#شعر_و_کودکی
حسن بیاتانی, [05.06.24 05:41
[فرستاده شده از سیدعلیرضا شفیعی]
زهراسادات:
فامیل اسبم شفیعیه؛ چون ما همه مون شفیعی هستیم😂😂😂😂😂😂😂😂
حسن بیاتانی, [05.06.24 05:41]
[فرستاده شده از سیدعلیرضا شفیعی]
ولی خواهشا اینو نذارید کانال آبرومون میره😂
حسن بیاتانی, [05.06.24 05:41]
[فرستاده شده از حسن بیاتانی]
انصافا بذار بذارم:)
حسن بیاتانی, [05.06.24 05:41]
[فرستاده شده از سیدعلیرضا شفیعی]
به آبروی محمدمهدی رحم کنید😂
حسن بیاتانی, [05.06.24 05:41]
[فرستاده شده از حسن بیاتانی]
آبرو دست خداست.
حسن بیاتانی, [05.06.24 05:41]
[فرستاده شده از حسن بیاتانی]
زمان جنگ وسط تماشای برنامه کودک آژیر قرمز می شد و برقا می رفت. حسین ما می گفت مرگ بر صدام بیاتانی
حسن بیاتانی, [05.06.24 05:41]
[فرستاده شده از سیدعلیرضا شفیعی]
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
حسن بیاتانی, [05.06.24 05:41]
[فرستاده شده از سیدعلیرضا شفیعی]
اگر اینو عمومی منتشر می کنید
مال ما رو هم منتشر کنید
البته شرطش اینه که حسین آقا هم توی کانالش بازنشر بده😂
#پشت_صحنه_شعر_و_کودکی
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
زارزارک
صفت کسی که گریه می کنه
دختربچه درون/ 19 ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
خدارو شکر که خدا فکرای منو می بینه
این طوری فکرای بدو از تو فکرم می بره
محمدهادی/ 5 ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
یه پتو مسافرتی می خواستم بندازم روش که خیلی لطیف نبود
با اعتراض می گه
اه اینو نندازی ها خیلی خشکه مث چوب بستنی می مونه که هی لیسش بزنی!
فاطمه حنانه/ پنج و نیم سالگی
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
سر سفره:
مامان عدس پلو غذای سوت و کوریه, مث مسجد امام سجاد...
فاطمه حنانه/ شش سالگی
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
بعد از دیدن یه پَر سفید تو حیاط:
مامان این پرِ فرشتهست یا پر گنجشک سفید؟
حلما/ شش شاله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
صبح یه هزارپا رو تو هال دیده می گه:.
مامان ما خیلی مهربونیم سوسکا و هزارپاها باید بیان خونه مون
زینب/ سه ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان: امروز، روزِ عروسی حضرت زهرا و امام علی علیهم السلام هست
حسین: خب ما هم بریم😊
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
وقتی مکبر شده:
الله اکبر رو زمین (سجده)
فاطمه ۳.۵ ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
در مواجهه با انواع خط کش:
وای مامان خط کش ماری (خط کش)
خط کش لاک پشتی (نقاله)
خط کش کوهی (گونیا)
فاطمه/ ۳.۵ ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
در مواجهه با نسیم:
چه باد کوچولوی خوبیه،کم سرده
امیرحافظ/ پنج سالگی
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان نبودی،یه مهمون داشتیما
کفشدوزک تو موهام اومده بود
فک کرده بود یه جنگل داره
امیرحافظ/ هفت سالگی
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
من هرشب به مهربونیای امام زمان تو روزای ظهور فکر می کنم
مطهره/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
وقتی پیش خدا بودی عجب مامان خوبی برای خودت انتخاب کردی! درست مثل من
مطهره/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
تو این لیوان بهش آب دادم
با اکراه ازم گرفت
یه لب خورد
گفت: اینو نمی خوام.
اصلا توش نور نداره
زینب/ سه سال و نیمه
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
دو تا برادرا با هم بحثشون شده بود بعد گفت داداشو یه دیوانه پزشکی ببر
پسر/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
می شه داداش بزرگ شد براش لباده بگیری؟
زهرا سادات/ چهار و نیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
+ عمه یه چیز بگم، زشته ولی شما ناراحت نشید.
- بگو عمه جان
+ من بزرگ بشم، شما مُردید
- 😂
سماء،/ هفت ساله
@sherokoodaki
شعر و کودکی
#شعر_و_کودکی حسن بیاتانی, [05.06.24 05:41 [فرستاده شده از سیدعلیرضا شفیعی] زهراسادات: فامیل اسبم
#شعر_و_کودکی
بابا استخدام شو کارواش که پول دربیاری
زهرا سادات/ چهار و نیم ساله
#بچه_آخوند
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
- خاله، شما و مامانم بچه بودید، زمان کدوم امام بودید؟😅
الهه/ هشت ساله قم
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
- عمه! نازنین داشت پز می داد، می گفت عموش مرده. منم بهش گفتم، عمه منم مرده.🥴
سما/ هفت ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
وقتی معلمشون خواسته با کلمات داده شده، جمله خنده دار بنویسن:
بقیه داستان: بقیه داستان خنده دار است
اینطوری : اینطوری خنده دار تر است
چطوری : چطوری اینقدر خنده دار است
معصومه / هشت ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
وقتی با پدرش جلوی در ایستاده بودن
یه حاج آقایی رد می شن
برمی گرده می گه بابا این آقای نمازه بهش سلام کن.
حنانه / دوساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
به مادرش:
باهات قهرم ولی دوستت دارم
علی/ چهار ساله
@sherokoodaki