eitaa logo
شعر کودکانه مذهبی
2.5هزار دنبال‌کننده
150 عکس
4 ویدیو
1 فایل
🕊️ کانالی آموزنده برای آشنا کردن کودکان دلبند خود با معارف دینی در قالب شعر 🦋 ادمین کانال @zarakbr کانال های ما: صوت های شرح دروس معرفت نفس علامه حسن زاده @marefatenafsallame @zendehbadzendegi
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 امروز توی کلاس درس خاله ی خوب خوش کلام برای ما یه قصه گفت قصه ی سومین امام قصه ی اون امامی که با بچه ها مهربونه امید زهرا و علی عزیز پیغمبرمونه امامی که تو کربلا جنگ می کنه با دشمنا شهید می شه با افتخار فقط به خاطر خدا امامی که دختر اون خوب و قشنگ و باحیاست رقیه خیلی کوچیکه اما مثل بزرگتراست عباس برادر امام ساقی بچه ها شده می خواست بره آب بیاره دستاش ولی جدا شده کاش که می شد یه روز بریم باهم دیگه به کربلا سلام کنیم با همدیگه به اون امام باصفا بهش بگیم امام حسین امام خوب مهربون خیلی شما رو دوست داریم ما رو دعا کن آقا جون @sherkoodakmazhabi
(س) 🌸حضرت زینب(س)که بوده؟ دختر زهرا بوده پرستار در دشتُ صحرا 🌸حضرت زینب(س) که بوده ؟ یار یتیمان اُسوه ی صبرُ مظهر ایمان 🌸حضرت زینب(س) که بوده ؟ معنای یک زن آتش زده او بر قلب دشمن 🌸حضرت زینب(س) که بوده ؟ برای جهان نوری خدائی نوری ز یزدان @sherkoodakmazhabi
(س) یه روز گلِ پیامبر نشسته بود تو خانه که دشمنانِ اسلام یه لشکرِ بیگانه به سمتِ خانهٔ او شدند هَمی روانه تو دستشون فقط بود شمشیر و تازیانه زهرا شنید صدایی صدای دربِ خانه لرزید دلِ غریبش یه ترسِ مادرانه اومد به پشتِ در او با حالی عاجزانه یکی از اون آدما با خشم و وحشیانه در را شکست و سوزاند آتش گرفت زبانه لگد به در چو کوبید میخی زِ در کمانه کرد و به پهلویش خورد شد دردی مادرانه محسن به آسمانها شد سوی حق روانه آن شب کنارِ مولا بِنشست و خالصانه وصیتش رو فرمود به مولا محرمانه امشب دعا کُنم من درد و دلی شبانه پیش خدای خوبم از جورِ این زمانه موهای زینبم را زدم به شوقی شانه حسینم و حسن را بوسیدم عاشقانه گفتم مرا علی جان غُسلم نِما شبانه مرا به خاک بسپار عشقم تو مخفیانه از جایگاهِ قبرم نَدی به کس نشانه با هر سوالِ دشمن بیار تو صد بهانه رِسان به عاشقانم این پندِ خواهرانه که یادگارِ زهراست این چادرِ زنانه برای هر که در او زده حیا جوانه بگو که با حجابش همیشه در امانه @sherkoodakmazhabi
سلام الله علیها فاطمه عزیز ما دختر پیامبر بود او فقط نه یک دختر بلکه مثل مادر بود صبح یواش یواش می‌ رفت خانه و دَمِ در را مثل دسته گل می کرد خانه ی پیامبر را می نشست و وا می کرد جانماز بابا را توی سفره هم می چید نان و شیر و خرما را آسیای دستی را می نشست و می چرخاند روی لب گل خنده زیر لب دعا می خواند همواره پدر می گفت: یاور پدر هستی دختر عزیز من مادر پدر هستی @sherkoodakmazhabi
تو حجتی بر جهان مهدی صاحب زمان کجای این جهانی؟ بده به ما نشانی مکه یا کربلایی؟ به ما بکن نگاهی تو حجت خدایی از ما چرا جدایی؟! اگر چه نالایقیم دلتنگ از این فراقیم دعائی کن ای دلدار شویم لایق دیدار زندگی بی عشق تو نمی ارزد به یک جو تو نور و آفتابی کی می شود بتابی؟ بیا و بر این جهان نور هدایت فشان تا رسد وقت دیدار خدا تو را نگهدار... @sherkoodakmazhabi
(س) از بچگی دیوونهٔ ضریح و صحن و کَفترام یه زائر کوچیکمُ غلامِ خواهرِ رضام با دستِ راست رو سینه ام با بغض و آهِ تو صِدام از تهِ دل آروم میگم حضرتِ معصومه سلام ببخش اگه دیر اومدم برای عرضِ احترام یکَم سَرَم شلوغ شده درگیرِ کار های بابام راستی بابام حالِش بَده سلام رِسوند و گفت بیام سلامتی شو از شما خانومِ محترم بِخوام دُعا کنید پیشِ خدا ایشاالله خوب شه زود بابام ریحانه آبجیمِ خانوم کوچیک ترین تو خواهرام یه نقاشی کشیده بود از کربلا وُ از امام انداختمش تویِ ضریح می‌گفت که جایزه میخوام راستی میشه یه چیز بِگم یه حرفی مونده رو لَبام یه خواهشی دارم خانوم دلتنگِ مشهدُ الرِضام امام رضا گفته سه جا به یاریِ شما میام به وقتِ مرگ ، پُلِ صِراط حسابرسیِ زائرام میام و با حضورِ خود میشم براشون اِلتیام رؤیای مشهدُ الرضا شده خیال این شَبام دعا کُنید برای من منی که زائر شمام زیادی حرف زدم خانوم حرفم رو میکُنم تمام شما رو دوست دارم زیاد به قدِ این دو تا چِشام فقط میگم که عاشقم همین و دیگه والسلام @sherkoodakmazhabi
(عج) سلام سلام بچه ها  سلام سلام غنچه ها روی زمین زیبا یه گوشه ای همین جا  امام آخر ما آقا و سرور ما مهدی صاحب زمان رهبر کل جهان مارو نگاه می کنه  همش دعا می کنه او صاحبِ زمونه  اما چرا پنهونه چون بیشتر آدم ها غافل از یاد خدا با کارهای زشت شون  شدند اسیر شیطون آقا امام زمان یار همه شیعیان وقتی که زشتی رو دید از دست آنها رنجید گفت که هنوز یار ندارم عاشق و غم خوار ندارم بچه ها بیدار بشیم با هم دیگه یار بشیم با هم بگیم حرف خوب  انجام بدیم کار خوب با هم بخونیم دعا همه  بخواهیم از خدا @sherkoodakmazhabi
برایِ هر بچه ای بابا یه قهرمانِ یه قهرمانِ نامی تو کُلِ کهکشانِ تو سختی ها همیشه پدر یه سایه بانِ بابا یه کوهِ مُحکم قَوی و پُر توانِ هر روز و شب به کارُ در جستجویِ نانِ نان آورِ عزیزی که زَحماتش نهانِ یه وقتا خسته میشه یه وقتا نیمه جانِ ولی خوشِش نمیاد کسی این و بِدانِ بابا غَماش تو قلبُ شادیش رویِ زبانِ برایِ ما بهارُ خودش ولی خزانِ موهاش سفیدِ اما دِلِش هنوز جوانِ بابا یه دوستِ عالی رَفیقی مهربانِ اگه مامان نباشه به فکرِ کودکانِ اصلاً بَدِش نمیاد که تو خونه بِمانِ تو آشپزی یه وقتا شبیهِ مادرانِ لباس میشوره گاهی به فکرِ دیگرانِ چراغِ خونَمونِ آرامشِ رَوانِ تو خونه ای که او هست اون خونه در امانِ خُلاصه اینکه عشقم بابا یه قهرمانِ دُعا بکُن بَراش از دِلی که مهربانِ مولا علی عزیزم بابایِ بی کَسانِ بابایِ مهربونِ تمامِ شیعیانِ « میگن که اون قَدیما مولایِ ما شبانه غذا می بُرد برایِ یتیما مخفیانه » امام علی عزیزم یه نورِ بی کرانِ نَهجُ البَلاغِه از او برایِ مومنانِ مسیرِ زندگیشون مسیرِ آسمانِ کَلامِشون کَلامِ خُدایِ این جهانِ پاداشِ رَهرُوانَش بهشتِ جاوِدانِ @sherkoodakmazhabi
سلام الله علیها زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت زینب غروب بود ولی انتها نداشت زینب رسول بود ولی مصطفی نشد شهر نزول بود اگر چه حرا نداشت زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت زینب اگر نبود حسینی نمی‌شدیم زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت زینب هر آن چه گفت تماماً حسین بود اصلاً به غیر نام حسین اعتنا نداشت زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم جایی پریده است که پیدا نمی‌شود حتی عروج این همه بالا نمی‌شود دیدند صبح آمده اما در آسمان خورشید شهر فاطمه پیدا نمی‌شود یا ایها الرسول چرا آفتاب صبح در آسمان شهر تماشا نمی‌شود فرمود: زینب آینه روی دخترم آن که مقام بی حدش املا نمی‌شود چون بی نقاب آمده بیرون حجره اش امروز آفتاب هویدا نمی‌شود حقش نبود کعبه نیلوفرش کنند حقش نبود سر زده بی معجرش کنند لب‌هاش تشنه بود ولی رود نیل بود بالش شکسته بود ولی جبرئیل بود زینب، فرشته، آینه، حوریه، عاطفه از جنس خانواده ای از این قبیل بود گودال هم که رفت فقط سر به زیر بود شرمنده بود از اینکه قتیلش قلیل بود کوچه به کوچه لشگر کوفه شکست خورد از دست خانمی که تماماً اصیل بود ویرانه کرد کاخ بلند یزید را زینب تبر نداشت ولیکن خلیل بود @sherkoodakmazhabi
اتل متل، تاج سر! بخونم از پیامبر عزیز و مهربونه جاش توی قلب مونه مثل گل بهاره بچه ها رو دوست داره وقتی میاد پیششون میشه خوشحال و خندون دوست داره هرچی زودتر سلام کنه بلندتر سلام میکنه فوری بعدش میگه: چطوری؟ سلام بکن ستاره هفتاد تا هدیه داره اما جواب سلام یه هدیه داره برام سلام سلام سلامه این بهترین کلامه تا هرکسی رو دیدی همین که بش رسیدی توی سلام شتاب کن ۶۹تا ثواب کن هاچین و واچین یه پاتو ورچین 🌹🌹🌹🌹 اتل متل مدینه بازی چه دلنشینه با دیدن بچه ها شاد میشه قلب آقا پیامبرم میشینه که خوب ما رو ببینه میگه عزیز جونم سوار بشو رو شونه ام بعد می بره اون بالا تا که بخندیم ماها هاچین و واچین یه پاتو ورچین 🌹🌹🌹🌹🌹 اتل متل مناره اذان میگن دوباره رسیده وقت نماز موقع راز و نیاز قامت بسته پیامبر میگه الله اکبر رکوع میره پا میشه صورتش پیدا میشه وقتی که سجده رفتن تا اومدن بلند شن... تو بازی، بچه گونه حسین نشست رو شونه پیامبرم صبوره سر تا پا غرق نوره تو سجده باز میمونه دوباره ذکر میخونه تا که امام حسین جون پاشن از رو دوششون مردم میگفتن همه با ذوق و با همهمه اونی که مهربونه پیامبر جون‌مونه هاچین و واچین یه پاتو ورچین @sherkoodakmazhabi
مامان جونم می خونه یه شعر خوب و زیبا از حضرت محمد (ص) که شد پیامبر ما از سوی آسمان ها آورد کتاب قرآن کتابی پاک و بزرگ برای هر مسلمان پیامبر ما بودن با بچه ها مهربان خوش رو بودن همیشه با پیر و مرد و جوان دادن هزاران پیام همیشه در هر کجا تا دور شود بدی ها خوبی بیاد به دل ها @sherkoodakmazhabi
(عج) دیشب تو را بِدیدَم در خوابی خوب و شیرین ای صاحبَ الزَّمانم (عج) ای آرزوی دیرین گفتم عزیزِ زهرا (س) از ما مگر چه دیدین ! که غایب از نظر ها غیبت رو بر گُزیدین ؟ گفتی تو با محبت : شما ها بهترینین شما که طعمِ تلخِ صبوری و چِشیدین دعا کنید برا من شاید یه روز شنیدین که انتظار سر اومد اِمامِتون رو دیدین گفتم امامِ خوبم شما چه بی نظیرین شما شبیه چشمه تو قلبِ یک کویرین گفتم بیا عزیزم بیا اُمیدِ شیرین تا انتقامِ خونِ شهیدا رو بِگیرین شاعر : علیرضا قاسمی @sherkoodakmazhabi