی برای واژه «جانم» نداشتیم این حرف آخر است که امشب قلم نوشت زینب اگر نبود محرم نداشتیم 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aei
🏴 اشعار ============================== @Shere_aeini می آید آخرسر، سرت ... چیزی نمانده تا جان بگیرد دخترت ... چیزی نمانده با چادری گلدار و سنجاق و عروسک می آید این جا مادرت ... چیزی نمانده خورشید ویرانه قدم رنجه نمودی دیر آمدی از اخترت چیزی نمانده «عجّل وفاتی» گفتنم را که شنیدی از عُمر یاس پرپرت چیزی نمانده من خواب دیدم که در آغوش تو هستم حالا ولی از پیکرت چیزی نمانده داری نگاهم می کنی با چشم بسته از پلک چشمان ترت چیزی نمانده لکنت زبانم علتش سیلی زجر است از نور چشم کوثرت چیزی نمانده با تازیانه روز و شب مأنوس بودم یعنی که از نیلوفرت چیزی نمانده سنگ و تنور و نعل و نیزه ... علت این هاست که ای پدر! از ظاهرت چیزی نمانده لعنت به شمر و خنجر کُندش ... چرا که بابای من! از حنجرت چیزی نمانده حرف کنیزی شد، عمو از نیزه افتاد طوری که از آب آورت چیزی نمانده 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini طاق ابرویت مرا سمت مصلی می کشد اشک، چشمان تو را مانند دریا می کشد از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری عکس مشکی را به روی خاک صحرا می کشد ماه جایش آسمان است علتش این است اگر آسمان دارد تو را بالا و بالا می کشد یک عمود آهنین آمد سرت پاشیده شد ناله ات امّ البنین را دارد این جا می کشد راهزن هایی که دور پیکرت حلقه زدند کارشان در علقمه دارد به دعوا می کشد تا رسیدم پیش تو دیدم که یک دست کبود یک به یک از پیکر تو تیرها را می کشد سینه و پهلوی تو بوی مدینه می دهد می کشی درد عجیبی را که زهرا می کشد رفتی و چشمان هرزه روی زینب باز شد نا نجیبی بی حیایی را به معنا می کشد 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini جاده‌ی وصل علی و فاطمه هموار بود لحظه‌ی پرواز روح حیدر کرّار بود رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانی‌اش یعنی این که جوشش زخم سرش بسیار بود گوشه‌ی خانه به سر قرآن گرفته زینبش بر لبش امّن یجیب و ذکر استغفار بود چند باری از سر شب تا سحر از حال رفت گوییا آماده‌ی رفتن به سوی یار بود بعد زهرا روز خوش هرگز ندیده مرتضی در گلویش استخوان و بین چشمش خار بود! یک نگاهش بر حسین و زینب و عبّاس بود یک نگاه دیگرش هم بر در و دیوار بود غصّه‌ی خانه‌نشینی و غم سی ساله‌اش پیش چشمش می‌گذشت و غرق این افکار بود ماجرای کوچه و روی کبود فاطمه مثل یک دیوار خانه بر سرش آوار بود آن چه که شیر خدا را بر زمین انداخته ضربه‌ی تیغ عدو نه... تیزی مسمار بود ... آمد استقبال او با شاخه‌ی گل، همسرش روی دستش غنچه‌ی شش ماهه‌ی خون‌بار بود 🔸شاعر: ____________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini