عارف و فقیه ذوفنون حضرت علامه شیخ بهائی رحمةاللهعلیه:
من نمیگویم که آن عالیجناب
هست پیغمبر، ولی دارد کتاب
مثنوی معنوی مولوی
همچو قرآن بر زبان پهلوی
زبان پهلوی=زبان فارسی
منبع:
دانشنامه جهان اسلام؛ ج ۴؛ ص ۶۶۶ و روضات الجنات، ج۸، ص۶۸
@shernab
من بیخود و تو بیخود ما را که برد خانه؟
من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه؟
در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذتِ جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبتِ جانانه؟
...
گفتم: ز کجایی تو؟ تسخر زد و گفت: ای جان
نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه
نیمیم ز آب و گِل نیمیم ز جان و دل
نیمیم لبِ دریا نیمی همه دردانه
گفتم که: رفیقی کن با من که منم خویشت
گفتا که: بنشناسم من خویش ز بیگانه
...
سرمستِ چنان خوبی کی کم بود از چوبی؟
برخاست فغان آخر از اُستُن حَنّانه
جناب #مولوی - دیوان شمس تبریزی (دیوان کبیر)
@shernab
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
رو سینه را چون سینهها هفت آب شو از کینهها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
...
تو لیلة القبری برو تا لیلة القدری شوی
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو
اندیشهات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد
ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو
قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دلهای ما
مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو
بنواخت نور مصطفی آن اُستُن حَنّانه را
کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو
(سینه ها = میانۀ کوه، دامنۀ کوه)
جناب #مولوی - دیوان شمس تبریزی (دیوان کبیر)
@shernab
اُستُن حَنّانه از هجر رسول /*/ ناله میزد همچو ارباب عقول
در میان مجلس وعظ آنچنان /*/ کز وی آگه گشت هم پیر و جوان
در تحیّر ماند اصحاب رسول /*/ کز چه مینالد ستون با عرض و طول
گفت پیغمبر چهخواهی ایستون؟ /*/ گفت جانم از فراقت گشت خون
از فراق تو مرا چون سوخت جان /*/ چون ننالم بی تو ای جان جهان
مسندت من بودم از من تاختی /*/ بر سر منبر تو مسند ساختی
پس رسولش گفت کای نیکو درخت /*/ ای شده با سِرّ تو همراز بخت
گر همی خواهی ترا نخلی کنند /*/ شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حَقَت سروی کند /*/ تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت آن خواهم که دائم شد بقاش /*/ بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
آن ستون را دفن کرد اندر زمین /*/ تا چو مردم حشر گردد یوم دین
...
پای استدلالیان چوبین بود /*/ پای چوبین سخت بی تمکین بود
جناب #مولوی - مثنوی معنوی - دفتر اول
@shernab
قرب نه بالا و پستى جُستن است
قرب حق از حبس هستى رستن است
کارگاه قرب حق در نیستی ست
غرّه هستى، چه داند نیست چیست
مثنوی مولوی، دفتر سوم
@shernab
هدایت شده از عرفان و حکمت در پرتوی قرآن و عترت
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمد حسین شهریار که بتعبیر آیه الله العظمی مرعشی نجفی ، امیر المومنین اورا ( شهریار ما ) خطاب کردند، می گوید :
پنج بت را در زندگی شکستم تا تائب شدم و به عرفان قرآن و توحید راه پیدا کردم :
یکی مخدرات بود
و یکی عشق مجازی بود
و سوم تصوف و درویشی گری بود
دیگری موسیقی بود
و آخرینش رفقاء بودند.....
کاش تمام فرقه های انحرافی اعم از تصوف و شیخیه و تفکیک، دست از فاصله فکری و علمی از اندیشه و سیره اهل بیت علیهم السلام برداشته و به سوی وادی توحید حقیقی و عرفان ناب گام بردارند
@erfanvahekmat_com
هدایت شده از استاد شیخ علی رضایی تهرانی
بهترین "خمریّه" و بهترین "ساقی نامه"
"خمریّه" که در فارسی ساقی نامه نام دارد ، شعری است که عارفان شاعر در وصف مِی محبّت می سرایند .
استاد علامه حسینی طهرانی بهترین خمریّه را سروده ابن فارض مصری و بهترین ساقی نامه را سروده حاج ملّاهادی سبزواری می دانست.
📝کتاب سیروسلوک ص ۹۲
#آیت_الله_رضایی_تهرانی
#خمریّه
#ساقی_نامه
@ostad_rezaei_tehrani
آری عَجَب نباشد گر در دلم نیایی
در کلبه گدایان، سلطان چه کار دارد؟
من نیز اگر نگنجم در حضرتت، عَجَب نیست
آنجا که آن کمال است، نقصان چه کار دارد؟
در تنگنای وحدت، کثرت چگونه گنجد؟
در عالم حقیقت، بطلان چه کار دارد؟
#فخرالدین_عراقی
@shernab