○{از بندر و از مرکز گیلان خبری نیست
از ابر و کمی شرشر باران خبری نیست }○
عشاق پریشان شده ی شهر کجایند ؟
از زمزمه در طول خیابان خبری نیست
●{من تاجر بی مشتری عشقم و انگار
از داد و ستد داخل دکّان خبری نیست }●
متروکه ترین کلبه ی این جنگل سبزم
از آمدن رحمتِ مهمان خبری نیست
○{من سیب گلابم، بخدا نرمم و شیرین
اما همه پیرند و ز دندان خبری نیست }○
باید که سفر کرد و گذر کرد ،ولیکن
از بدرقه و کاسه و قرآن خبری نیست !!
#علی_قهرمانی♡
نرو دکتر بیا پیشم خودم دارای مرفینم
"بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم"
نه بچه هیئتی هستم نه مسجد میروم زیرا
"به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم"
چه پشت رُل چه در منزل،اداره پشت میز خود
"مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم"
الهی دورتان گردم خودم قربان چشمانت
"حرامم باداگر من جان بجای دوست بگزینم"
تورا در خواب خود دیشب چنان بوسیدم از گردن
"که غوغا میکند درسر خیال خواب دوشینم"
به جان مادرم دلبر! به قرآن زنده می گردم
"اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم"
عجب شعری سرودم من،هزاران آفرین،به به
"همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم"
#علی_قهرمانی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈