هدایت شده از آموزش مداحی بیرجند
#امام_جواد_شهادت
در کوچه بود جسم امام جوان، جواد؟
یا بام، شاخه بود و گُلش بر زمین فتاد
ملعون دهر، داد به معصوم عصر، زهر
بس اُمّفَضل داشت به اِبنالرّضا عِناد
این جسم سبز بوی گل سرخ میدهد
دست که داد دستهگل فاطمی به باد؟
شد کوچههای شهر پر از عطر و بوی گل
گویی فتاده باغ گلی روی دوش باد
گه نام باب برد و گهی آب آب کرد
لبتشنه داد جان و جوابش کسی نداد
آن کس که اَنفُس از نَفس او نَفس گرفت
زد همچنان نفس نفس و از نفس فتاد
https://eitaa.com/joinchat/1922105609C04e295f4fc
#علی_انسانی
هدایت شده از آموزش مداحی بیرجند
#امام_جواد_شهادت
بر شعله ی جگر، نم باران می آورند
باران نبود، دیده ی گریان می آورند
با هلهله کنار حرم دف نمی زنند
در پیش محتضر به خدا کف نمی زنند
فکری برای غربت یوسف نمی کنند
این جا به تشنه آب تعارف نمی کنند
دلواپس از پلیدی کرکس شدن بس است
مرد غریب خانه و بی کس شدن بس است
تا این که چنگ بر جگر خاک می کشی
رخت سیاه بر سر افلاک می کشی
حرف از غلاف و همسر یعسوب دین بزن
نفرین به دومی کن و مُشتی زمین بزن
خاکی شده تمام عبایت بلند شو
هر طور هست روی دو پایت بلند شو
در آسمان چشم یتیمان قمر بمان
ابن الرضا... بیا و کمی بیشتر بمان
رنگت پرید، قلب رئوفت مذاب شد
از سرفه کردنت دل عالم کباب شد
خون جگر به دامن زهرایی ات نریز
ساعات آخر است کمی صبر کن عزیز
این قدر جسم لاغر خود را زمین نکش
حالا که می پری، پر خود را زمین نکش
خنده بس است در وسط خانه بس کنید
افتاده بین حجره غریبانه بس کنید
ای حامل امام به قدش نظاره کن
پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن
تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن
در بین راه پله کمی احتیاط کن
دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام
او را رها کن و برو از روی پشت بام
این پشت بام از ته گودال بهتر است
در زیر سایه بانِ هزاران کبوتر است
از روی پشت بام کسی رد نمی شود
یا این که لااقل فرسی رد نمی شود
رأس کسی به خنجر و سم آشنا نشد
با ضربه ی دوازدهم آشنا نشد
این جا کسی برای اسیری نمی رود
جسم امام بین حصیری نمی رود
این جا کسی به خاطر غارت گذر نکرد
نیت برای بردن شال کمر نکرد
یک عمر گریه کردم و حقش ادا نشد
داغی شبیه غارت خون خدا نشد
https://eitaa.com/joinchat/1922105609C04e295f4fc
#محمد_جواد_شیرازی
هدایت شده از آموزش مداحی بیرجند
#امام_جواد_شهادت
به وسعت همه عالم، به من جفا کردند
خبر نداشت کسی با دِلم، چه ها کردند
به میهمانی هِرمان و هجرَم، آوردند
به دردِغربتِ این شهرم آشنا کردن
د
چِقدر پُشتِ سَرم ناروا سُخَن گفتند
چقدر طعنه، چه بَد با امام ،تا کردند
برای کُشتنِ من طَرحشان قدیمی بود
هر آنچه باپدرم،با امام رضا کردند
ز سوز زَهر دِلم گُر گرفت، افتادم
وَحُجره را به من خَسته کربلا کردند
فقط بُریدنِ با تیغ و مو گرفتن نیست
که بند بند مرا با عَطَش جُدا کردند
هر آنچه آه کشیدم، به طشت کوبیدند
به آب آبِ منِ تشنه ، خنده ها کردند
ز دست وپا زدنم، نه دلی به رحم آمد
نه بر سِرِشکِ غریبی اَم، اِعتنا کردند
به خانه ای که پُر از عِطر ذکرو قرآن بود
تمام کف زده وهلهله به پا کردند
در انتظارِ جوانمرگ گشتَنَم ،ماندند
عجیب، حُرمت نان ونمک ،اَدا کردند
مرا کِشانده روی پُشت بام آوردند
در آفتاب، غریبانه ام رَها کردند
به روی پیکر من گرچه پیرهن هَم بود
کبوتران پَرِخودرا به سایه وا کردند
رسیده است به ما،ارث بَر زمین خُوردن
پس از سه روز، مرانَقشِ کوچه ها کردند
https://eitaa.com/joinchat/1922105609C04e295f4fc
#علیرضا_شریف