eitaa logo
شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
237 دنبال‌کننده
136 عکس
29 ویدیو
0 فایل
گلچین اشعار ناب معنوی 🌸 ارتباط با ما و انتقادات و پیشنهادات: @RuholahQ شیخ روح‌الله قادری
مشاهده در ایتا
دانلود
به حق مهر و وفایی که میان من و تـوست که نه مهر از تو بریدم، نه به کس پیوستم @shernab
من اختیار خود را تسلیم عشق کردم همچون زمام اشتر بر دست ساربانان @shernab
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم ‏آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری سعدی نظر بپوشان یا خرقه در میان نه رندی روا نباشد در جامه ی فقیری @shernab
چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم
بس در طلبت کوشش بی‌فايده کرديم چون طفل دوان در پی گنجشک پريده @shernab
‌خواهی چو روز روشن دانی تو حال من از تیره شب بپرس که او نیز مَحرم‌ست @shernab
من در بیان وصف تو حیران بمانده‌ام حدی ست حُسن را و تو از حد گذشته‌ای @shernab
گرت هزار بدیع‌الجمال پیش آید ببین و بگذر و خاطر به هیچ کس مسپار @shernab
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را @shernab
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت @shernab
خيال روى تو بيخِ اميد بنشانده‌ست بلاى عشق تو بنيادِ صبر بركنده‌ست @shernab
گر مرا هیچ نباشد، نه به دنیا، نه به عقبیٰ چون تو دارم، همه دارم، دگرم هیچ نباید جناب @shernab
با من کشتهٔ هجران نفسی خوش بنشین تا مگر زنده شوم زآن نفس روحانی نه گزیر است مرا از تو نه امکان گریز چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی سخن زنده‌دلان گوش کن از کشته خویش چون دلم زنده نباشد که تو در وی جانی @shernab
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند! @shernab
مرا به هر چه کنی دل نخواهی آزردن که هر چه دوست پسندد به جای دوست روا‌ست @shernab
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را مراد ما وصال تست از دنیا و از عقبی وگرنه بی‌شما قدری ندارد دین و دنیا را @shernab
من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی @shernab
دو عالم را به یک بار از دل تنگ برون کردیم تا جای تو باشد @shernab
تنها نه منم اسیرِ عشقت خلقی متعشقند و من هم! بی‌ما تو به سر بری همه عمر من بی‌تو گمان مبر که یک‌دم @shernab
دلی از سنگ بباید به سر راه وداع تا تحمل کند آن روز که محمل برود @shernab
به ناز خفته چه داند که دردمند فراق به شب چه می‌گذراند علی‌الخصوص غریب؟ @shernab
گویند که هر چیز به هنگام بُود خوش ای عشق، چه چیزی، که خوشی در همه هنگام؟ @shernab
چنان به یاد تو شادم که فرق می‌نکنم ز دوستی که فراق است یا وصال است این شبی خیال تو گفتم ببینم اندر خواب ولی ز فکر تو خواب آیدم!؟ خیال است این @shernab
چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم @shernab
مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو» ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را @shernab