eitaa logo
کانال مذهبی | اشعار آیینی
949 دنبال‌کننده
948 عکس
1.2هزار ویدیو
58 فایل
مجموعه انتشار اشعار آیینی
مشاهده در ایتا
دانلود
🤚🏻 سلام اول هفته به شاه ڪرببلاست ڪه‌لطفِ مادر سادات بیمه‌ام بڪند @shere_aeinii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاراجِ دل به تیغِ دو ابروی دلبر است بختش بلند،هرکه گرفتار حیدر است 20 روز تا عیدالله الاکبر🌸🌙 @shere_aeinii
اشعاربه مناسبت شهادت امام جواد(ع)👇
🖤السلام علیک یا جوادالائمه🖤 جان دارد و زير آفتاب افتاده لب تشنه شده به ياد آب افتاده بغداد چو كوچه ی بنی هاشم شد بر خاک گُل ابوتراب افتاده @shere_aeinii
شهادت امام جواد(ع) كمتر از هيچم اگه زياد ميخوام از خوده باب المراد،مراد ميخوام ميدونم كمم نميزارن آخــه حاجتامو از امام جواد ميخوام ..... عشق من به اين آقا اراديه فارغ از تعصّب نژاديه مطمئنّم كه رضا ميخَردش هركي مثل من امام جواديه ..... نميرم مثل گداها هـر كُــجا رو نمي زنم به بنده هات خُـدا شنيدم جواد به اون كسي ميگن كه خودش ميگرده دنـبــال گـدا ..... حالا كه ميشنوه خواهش منو كاش خودش درد و دوا بشه منو واسه چي رو بزنم به اين و اون؟ عــمّه شون كرده سفارش منو .... گريه دَرمونمه پس گريه ميخوام تو مُحـرّم يه نفس گريه ميخوام همه چيم خلاصه ميشه توي اشك به دادِ چشام برَس گريه ميخوام ..... دوس دارم مُحـرّما گريه كُـنم جايِ باباتون رضـا گريه كُنم قول ميدم اشكم اگه زياد بشه به نيابت از شما گريه كُـنم .... دين من يقين مو ازت ميخوام مشهد و مدينه مو ازت ميخوام ميدونم رو مو زمين نميزني رزقِ اربعين مو اَزت ميخوام شاعر:محمد قاسمی @shere_aeinii
شهادت امام جواد(ع) از جفاى همسر بى مهر فرياد اى پدر! كز دل و جانم برآورده است فرياد اى پدر! در جوانى گوهر عمر مرا از من گرفت تا كه مأمون دختر خود را به من داد اى پدر! آن چه با من كرد ام الفضل دون كى مى كند همسرى با همسرش اين گونه بى داد اى پدر؟! يك طرف زهر جفا و يك طرف سوز عطش غنچه ى نشكفته ات را داد بر باد اى پدر! بيشتر از زهر كين از تشنه كامى سوختم سوختم چون صيدى اندر دام صياد اى پدر! بس كه فرياد از عطش كردم كه تاثيرى نداشت شد درون سينه ام خاموش فرياد اى پدر! آخر آمد بر سرِ من محنتى كه بارها چهره ام بوسيدى و كردى از آن ياد اى پدر! روز مرگم شد بيا بر غربت من گريه كن چون كه گفتى ذكر خوابم شام ميلاد اى پدر! در خراسان من به ديدارت شتابان آمدم نك بيا از بهر ديدارم به بغداد اى پدر! گر نمى آيى مرا بر سر من آيم در برت مرغ روحم چون شود از بند آزادى اى پدر! در جوار تو «مؤيد» از پى عرض سلام قاصد دل را به كوى من فرستاد اى پدر شاعر:سیدرضاموید @shere_aeinii
شهادت امام جواد(ع) بی مهری اش کاشانه را دلگیر کرده غم را میان سینه ام تکثیر کرده غربت میان شهر، جای خود بماند غربت در این خانه دلم را پیر کرده خیلی برای قتل من زحمت کشیده خیلی برای کشتنم تدبیر کرده با تیغ... نه... اما به من زهری که داده کار هزاران ضربه ی شمشیر کرده مثل امام مجتبی چیزی نگفتم پاره جگر این زهر را تفسیر کرده سر روی پای خواهری باشد چه خوب است خواهر ندارم تا بگویم دیر کرده من آبرودارم دراین خانه نرقصید این سوت و کِل خیلی مرا تحقیر کرده فریاد من شد العطش، با خنده هایش فریاد من را سخت بی تأثیر کرده حرف از عطش شد یاد جدم می کنم باز داغش دل و جان مرا تسخیر کرده بستند، تنها آب را بر روی جدم آبی که گرگ تشنه را هم سیر کرده یاد وداع عمه ام از قتلگاهش این لحظه ها فکر مرا درگیر کرده زینب مدینه خواب هجران دیده و شمر در کربلا این خواب را تعبیر کرده عمه برادر را اگر نشناخت حق داشت وقتی که هر عضو تنش تغییر کرده شاعر:محمدجوادشیرازی @shere_aeinii
شهادت امام جواد(ع) افتاده بود تشنه لب و آه می کشید فریاد بی کسیش به جائی نمی رسید او رحمت رحیم جواد الائمه بود... می داد از کرامت خود بر همه امید هرکس که رفت محضر او دیده می شود در سایه ی عنایت او درد ناپدید من درک کرده ام خودم این نکته را که هست نام جواد بر همه ی قفلها کلید دریای جود و عاطفه و ناجی غریب قبله... مراد... شهره به مِهر است و من مرید وقتی جواد قافیه شد با مراد ما ما را برای خویش مریدانه آفرید برشانه داشت بارغم غربتی قدیم روی لبش ترانه ی یاحی و یاشهید مجموعه ای ز مقتل اولاد فاطمه است پس روضه هاش می طلبد گریه ی شدید باید به پای روضه ی این سرور صبور سر را شکست ... گریبان ز غم درید کف می زدند با نفس آتشین او چندین کنیز پست زنا زاده ی پلید شرمنده ام ز حضرت زهرا از این کلام آنقدر ناله زد ز عطش تا نفس برید سر را گذاشت گوشه ی حجره به روی خاک گریان به سمت قبله غریبانه پا کشید نه دیده ی ملائکه نه دیده ی فلک از این غریب تر به خدا محتضر ندید شاعر:مجتبی روشن روان @shere_aeinii
شهادت امام جواد(ع) جان می دهد غریب ترین غریب ها دف می زنند دور سرش نانجیب ها افتاده بود و طاقت برخواستن نداشت جز خاک و خون نشانه ی دیگر به تن نداشت از بس که در غریبی خود دست و پا زده تنها و خسته جان نفسش بند امده می سوزد از عطش ولی ابش نمی دهند هستند اهل خانه،جوابش نمی دهند خون می چکد ز لعل لب اسمانی اش گویا خنک شده جگر یار جانی اش از خاک تا به بام تنش را کشیده اند حالا کبوتران خدا سر رسیده اند بی احترام شد بدن حجت خدا اما سرش نشانه نشد روی نیزه ها هرچند تا سه روز تنش افتاب خورد از نعل تازه کی بدنش خاک و اب خورد؟ هرچند خاک و خون ز لبانش جدا نشد دیگر به خیزران لب او اشنا نشد شاعر:حسن کردی @shere_aeinii