#امام_حسن_عسکری #مدح_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
در شب میلاد تو دارایی ام
گشته اینکه مثل تو زهرایی ام
از گدایی های پیش اهل بیت
افتخارم اینکه سامرّایی ام
در گداییِ من و اسم شماست
علتی دارد اگر آقایی ام
در حرم دیدم شده خیلی شلوغ
پیش تنهایی تو تنهایی ام
قسمتم کن بازهم کاری کنم
دارد از کف می رود کارایی ام
بسکه گرم از لحظه ی وصل توام
سرد خواهد شد کنارت چایی ام
قسمت عالم دو تا شش گوشه شد
من در این تکرار، پایینْ پایی ام
با تمام خویش سویت آمدم
چون فروش عید استثنایی ام
سیرتی درشأن درگاهت نشد
چون گرفتم صورت از دارایی ام
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
@shere_aeini
از دل بیتاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت
از تنت تا بعد هفده روز، سَم بیرون نرفت
خانهی «موسی»* بدون طور، کوه نور شد
نور در واقع ز بیتالنور هم بیرون نرفت
بعد شادی -آن رفیق نیمه راه- از سینهام؛
هرچه گفتم غم برو، غم از دلم بیرون نرفت
از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت
چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت
چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح
هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت
درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است
مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت
ای دل اندر صحنهایش از پریشانی منال
مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت
دست پُر گرچه نیامد هیچکس اینجا ولی
دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت
از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛
دست خالی از خیابان اِرَم بیرون نرفت
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
@shere_aeini
احساس می کردم که درخاک خراسانم
در مِلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم
روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود
هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم
از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود
شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم
دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها
دنبال یک قالب برای روح عریانم
درمحضر باب الحوائج حس من این است
با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم
دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم
در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم
یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی
از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم
تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من
باید خودم را دور این مرقد بگردانم
وقتی که درهای حرم را خادمان بستند
احساس کردم سیزده شب توی زندانم
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
@shere_aeini
تنت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد
مسیر روضه از اول به مادر ربط پیدا کرد
تو را برروی تخته پاره ای تشییع کردند و
به نوعی روضه با تابوت کوثر ربط پیدا کرد
سه روز آن جا که جسمت ماند در گرما به روی خاک
تنی با سر به آن مظلوم بی سر ربط پیدا کرد
نیاوردند نیمه شب سرت را غرق خاکستر
از اینجا روضه ی بابا به دختر ربط پیدا کرد
گریز روضه را اول زدم،با «نیمه شب» این شعر
درآخر تازه با موسی بن جعفر ربط پیدا کرد
همان«نیمه شبی» که یا رضا گفتی و این مقتل؛
به سطر رفتن جانسوز اکبر ربط پیدا کرد
میان ربط هایی که به هم دادم نفهمیدم
چگونه روضه ی اکبر به اصغر ربط پیدا کرد
نفهمیدم چه پیش آمد فقط دیدم که ملعونی؛
نشست و آخرش خنجر به حنجر ربط پیدا کرد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#رسول_اکرم #بصیرت #مبعث
@shere_aeini
.
نه اینکه سوره ابوطالب است و آیه علی ست
چنانکه قبل علی بوده مبتدای علی ست
همین که لب به سخن باز می کند انگار
هِجا هِجای نبی و صدا صدای علی ست
به استناد حدیث،او پدربزرگ همه است
فقط به خاطر این که پدر برای علی ست
به استناد به اصلاب شامخه،انگار
دلیل پاکی او نیز در ازای علی ست
پدر که جای خودش،جنتش شده تضمین
به روز حشر هر آنکس که آشنای علی ست
بریده باد زبانش کسی که مُشرک گفت؛
به آنکه حد پرستیدنش خدای علی ست
رضایت پسرش در رضایت پدر است
رضای حضرت حق هم که در رضای علی ست
چنانکه بردن نامش گره گشای همه ست
دعا به حق پدر هم گره گشای علی ست
شب مَبیت به بستر،غدیر بر منبر
علی به جای نبی و نبی به جای علی ست
نگو بهشت که عرش است زیر نعلینش
به روی دوش نبی چون که رد پای علی ست
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مدح_امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
.
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایتِ خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت،آفتاب؛
از کار سَروَری جهان برکنار شد
اینگونه صبح سوم شعبان به خاطرت
هر سال از طلوع خودش شرمسار شد
یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال
خورشید در غروب خودش خانه دار شد
با علت سپید و سیاهی چشم تو
پلکت دلیل گردش لیل و نهار شد
درمجلسی که گیسوی تو درس میدهد
بوی بهار موی تو شرح بِحار شد
نام حسین پهن شد و بین سین آن
جبریل شد زمینی و فُطرس شکار شد
ترویج گشت در شب میلادت این مَثَل
گاهی گلی بهانه ی فصل بهار شد
گفتم «حسین» پس همهی قُم قُمار شد
گفتم «حسین» مِی وسط خُم خُمار شد
با یا غفور و یا احد و یا صمد نشد
با «یاحسین» نَفْس ولیکن مهار شد
«وحشی بافقی» اگر «اهلی» شد از تو شد
«انسانی» فخیم غمش «سازگار» شد
هم یا حسین بوی «گلاب وگل» آفرید
هم یا حسین ریشه ی «نخل» چهار شد
مجبور بودم از تو بگویم در این غزل
این جبر درنهایتِ امر،اختیار شد
دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو
درکربلا ز خاک درآمد مِنار شد
نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش
هرکس به روضه ی علی اکبر دچار شد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
=================================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_عباس #مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
نه اينكه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست سرزده يك آفتاب از دستش
براى ثبت نگين عقيق عباسى
على ست ساخته امشب ركاب از دستش
على ست ساخته با چهارچوب حيدريش
براى عكس ابالفضل،قاب از دستش
سوال بوسه به صورت به سر به لب رفته
گرفته است وليكن جواب از دستش
كسی كه ساقى مستان گرفته در بغلش
عجيب نيست بريزد شراب از دستش
براى ساغر و ساقى شدن همين كافيست؛
كه حيدر آمده نوشيده آب از دستش
چه غنچه ايست به دست على كه گل نشده
به كوچه آمده بوى گلاب از دستش
كمند صيد ز زلفش بهار از ابرويش
شروع زخم ز پلكش،شكار از ابرويش
به جاى كُشتن فی الفور ميكُشد كم كم
اگر چه ميرود اين انتظار از ابرويش
اگرچه ابروى زيباى او كشيده است ولى؛
كشيده است خودش نيز كار از ابرويش
خدا به خير كند كار آن كسى را كه
شده ست يك تنه زخمى دوبار از ابرويش
فرات سر برود،پا برهنه در برود
اگر كه در برود اختيار از ابرويش
به جنگ، معنی لايُمكن الفِرار اين است؛
نكرده هيچ دليرى فرار از ابرويش
نشسته است دو زانو و درس ميگيرد
در اوج معركه ها ذوالفقار از ابرويش
شروع می شود اين شعر كم كم از چشمش
كسى كه نيست دو ابروى او كم از چشمش
كسى كه در وسط پلک گل به وقت سحر
گرفته الگوى تهذيب،شبنم از چشمش
به جنگ اوست كه دشمن دوبار می ترسد
هم از دليرى ابروى او هم از چشمش
گذاشت بر بدن رود زخم از دستش
گذاشت بر جگر آب مرهم از چشمش
سپيدتر شده شعبان به خاطر رويش
سياه تر شده ماه محرم از چشمش
چكيده گريه ى كاتب به صفحه هرجا كه؛
نوشته مقتل ابن مقرم از چشمش
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
=================================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_عباس #مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
.
اگر در خاک آذربایجان جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان جان ابالفضل است
ستون خیمهی کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
اذا الشمس است چشمانش، لبش در اصل والصبح است
مراد از سوره تکویر در قرآن اباالفضل است
نماز و روزه و اسلام خیلیهاست یعنی که؛
امام کربلا بالقُوه در ایران اباالفضل است
رسیده چارم شعبان پس از ارباب در واقع
نخستین منتظر بر نیمهُ شعبان اباالفضل است
بگو روز برادر روز میلاد همامش را
اباالفضلی در این عالم برادرجان اباالفضل است
اگر طوفان یاتار یاتماز حسینین پرچمی گفتی
بگو بعدش که پرچمدار این سامان اباالفضل است
برای آن کسی که جان خود را میدهد با عشق
نگو عباس، وقتی بهترین عنوان اباالفضل است
برای مادر پیرم به وقت روضهخوانی ها
بالام جان شد علی اکبر، سَنَه قربان اباالفضل است
دلیل نم نم باران علیاصغر اگر باشد
یقین دارم دلیل شدت باران اباالفضل است
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
=================================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_سجاد #مدح_امام_سجاد
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
.
چنین که ماه به این طفل واکنش دارد
برای جاذبه هم چهره اش کشش دارد
کمان ابرویش آرش، دو چشم،لیل عرب
که خون شیعه و خون هخامنش دارد
تمام ادعیه اش راهکار زندگی است
که از «صحیفه»ی خود قصد پرورش دارد
به طرز خمس عَشَر نیز یادمان داده
که خواستن ز خداوند هم رَوَش دارد
خدای بعد تو آن قدر شد به ما نزدیک
که جای نبض،رگ گردنم تپش دارد
به غیر اینکه امامی،چنان شدی سجاد:
که در قضا و قَدَر حرف تو برش دارد
شروع نهضت ادعیه بعد کرب و بلاست
ریاضی است جهان: بعد پنج،شش دارد
و متصل به سجود است این قیام آن قدر؛
که در تمامی ذرات گسترش دارد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
=================================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
@shere_aeini
پایش امضا زدند خیلی زود
نامه را تا زدند خیلی زود
نامه را تا نکرده در واقع
کوفیان جا زدند خیلی زود
آستین های قتل مهمان را
ظهر بالا زدند خیلی زود
دیر نارو به فکرشان آمد
دیر… اما زدند خیلی زود
اول عازم شدند خیلی زود
بعد نادم شدند خیلی زود
باغ داران کوفه هم آن شب
سکّه لازم شدند خیلی زود
مثل قاضی شُریح, مثل شمر
همه عالِم شدند خیلی زود
همه ی دارها خریدارِ
سرِ مسلم شدند خیلی زود
پس پریشان شدند خیلی زود
بس پشیمان شدند خیلی زود
پیش هفتاد و دو نفر کافر
پس مسلمان شدند خیلی زود
نامه داران کوفه ظهرِ دهم
نیزه داران شدند خیلی زود
قاریان وای باعث قتلِ
خود قرآن شدند خیلی زود
اسب, خونْ یال, رفت خیلی دیر
با پر و بال رفت خیلی دیر
شمر آماده گشت خیلی زود
توی گودال رفت خیلی دیر
با حساب دو ساعت و اندی
زینب از حال رفت خیلی دیر
درخودش گیر کرد خیلی دیر
کوفه تغییر کرد خیلی دیر
حلق اصغر بدون شک از آب
تیر را سیر کرد خیلی دیر
با حساب رقیه, داغ حسین
عمه را پیر کرد خیلی دیر
وَ عمو زود رفت خیلی زود
وَ عمو دیر کرد خیلی دیر
آفتاب سر حسین تو را
نیزه تفسیر کرد خیلی دیر
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
نه بوی مُشک نه چون بوی نافه ی خُتن است
نه بوی یاسمن است این نه بوی یاس من است
نه بوی چادر خاکی نه عطر آن گودال
بقیع روضه ی مکشوف کوچه و زدن است
برای گریه بر این صحنه یا که دیدارش
میان هر مژه با چشم جنگ تن به تن است
به جز بقیع که در اشک نیز می سوزیم
همیشه گرمی آتش دلیل سوختن است
کسی که دست به سینه است توی کرب و بلا
چگونه است که پیش تو دست بر دهن است؟!
غریب کیست کسی که هنوز بی حرم است؟
و یا کسی که به هنگام مرگ بی کفن است؟!
غمش ز جنس حسین است هرکه مظلوم است
حسن تر است کسی که غریب در وطن است
خراب هم که نباشد به اعتقاد من
تمام غربت اینجا به خاطر حسن است!
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
@shere_aeini
.
نمی جنگید تا اینکه بجنگد شیر ما در جنگ
که با شمشیر خود می داد دشمن را شفا در جنگ
سه تا شمشیرِ می کرد استفاده حیدر کرار
هم از ابرو و هم از ذوالفقار خود جدا در جنگ
و درس جان گرفتن را به عزرائیل می فهماند
همینکه دشمنش را با رجز می زد صدا در جنگ
و حیدر چون که می غُرید و می زد بر دل لشکر
به جای ابر پُر بود آسمان از دست و پا در جنگ
دوتایی یک سپاه از هرنظر تکمیل می گشتند
اگر می بُرد همراه خودش عباس را در جنگ
دهانش را گشوده ذوالفقارش تا کمر یعنی؛
به میدان آمده یک وحشی خوش اشتها درجنگ
همینکه دست بالا برده و شمشیر چرخانده
هوا چون دشمن حیدر کم آورده هوا در جنگ
چنین تیغ علی گر بشکفد درمان هر دردی ست
که باشمشیر خود می داد دشمن را شفا در جنگ
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
.
اول هر چیز را حیدر مشخص می کند
آخرش تکلیف را کوثر مشخص می کند
حیدری نیمه ابری یا حسینی شدید
پس هوای خانه را مادر مشخص می کند
چشم می بندم صدای پای مادر درسرم
راه باقیمانده را تا در مشخص می کند
اولش آهسته بعدش با قدم های سریع
روضه را اینگونه تا آخر مشخص می کند
باصدا کردم تجسم صحنه را، ازچشم هم؛
گوش گاهی صحنه را بهتر مشخص می کند
در میان بسترش تکلیف کل شیعه را
فاطمه بایک تکان سر مشخص می کند
درمیان بچههای فاطمه ازاین به بعد
سهم غربت را فقط خواهر مشخص می کند
بین آقا زاده هایش هم مسیر روضه را
غالبا فرزند کوچکتر مشخص می کند
سرنوشت عالمی را میخ در معلوم کرد
بعد از این تکلیف را خنجر مشخص می کند
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
@shere_aeini
.
چون درخت پسته که در خاک رفسنجان طلاست
در نجف وقتی بنوشی چایی گیلان طلاست
گرچه درجام طلا،دور ازتو خواهد شد نجس
برضریح تو ولی انگور آویزان طلاست
زنگ ساعت زیر باب ساعتت با ضربه هاش
آن به آن هی می کند تأکید اینجا آن طلاست
لشکری از زیورآلاتند دور مرقدت
قسمت فرماندهی اش دست یک گردان طلاست
هرقَدَر نزدیک تر بر مضجعت مرغوب تر
چوب شد وقتی نگهبان حرم، دربان طلاست
آی خیل سائلان رحمتش دقت کنید
اینکه می بینید گنبد نیست یک همیان طلاست
مرقدت مانند قرآن است و ایوان جلد اوست
متن این قرآن علی و جلد این قرآن طلاست
هرطلایی پیش او مانند مشتی آهن است
تا عیار یکصد و ده نمره ی ایوان طلاست
چونکه می گویم علی در محضر ایوان تو
گوئیا از انعکاسش روکش دندان طلاست
می رسد بر گرد جای پای نعلین علی
اینکه جنس خاک پای حضرت سلمان طلاست
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
=========================
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
@shere_aeini
.
غم آمده ست رفیقی رسیده پیش رفیقی
چه با مرام طبیبی عجب رفیق شفیقی
سیاه چال هم از او تو را دمی نگرفته
صعود کرده به پایین هلا چه طیِّ طریقی
به ساق پا غل و زنجیر معنی اش شده اینکه؛
به ضرب خنجر اضافه کنند ضربه ی تیغی
چکیده است به زنجیر،خون پای تو یعنی:
مرصع است حدیدی به سنگ های عقیقی
چنان به غیظ خودت کاظمی و کوه ترینی؛
که سطحی است تو را هر سیاه چال عمیقی
به حُسن خلق تو معذور نیست پیش تو مأمور
عجب حضور شگرفی عجب نگاه دقیقی
به جای اینکه شود ناجی جهالت یک قوم
نجات داده خود بحر را نجات غریقی
بعید نیست که در زیر آفتاب پس از حبس
تنت بخار شود وای این قدر که رقیقی
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
==========================
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #بحر_طویل
@shere_aeini
منم قاهر، منم والی، منم غالب
منم لحظه به لحظه درد را طالب
حسین بن علی را اولین نائب
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
منم دریای بی ساحل
منم پیغمبری که کربلا بر او شده نازل
نه یک بخشش،تمام بخش هایش کاملاً کامل
تمام کربلا با سوره های قاسم و عون و علیِ اکبر و آیات کوتاه علیِ اصغر و آیات مکی ابوفاضل
منم آنکه سنان و ازرق و خولی و شمر و حرمله
با هم مرا گشتند هی قاتل
همین که چشم وا کردم خودم دیدم علیِ اکبر ارباب پیش چشم بابایم قدم میزد
قدم میزد، دل بابا و نظم شانه های محکم عباس و سقف آسمان را با قدم هایش به هم میزد
برای قدِّ بابایم خمیدن را رقم میزد
همین که چشم بستم در میان دشت غوغا شد
همین که چشم وا کردم بمیرم قاتلش از پیکرش پا شد
نفهمیدم چه شد از حال رفتم
تا صدایی آمد از دشمن چرا ساکت نشستید آی
فرزند رشیدش در میان خاک صحرا ارباً اربا شد
دوباره چشم وا کردم
هراسان نجمه را دیدم که بالای سرِ نعشی کشیده
گوییا داغ امام مجتبی دیده
که قاسم هست اگر چونان جگر گوشه برایش
مثل آن روزی که می آمد جگرهای حسن در طشت
و حالا پیکر قاسم میان دشت روی خاک پاشیده
دوباره چشم بستم
ناگهان تسبیح خاک کربلا افتاد از دستم
صدای داغ هل من ناصرً در گوش من پیچید
پدر بر روی دستش برد اصغر را
دل خانم رباب آشوب شد ترسید
گمانم قاتلش را که کمان برداشت بین آن جماعت دید
نمیگویم چه شد
اما پدر خون علیِ اصغرش را در هوا پاشید
نمیگویم چه شد
اما پدر در موقع برگشت میلرزید
نمیگویم چه شد
اما پدر گم کرد دست و پای خود را و عبایش را به سرعت دور او پیچید
همین که رفت پشت خیمه من هم رفتم از حال و
همین که حال من آمد سر جایش خودم دیدم که دارد می رود با چکمه هایش شمر آنجا توی گودال و
دوباره رفتم از هوش و صدای شیحه ی اسبی که خون میریخت از زین و تن و سم و سر و یال و دهانش
باعث این شد بفهمم که پدر هم بی گمان رفته
و با علم امامت
خود ببینم که پس از شمر لعین در گودی گودال با نیزه سنان رفته
و از بس لطمه دیده
سر به نوک نیزه با زحمت که نه با یک تکان رفته
و زینب بعد از آن
که نیزه و شمشیرها را پس زده سمت حرم لطمه زنان رفته
منم من حضرت سجاد راوی هزاران روضه ی مکشوف
آنجا که خودم دیدم سر بابا ز روی نیزه اش افتاد
منم اصلا خود روضه
که هی مجلس به مجلس می رود از کربلا تا شام
منم آن مجلسی
که سوخت زیر آتشی که ریختند از بام
منم آن مجلسی
که آخرش از اول لبریز اشکش می شود پیدا
منم آن مجلس
کنج خرابه آه وقتی روضه خوانی میکند طفل سه ساله با سر بابا
منم آن مجلسی که روضه اش پایان نمی گیرد
در این مجلس رقیه تشنه است اما چرا باران نمی گیرد
منم آن مجلسی که دعوتی هایم برای خواندن روضه، سر بر روی نی مانده ست
منم آن مجلسی که عمه جانم هم به روی منبر زانوی من
هی روضه ی گوش خودش را تا سحر خوانده ست
منم بی تاب و دلخسته
منم غمگین منم والی منم غالب
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_حسن #مرثیه_امام_حسن_مجتبی
===========================
@Shere_aeini
باد مانده به علی سر بزند یا نزند
چه کند حلقه بر این در بزند یا نزند
تا نریزد درِ این خانه مردد شده دل
طرف بیت علی پر بزند یا نزند
میخ از دربِ توسل وسط در مانده
دست بر پهلوی مادر بزند یا نزند
حسن از کوچه چهل سال به خود می گوید
حرف ها را به برادر بزند یا نزند
دست بالا برود چونکه به روی مادر
روضه برپاشده دیگر بزند یا نزند
زهر تلخ است ولی با دل و جان می نوشی
جعده در ظرف تو شکّر بزند یا نزند
٢
مانده تقدیر که آیا بشود یا نشود
از سرِ تشت حسن پا بشود یا نشود
آنکه باید همه ی فاجعه را می داند
سر این زخم اگر وا بشود یا نشود
جا نشد در دلش و در وسط تشت چه سود
پاره های جگرش جا بشود یا نشود
کوچه ها علت پیری تو را می دانند
بر سر تشت قَدَت تا بشود یا نشود
مادری هستی و در نزد تو زهرا هم هست
مدفنِ گمشده پیدا بشود یا نشود
همه ی دغدغه ی شاعرت آخر این است
شعر با دست تو امضا بشود یا نشود
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_حسن #مرثیه_امام_حسن_مجتبی
===========================
@Shere_aeini
اگر می آمدی ایران تو مرقد داشتی حتماً
به جز گلدسته و نقاره گنبد داشتی حتماً
شمال شرق ایران یا جنوب غرب یا مرکز
تو هم در بخشی از این خاک مشهد داشتی حتماً
کنار مضجعت در آخرش با شوق با فریاد
پس از صل علی،ٰ آل محمد داشتی حتماً
کسی با کفشهایش در حریم تو نمی آمد
به دور مرقدت از صحن ها حد داشتی حتماً
«مُؤَیِّد» داشتی در مشهدت با شعرهای ناب
و در کل زمین کلی مُؤَیَّد داشتی حتماً
اگر می آمدی ایران شبیه حیدر کرار
تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً
همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود
خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_حسن #مرثیه_امام_حسن_مجتبی
===========================
@Shere_aeini
.
اگر میآمدی ایران تو مرقد داشتی حتماً
به جز گلدسته و نقاره گنبد داشتی حتماً
شمال شرق ایران یا جنوب غرب یا مرکز
تو هم در بخشی از این خاک، مشهد داشتی حتماً
کنار مضجعت در آخرش با شوق با فریاد
پس از صل علیٰ،آل محمد داشتی حتماً
کسی با کفشهایش در حریم تو نمیآمد
به دور مرقدت از صحنها حد داشتی حتماً
«مُؤَیِّد» داشتی در مشهدت با شعرهای ناب
و در کل زمین کلی مُؤَیَّد داشتی حتماً
اگر میآمدی ایران شبیه حیدر کرار
تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً
همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود
خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_حسن
#مرثیه_رسول_اکرم
#مرثیه_امام_حسن_مجتبی
===========================
@Shere_aeini
درحسینیه ی جبین روضه است
خط به خط گریه، چین به چین روضه است
آسمان گریه کرده بالأخره
هرشبی راکه در زمین روضه است
به کجا می روی؟در عالم اگر؛
خبری هست در همین روضه است
سند ادعای من محشر
که بفهمی تمام دین روضه است
هدیه ی ما به ساکنان بهشت
باز در روز واپسین روضه است
درمیان اهالی گریه
اولین روضه آخرین روضه است
اینکه بعد از غدیر،پیغمبر
ازعلی گفت و گفت، این روضه است
زهر کم کم براو اثر می کرد
زردی چهره هم یقین روضه است
*لفظِ اِرْجِع فاِنَّه یَهْجُر
تا قلم خواست بدترین روضه است
با گریزش شکستن دندان
وسط کوچه اولین روضه است
با دلیل شهادت زهرا
لفظ پیغمبر امین روضه است
شتر سرخ درجمل فتنه است
اسب اما بدون زین روضه است
روضه ازاین به بعد رفت به دشت
روضه دنبال خواهرش می گشت
روضه شد عاطفی دمی که حسین
یک قدم رفت یک قدم برگشت
باغدیر و کریم و بزم شراب
روضه می زد گریز هی بر تشت
کاش بودم پس از دوماه عزا
پشت باب الجواد، ساعت هشت
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_رضا
===========================
@Shere_aeini
.
آمدی در خاک ایران،خاک ایران سبز شد
از جنوب کشور من تا خراسان سبز شد
ردِّ پایت شد مسیر رودهای بی قرار
هر کجا که آمدی حتی بیابان سبز شد
می شود ردِّ تو را در نقشه ها ترسیم کرد
چون به هرجایی که باریدهست باران،سبز شد
خواستم دورت بگردم در خیابان رضا
تا که گفتم السلام، از دور میدان سبز شد
در خیابانِ رضا پشت چراغِ قرمزش
بارها تا هشت خواندیم و خیابان سبز شد
بارها دیدم که مادر از زیارت آمد و
تاک پیر خانهی ما در زمستان سبز شد
گندم پس ماندههای کفترانت را شبی
ریختم در سفره دیدم صبح از آن نان سبز شد
روضهی انگور می آمد به گوشم من خودم
در شب سی صفر دیدم که ایوان سبز شد
۲
دست در انگور بردی رنگ مشهد سرخ شد
بعد از آن خورشید هر صبحی که سر زد سرخ شد
گشت جدش رو سپید آن جا که با یک خوشه زهر
هشتمین پیغمبر آل محمد سرخ شد
مثل جدّش منتقم می خواست پس با این دلیل
تا همیشه پرچم بالای گنبد سرخ شد
مثل زهرا مادرش در اتفاق کوچه ها
رنگ رفتن شد کبود و رنگ آمد سرخ شد
۳
در میان کوچهها دستار بر سر زرد شد
دست بر در زد به سرعت چهره ی در زرد شد
زهر از بس که قوی بود و امام از بس لطیف
زهر چون رد شد همه دیدند حنجر زرد شد
در غلاف و در مصاف، این گشت روضه، هرکجا؛
راویان گفتند حنجر، روی خنجر زرد شد
۴
سرخ بود و زرد بود و مرد کم کم شد کبود
گفت یا زهرا رضا و بعد از آن دم شد کبود
با نبی و با حسن با یا علی موسی الرضا
پیش غم های صفر ماه محرم شد کبود
گوییا رنگین کمانی می رود زیرا به زهر؛
هم سپید و سرخ و زرد این مرد شد هم شد کبود
۵
از خراسان روضه خیلی دور شد یابنالشبیب
زهر وقتی قاطی انگور شد یابنالشبیب
اشک در چشمان آقا حلقه زد آنجا که گفت
حال و روز جدِّ ما ناجور شد یابنالشبیب
در هجوم تیرها و نیزهها گم شد تنش
در میان سنگها محصور شد یابنالشبیب
در میان علقمه عباس از بس تیر خورد
پیکرش چون کندوی زنبور شد یابنالشبیب
حرف حرفِ جنگ بود اما پس از عباس ما
حرف دشمن نیز حرف زور شد یابنالشبیب
آه زجرآورترین جای سفر آنجاست که
زجر، شب بر جستجو مٲمور شد یابنالشبیب
عمه هرجایی به دشمن رو نمیزد پیش زجر؛
در بیابان عاقبت مجبور شد یابنالشبیب
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
.
تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد
به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد
درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها
به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد
به غیر از هَتک حُرمت، در میان ناسزاهایش
به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد
تصور کن که در برخورد با ماهی که در سجدهست
به جز توهین،به دستش حُکم از منصور هم باشد
تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور
برای آدمی از جنس خاک و نور هم باشد
تصور کن امامِ صادق از بین شکاف «در»
ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد
تصور کن امامِ صادق است و بر سکوت و صبر
به رغم لشکر شاگردها،مجبور هم باشد
به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما
در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد
چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن
کسی که هی لگد را میزند مغرور هم باشد
به روی ساقهی زردش دو چندان میشود دردش
اگر آن که لگد را میزند منفور هم باشد
برای خود نه، میگرید برای مادرش زهرا
بساط گریه پشت «در» اگر که جور هم باشد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#دهه_کرامت #امام_رضا #مدح_امام_رضا
@shere_aeini
.
با تو هر حرفی که ممکن بود و میشد را زدم
شاید و امّا و لازم هست و لابُد را زدم
تو امام مهربانی بودی و من بارها
در بیان درد خود قید تقیُّد را زدم
ای سلیمانی ترین! تا خود بگویم از خودم
با کسی از تو نگفتم، بال هُدهُد را زدم
تا نگویم شِکوهام را روبروی گنبدت
قید زائر بودن روز تولد را زدم
در نمازم سمت مشهد گفتم اللّه الصمد
پس بدین ترتیب زیرآب تَعَبُّد را زدم
با ستاره هشت، آرامش گرفتم روز و شب
هر تماسی که گرفتم قبلش این کُد را زدم
تا بیایم زودتر پیش تو در حین نماز
باز گیسوی سلام هر تشهد را زدم
نفْس من از بس مسلط گشته بر رفتار من
شاید ایندفعه کنار تو رگ خود را زدم
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
.
پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست
خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست
گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی، ولی
جسم تو دیگر خدا را شکر در گودال نیست
حیف ام الفضل داری، بی ابالفضلی،ولی؛
موقع تشییع دیگر خواهرت بدحال نیست
بر تنت آرامش بال کبوترهاست و
زیر نعل هیچ اسبی پیکرت پامال نیست
زیر نعل هیچ اسبی نیستی، با این حساب؛
موقع تقطیع جسمت لشکری خوشحال نیست
سٙم به تو داده ولیکن بی خیال جسم توست
روی سینه قاتل تو این قٙدٙر فعال نیست
خانهات اما خدا را شکر در آرامش است
پیش نامردان به پای دخترت خلخال نیست
زینبی دیگر نداری و نمیبیند دگر
هی سرت در تشت و بر نیزه زبانم لال، نیست
وزن نعل اسب از بال کبوتر بیش بود
ذوالجناحت هم کنار خیمه خونین بال نیست
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مدح_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
@shere_aeini
به پایان نبوت آخرین از راه می آید
برآغاز امامت اولین از راه می آید
به رحمت پا به روی خاک دارد آفتابی که
به شوکت آسمان را کرده زین از راه می آید
جهان مانند انگشتی شد و مکه رکاب آن
برای این رکاب امشب نگین از راه می آید
نبودش باعث بود جهان بوده ست پس تازه
دلیل خلقت این سرزمین از راه می آید
نه اینکه دین بیاید تا که پیغمبر شود تکمیل
که امشب بی گمان منجی دین از راه می آید
صفت تاقبل ازاین آقا فقط تا حد برتر بود
برای خوب ترها هم ترین از راه می آید
بگو هرهفته را ازبعد امشب هفته ی رحمت
چنانکه رحمة للعالمین از راه می آید
شب میلاد و ذکر یاعلی دل هم نمی داند؛
محمد یا امیرالمومنین از راه می آید
دل خود را به دستش می سپاریم و یقین داریم
امان داریم فردا تا امین از راه می آید
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
===============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini