﷽
━━━💠🌸💠━━━
می توانستم ستاره ها را
پیشکش تو کنم
و ماه و خورشید را
اگر تنها تو در سرزمین من،
در سیاره ی دلم، اهلی می شدی!
حالا مدت هاست
من تنها مسافری هستم، که
راه منظومه ی شیری را شبانه
میان کهکشان نگاهش، طی می کند ...
━━━💠🌸💠━━━
#عرفان_یزدانی
#شعر_های_ناب
🖊
http://eitaa.com/joinchat/3074097165C81f23b4808
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
پنج شنبه ،
تمام داغ نبودن جمعه ات را ،
به دوش می کشد !
تا بغض دوری ات را ،
روی حنجره ام ،
گره ای کور ، بزنم
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
@sherhaye_nab
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
جھان
بر مدار لبخندهای تو
زيبا میشود
هر صبح که با افق نگاهت
عشق را
بر حريم آغوشم میگشایی
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
🏴 @sherhaye_nab
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
جھان
بر مدار لبخندهای تو
زيبا میشود
هر صبح که با افق نگاهت
عشق را
بر حريم آغوشم میگشایی
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
🏴 @sherhaye_nab
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
جھان
بر مدار لبخندهای تو
زيبا میشود
هر صبح که با افق نگاهت
عشق را
بر حريم آغوشم میگشایی
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
@sherhaye_nab
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
ِآفتابڪَردانهاے نڪَاهت،
هر صبح بہ سمت مـن رو میڪنند!
جايی ڪہ افـق چشـمهايت
بہ سمت دوستداشتنـم
طلـوع میڪند ...
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
@sherhaye_nab
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
مهتـاب
پشـت چشـمهايت، خامـوش میشـود!
#صبــح
آغـاز نفـسهاے تـو میشـود
بہ روے لـبهايـم ...
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
@sherhaye_nab
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
صبح است و غزل خوان نگاهت شده ام من!
یک بار نگاهی بکن
و باز سلامی،
که دهم جان ...
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
@sherhaye_nab
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
°
عطرت را
بيشتر از هميشه بو می کنم
و دوست داشتنت را
بيشتر نفس می کشم!
چشمانم که پلک می زنند،
تو در من متولّد می شوی!
تو در من صبح ديگری ...
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
@sherhaye_nab
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
°
چشم هايت را
به چشم هايم بياويز!
من با نگاه تو، بر می خيزم
به خورشيد سلام می دهم
هوا را بو می کنم
زمين را، تنفّس می کنم!
شايد همه ی اين ها، تو باشی ...
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
@sherhaye_nab
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
دلبسته ام به اين شنبـه ها
و شـروع تـو ...
ديوار چين احساست که
بالا میرود،به دوست داشتنت
بايد انديشيد.
از "صبــحی" کـه تـا شـب ☀️
يک تقـويم برايم پـر از ...
دلـدادگـی شنبـه می شـود.
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
@sherhaye_nab
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
ساعتِ عمر مــن افتاد و دگر کـــار نکرد
هیچ کس یادی از این ساعتِ بیمار نکرد
سالها خانه ی من گوشه ی دیوار تو بود
حیف لبهایِ تو یـــک خنده به دیوار نکرد
چه غم انگیز به پا خاست غمم از لبِ تار
احدی گریه ولی بـــــــــر غم گیتار نکرد
روزهایم همه در روزه ی چشمانِ تو رفت
شامگاهان شد و چشمانِ من افطار نکرد
خواب رفتم که ببوسم لبت و وقت وداع
تــــــنِ تبدار مرا عقربه بیدار نــــــکرد
بعد از آن از منِ بیچاره فقط خاطره ماند
خاطراتی که مـــــرا جز به سرِ دار نکرد
گر چـــه بیچاره ترینم به دلِ خــاک ولی
هیچ خاکی به خدا چون تو مرا زار نکرد
━━━━💠🌸💠━━━━
#عرفان_یزدانی
@sherhaye_nab