eitaa logo
شعـرهـای نـاب
5.2هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
247 ویدیو
9 فایل
﷽ خادم کانال: @Aseman5 از کانال‌های دیگر ما دیدن فرمایید 🧣 @raghsegholab ❇️ @azhardarisokhan 🦋☘ @ranginkamaneman
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ نبضم به دست قافیه‌ای ناگهانی است گاهی غزل شبیه جنون‌های آنی است گاهی غزل روایت پیدای داغ‌هاست گاهی غزل حکایت دردی نهانی است شاعر پیمبری است که بی‌جبرئیل هم باور کـنید روی زمـین آسـمانی است شیرین‌تر از لب تو کتابی نخوانده‌ام باقـی تـمـام لقـلقـه‌هـای زبـانی است من فـکر می‌کنم که بلندای گیسویت تنها غـزل قصیده‌ی آخر زمانی است ای روزگار پـیر کـمی حـق بده به من تنها وسیله‌ای که ندارم جوانی است آب حیات، مفت همان‌ها که خورده‌اند ما قائلیم مـرگ هـمان زنـدگانی است در انزوای نصف جهان خاک می‌خورم مانند آن کتاب که قدرش نهانی است ای عشق مانده‌ام که بگویم کجایی‌ام بیهوده گفته‌اند خروش اصفهانی است ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ گرمی کشم از آتش و آبی که تو داری از پایه خراب است شرابی که تو داری مـن شـیفـته‌ی انّ عـذابـی لشـدیـدم ای عشق بهشت است عذابی که تو داری ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ یـک نگـاهم کـن و مجـابم کن من غریبم، خودی حـسابم کن یا عـلـی بـین این هـمه شـاعر قــدّ یـک بــیت انـتـخـابـم کن چه بهشتی است آتش عشقت در هـمین شـعلـه‌ها کـبـابم کن به ضریحت چقدر انگور است کاسـه‌ای مست این شرابم کن ای جـهـانی خـراب چـشمـانت غـــزلـی بیـشـتر خـــرابـم کـن یا رب از آبــروی ایـن درگـاه خـــاک پـای ابــوتــرابــم کـن ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ از دردسرم که سر درآورد *غزل* هر مرتبه شور دیگر آورد *غزل* گفتم بنویسم و نشد تا شب رفت دیشب پدر مرا در آورد *غزل* ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ نـشـان اشـک بـر پـیـراهـنت نیست رمـق دیگر گـل من در تـنت نیست بخـواب اصـغر که حتی جرعه آبی برای دست از جان شستنت نیست ━━━━💠🌸💠━━━━ 🏴 @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟ گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند تنها به این بسنده نکردند شامیان پا را از این که بود فراتر گذاشتند بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟ آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی بر جان لاله‌های پیمبر گذاشتند دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این این درد را به پهلوی مادر گذاشتند ای دختر سه‌‌ساله تو هم مثل مادری این ارث را برای تو دختر گذاشتند داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند آن شب فرشته‌ها همه از عرش آمدند بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند سهم تو گریه بود و همین گریه‌های تو چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند از انتقام گفتم و شعرم تمام شد این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند ━━━━💠🌸💠━━━━ 🏴 @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ آب می‌گرید برای لعل عطشانت هنوز خـاک می‌نالد بـرای جسم بی‌پیراهنت ━━━━💠🌸💠━━━━ 🏴 @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ عرق نبود که از چهره‌ات به زین می‌ریخت شراره‌های دلت بود اینچنین می‌ریخت تو ایستاده چو ماهی مقابل خورشید و از نگاه تو یک آسمان یقین می‌ریخت سلام یوسف امّ‌البنین خبر داری که نام تو به دلم عشق آتشین می‌ریخت؟... مگر نه اینکه ملائک به سجده افتادند همین‌که طرح تو را هستی‌آفرین می‌ریخت لبت که آیۀ ایّاک نَعبدُ می‌خواند ز بازوان تو ایّاک نستعین می‌ریخت نوشته‌اند که از داغ دست‌های تو خون، به جای گریه برادر بر آستین می‌ریخت نمک به زخم دل من مزن مگو که عمود چگونه بال و پرت را روی زمین می‌ریخت ━━━━💠🌸💠━━━━ 🏴 @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ آب و جارو می‌کنم با چشمم این درگاه را ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را چشم‌هایی را که حیرانند پشت «لا اله» در خراسان تو می‌بینند «اِلّا الله را» این تجلی‌گاه سلطان ازل، این کوه نور برده است از یادها الماس نادرشاه را با زبان بی‌زبانی بشنو از نقّاره‌ها «وال من والاه» را و «عاد من عاداه» را ای خراسانی‌ترین خورشید، روشن کن مرا ما که می‌دانی نمی‌دانیم راه و چاه را من زیارت‌نامه خواندم، شعرهایم مانده است وقت داری تا بخوانم چند دفتر آه را؟ بیت‌هایم خانه بر دوشند مانند خودم راستش دعبل شدن سخت است این درگاه را راز پهلوی تو ماندن را نمی‌دانم ولی آخرش می‌پرسم از شیخ بهایی راه را می‌کِشی از هرطرف هر بی‌پناهی را به طوس بچه آهو کرده‌ای انگار خَلقُ الله را شعر من با دوستت دارم به پایان می‌رسد کاش می‌دادی جواب این جملهٔ کوتاه را ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ به پای غرور تو الوند سوخت دِنا گریه کرد و دماوند سوخت به جان عزیز تو در این غزل قلم در همین اولین بند سوخت وجودم از این داغ آتش گرفت غرورم به جان تو سوگند سوخت خزر مثل هامون و زاینده رود میان تب و تاب اروند سوخت کلاغی خبر را رها جار زد تمام درختانِ دربند سوخت خبر داغ بود و بخارا شنید دل رودکی در سمرقند سوخت نکِش بیش از این گُر که روی لبم غریبانه گل‌های لبخند سوخت میان زمستان و سرمای دِی به حالت دلم مثل اسفند سوخت به چشمم تمام جهان شد سیاه که این پرچمِ بی همانند سوخت به اوج فلک باز هم سر بسای نخی از غرور تو هر چند سوخت ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ بـانــو غــم تــو بـهــار را آتــش زد داغــت دل بـی‌قـــرار را آتـش زد بااین‌که هزاروچارصدسال گذشت فــریــاد تــو روزگــار را آتــش زد ━━━━💠🌸💠━━━━ 🏴 @sherhaye_nab
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ اینکه بنا نداشت بمانم به یک قرار می‌خواست روزگار مرا دربه‌در هنوز ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab